ماجرای جمع کردن دلالان سبزه میدان
ولیالله سیف رئیس سابق بانک مرکزی پس از مدتها سکوت خود را شکسته و در یک مصاحبه مفصل با خبرگزاری فارس ماجراهایی که در دوران مدیریت او در بانک مرکزی بین سالهای ۹۲ تا ۹۷ رخ داد را روایت کرده. دیروز بخش اول این گفتوگو را منتشر کردیم و حالا گزیدهای از بخش دوم این گفتوگو پیش روی شماست. یکی از قسمتهای جذاب این گفت وگو جایی است که سیف ماجرای متولد شدن ایده ارز ۴۲۰۰ تومانی را تعریف میکند.
طبق توضیحات او در واقع رقم ۴۲۰۰ تومان محاسبه دقیق اقتصادی نداشته و فقط نظرات بین ۳۸۰۰ تا ۴۸۰۰ متفاوت بوده و بعد از چند ساعت چانهزنی رئیس جمهور رقم ۴۲۰۰ را میپذیرد. اینکه دلار ۴۲۰۰ تومانی هم به دلار جهانگیری معروف شده بود ظاهرا برحسب یک پیشامد تصادفی بوده چون اصلا قرار نبوده جهانگیری این رقم را اعلام کند و وقتی سیف این مسئولیت را نمیپذیرد رئیس جمهور به اسحاق جهانگیری میگوید تصمیم نهایی را به رسانهها اعلام کند.
* هیچ کس محدود کردن تقاضا را از ما نمیپذیرفت. الان همه پذیرفتهاند و دست همه در برابر بانک مرکزی بالاست. همه پشت سر بانک مرکزی هستند. شما فکر نکنید معجزهای اتفاق افتاده است. تعادل همراه با نوسانات فراوان در حوالی ۱۹ هزار تومان خیلی با ۴ هزار تومان فرق دارد. ضمن اینکه نرخ ارز در حال افزایش است. در آن زمان نوسانات و التهابات بازار عمدتا به دلیل تقاضاهایی مانند سفرهای خارجی ، واردات قاچاق و تبادلات مرزی بود که در حال حاضر تحت تأثیر کرونا اینگونه تقاضاها به حداقل رسیده است.
برخی دلالان با ایجاد بازار فردایی از طریق معاملاتی که در آنجا اعلام میکردند بازار اصلی را تحت تأثیر قرار میدادند و نرخ را با نوسان به سمت بالا هدایت میکردند.
این به معنای این نبود که میتوانیم عرضههای نقدی را متوقف کنیم. اگر قطع میکردیم وضعیت بدتر میشد. یعنی ما حداکثر تاثیری را که میتوانستم بگذاریم میگذاشتیم و از طریق بازار فردایی هم قیمت را در این بازار کنترل میکردیم. واقعا کار تمیز و مؤثری در بازار فردایی انجام شد. کار دقیقی بود. البته میتوانست ریسکها و سوء جریاناتی هم داشته باشد ولی با انتخاب افراد و عناصر سالم خوشبختانه نتیجه مثبتی را در بر داشت و فسادی هم از این مسیر به وجود نیامد. البته وزارت اطلاعات هم نظارت دقیقی روی این کار داشت و به ما کمک کردند.
* من در بانک ملت بودم، اوایل دهه ۶۰ یکی از امتیازهایی که به مدیران عامل بانکها برای تشویق مدیران دادند این بود که ۵۰ تا پیکان سهمیه دادند برای مدیرانی که خوب کار کردهاند. من مانده بودم که اینها را به چه کسانی بدهم. تفاوت هم زیاد بود مثلا قیمت این ۵۰ پیکان هر کدام ۵۰ هزار تومان بود اما قیمت در بازار ۲۲۰ هزار تومان. ۱۶۰ هزار تومان تفاوت خیلی زیادی بود. واقعا غیر از قرعهکشی هیچ روش دیگری نبود. متاسفانه این روشها کیفیت محصول را و کیفیت کار را از بین میبرد.
* ارز هم یک کالاست و تردیدی در این زمینه نداریم. کالاها در مواجهه با تورم افزایش قیمت پیدا میکنند. وقتی ماست میخریم قیمت تغییر کرده است. هیچ کس موافق نیست وقتی تورم بالا رفته قیمت ماست بالا نرود. ارز هم همین است. در ترکیه هم همین وضعیت بود.
* من درباره استقلال بانک مرکزی خیلی کار کردم. آقای طیبنیا اقتصاددان و استاد دانشگاه بوده و هستند و همراه بودند اما وقتی مسائل میرسید به جاهایی که منجر به محدودیت در حیطه اختیارات وزیر اقتصاد میشد، همراهی نمیکرد.
* شما قانون جدید بانک مرکزی افغانستان را ببینید. وقتی این قانون را میبینم حسرت میخورم. یک بار رئیس کل بانک مرکزی افغانستان با ما جلسهای داشت، یک قانون بسیار پیشرفته دارند و افراد و مدیران دولت افغانستان نمیتوانند به هیچوجه از آن قانون عدول کنند.
* در عراق هم نخست وزیر به رئیس کل بانک مرکزی دستور میداد اما رئیس کل بانک مرکزی میگفت نمیشود. میگفت بگویید چیزی را دستور دهند که من بتوانم انجام دهم در غیر این صورت من در جلسه میگویم چشم اما انجام نمیدهم. این را رئیس کل بانک مرکزی عراق میگفت.
* بعد از دو گزارش هشدار آمیز ارزی نیمه دوم شهریور بود جلسهای با رئیس جمهور تشکیل شد. آقای دکتر جهانگیری شروع به صحبت کرد و وقتی آقای رئیس جمهور متوجه شد موضوع چیست چهرهاش درهم رفت. در این لحظه آقای دکتر جهانگیری ادامه بحث را به من محول کردند. من هم ادامه دادم و صحبت کردم. آقای روحانی عصبانی شد و با پرخاش گفتند این حرفها چیست؟ جمع شدهاید این حرفها را بگویید؟ این که نشد مملکتداری. جمع کنید این حرفها را. بعد خطاب به آقای جهانگیری گفت جلسه بگذارید هر جور که امکان دارد این داستان باید حل شود. البته یکی دو نفر صحبتهایی کردند. آقای نیلی هم نکاتی گفت که با تندی روبهرو شد.
* پیشنهاد این بود که ما با توجه به اینکه در سال ۶۲ میلیارد دلار واردات داشتهایم بگوییم حد ذخایر ارزی ما باید معادل مصرف ۶ ماه یعنی ۳۱ میلیارد دلار باشد و الان که ۹ میلیارد دلار داریم بنابراین در طول ۲۲ ماه آینده هر ماه یک میلیارد دلار ارز کنار بگذاریم (ذخیره کنیم) و فشار تقاضا را با تعیین اولویتهای واردات کنترل کنیم تا به آن عدد موردنظر برسیم.
* دی و بهمن ۹۶ واقعا بانک مرکزی تنها بود. از دادستان وقت تهران تقاضا میکردم که با توجه با اینکه فعالیت این دلالها در سبزه میدان و پاساژ افشار غیر قانونی است دستور لازم را برای جلوگیری از اینگونه فعالیتهای غیرمجاز صادر کنند. نیروی انتظامی میگفت وقتی ما دلالان را میگیریم همان شب آزاد میشوند. از آن طرف به ما میگفتند جرم آنها چیست؟ ما میگفتیم بانک مرکزی آییننامه و دستورالعمل عملیات ارزی دارد و هر کسی به این دستورالعملها عمل نمیکند مرتکب جرم میشود و باید مورد پیگرد قانونی قرار گیرد. از طرفی موضوع را به وزیر محترم کشور منعکس میکردم که چرا ما نمیتوانیم این بازار غیرمجاز را ببیندیم؟ این بازار سبزه میدان غیرمجاز است و دارد مملکت را به هم میریزد. از این بحثها هم داشتیم.
* ارز در فضای مجازی خیلی داغ شده بود، به وزارت ارتباطات میگفتیم دو تا کانال در تلگرام است و بازار را آتش میزنند. اینها را ببندید. آقای جهرمی میگفت نمیتوانیم ببندیم. البته مثل اینکه مشکل فنی بود و الان میتوانند ببندند.
* من به رئیس قوه قضائیه نامه نوشتم تا این دو کانال مسدود شود. اسم محمد سالم را در آن گزارش دادم. ما مدام فشار را تحمل میکردیم و با دخالت در بازار فردایی نرخ ارز کنترل میشد تا اینکه برخی افراد (افراد عامل بانک مرکزی) دستگیر شدند. در حالی که جلسات هفتگی با بانک مرکزی تشکیل میشد و افراد میآمدند و آنها را هماهنگ میکردیم و نتایج خوبی داشت اما وقتی نیروی انتظامی آنها را دستگیر کرد یکدفعه همه ابتکار عمل ما از بین رفت. من با آقای دولت آبادی تماس گرفتم و گفتم این کسی که دستگیر شده عامل بانک مرکزی است. بعد از هفت یا هشت روز آزاد شد.
* در جلسهای گفتم اجازه بدهید قیمتها تعدیل شود. بگذارید نرخ ارز ۶ هزار تومان بشود. آقای رئیس جمهور عصبانی شد و گفت تو میخواهی نرخ ارز برسد به آنجا و بعد دوباره همین وضع باشد. گفت تضمین میدهی نرخ ارز از ۶ هزار تومان بیشتر نشود؟ گفتم مسلما نمیتوانم تضمین بدهم اما واقعیت این است که فشار تقاضا خیلی زیاد است و روی قیمت ۶ هزار تومان تقاضا کمتر خواهد بود. معنای آن این نیست که ۶ هزار تومان بشود دیگر ۶۵۰۰ تومان نخواهد شد.
* گفتیم جمعبندی این است که یک نرخ باید داشته باشیم؛ آقای رئیس جمهور گفت باشد، ۳۸۰۰ تومان… نرخ ۳۸۰۰ تومان نمیتوانست مناسب باشد ولی آقای رئیس جمهور اصرار داشتند. بانک مرکزی و بعضی از اعضای جلسه توضیحاتی در مورد نامناسب بودن نرخ ۳۸۰۰ تومان دادند و بیان شد همین الان نرخ در بازار نزدیک ۵۰۰۰ تومان است با ۳۸۰۰ تومان قطعا به تعادل موردنظر نمیرسیم. در این بین یکی از حضار گفت آقای پورابراهیمی نماینده مجلس هم گفته نرخ ارز ما ۴۲۰۰ تومان است. من گفتم نرخ ارز زیر ۴۸۰۰ تومان غیرمنطقی است و تبعات خودش را دارد.
* ۴۸۰۰ تومان پیشنهادی ما به شدت با مخالفت روبهرو شد و یکی دو نفر از اعضای دولت سعی کردند از ۴۲۰۰ تومان نرخ را بالاتر ببرند که آقای رئیسجمهور گفت دیگر حرفش را نزنید، تمام شد.
* در آن جلسه رئیس جمهور به من نگفتند برو مصاحبه کن اما به طور طبیعی همه نگاهها به سمت من رفت با این منظور که تو برو مصاحبه کن. گفتم من مصاحبه کنم؟ من که مخالف هستم؟ اگر میگویید من مصاحبه کنم، نرخ ارز را ۴۸۰۰ تومان اعلام میکنم. بعد از این جمله آقای رئیس جمهور رو به آقای جهانگیری کرد و گفت این موضوع، موضوع مهمی است و در حدی است که معاون اول باید اعلام کند. پس شما این تصمیم را اعلام کن.
من به آقای دکتر جهانگیری گفتم آقای دکتر ۴۸۰۰ تومان اعلام کن. وقتی آقای جهانگیری بلند شد که برود پرسید آقای رئیس جمهور اجازه میدهید ۴۵۰۰ تومان بگویم؟ البته یکی از اعضای جلسه به من گفت در آن لحظه آقای جهانگیری گفت اجازه بدهید ۴۳۰۰ تومان بگویم. آقای رئیس جمهور گفت نه به هیچ وجه از ۴۲۰۰ تومان بالاتر نرود. من از نظر خودم عدول کردم. نظر من همان ۳۸۰۰ تومان است اما چون دیدم اکثریت این را میگویید، گفتم تابع نظر شما باشم.
* در جلسه آقای عراقچی (احمد) در کنار من نشسته بود. متن مصوبه که توزیع شده بود را به من نشان داد که در خط اول نوشته شده بود به پیشنهاد بانک مرکزی. من وقت خواستم. آقای جهانگیری گفت موضوع چیست؟ آقای روحانی هم حواسش به سمت ما جلب شد. گفتم آقای دکتر شما که میدانید ما با این مصوبه مخالفیم چرا نوشته شده به پیشنهاد بانک مرکزی؟ آقای دکتر جهانگیری انتظار نداشت من به این صراحت بگویم و به آقای روحانی نگاه کرد به این منظور که نظر ایشان را جویا شود. آقای رئیس جمهور بدون اینکه به من چیزی بگوید به آقای جهانگیری گفت حذفش کن. مصوبه عوض شد و این پیشنهاد حذف شد.
* چیزی که عجیب بود این مصاحبه بود که ما هیچ محدودیتی نداریم و هر کسی که میخواهد بیاید ارز بگیرد. این اشکال داشت که من در جلسات بعدی که با اعضای اقتصادی داشتیم گفتم منابع ارزی محدود است شما وقتی این را مطرح میکنید (پرداخت ارز برای همه نیازها) بانک مرکزی از کجا بیاورد؟ باید تقاضا کنترل شود و تنها ابزاری که میتوان استفاده کرد ثبت سفارش است در غیر این صورت نمیتوانیم کنترل کنیم. حجم تقاضا به همین دلیل بالا رفت. آقای شریعتمداری میگفت من ابزاری برای کنترل ندارم. انتظار دارید من امضای طلایی بدهم؟ امضای طلایی نمیدهم.
* در مقابل آن نگرانیهایی که در مکاتبات بانک مرکزی در مورد محدودیت منابع ارزی با رئیس جمهور میشد، ایشان میگفتند: من این اعداد و ارقام را قبول ندارم. مگر نه اینکه در اقتصاد ما حجم صادرات این قدر و حجم واردات این میزان است. صادرات بیشتر از واردات است. پس این گزارشات غلط است. رئیس جمهور میگفتند این گزارشها را عدهای در بانک مرکزی که طرفدار افزایش نرخ ارز هستند تهیه کردهاند.
دکتر نیلی خیلی با ما در این زمینه همراهی کرد و تلاش کرد نگاه رئیس جمهور را اصلاح کند. اما برخی افراد، خیلی اوقات متناسب با اینکه آقای رئیس جمهور چه میخواهد، نظرات تخصصیشان تحتالشعاع قرار میگرفت. در جلسات خصوصی با آنها صحبت میکردم اما در نهایت در جلسه وقتی میدیدند آقای رئیسجمهور عصبانی است جور دیگری صحبت میکردند.