کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۲۴۲۳۶
تاریخ خبر:

‌شباهت‌ها و تفاوت‌های زندگی و مرگ ‌برادران درم‌بخش

روزنامه هفت صبح | روز پیش کارتونیست مشهور، کامبیز درم‌بخش بعد از اینکه ۵ روز در بیمارستان آتیه بستری شده بود، جان خود را از دست داد. همین دوازدهم فروردین سال قبل بود که او خبر فوت برادر هنرمند خود، کیومرث را در یکی از بیمارستان‌های پاریس داد و حالا همان سرنوشت در ۷۹‌سالگی برای خود او نیز تکرار شد.

برادران درم‌بخش اگرچه اشتراک‌های زیادی در زندگی هنری داشتند اما یکی از دیگر شباهت‌هایشان شنیدنی بودن داستان زندگی‌ آنهاست؛ زندگی‌ای که از خانواده ارتشی در دهه بیست شمسی شروع شد. برای برادر بزرگتر در شیراز و برادر کوچکتر در میدان بهارستان تهران. بعد از مرگ کیومرث درم‌‎بخش در سال ۱۳۹۹، کامبیز مصاحبه مفصلی درباره زندگی او و روابط این دو برادر کرد. پدر ارتشی این دو آن زمان یک سناریست و کارگردان بود که با وجود تلاش‌های زیاد در تئاتر و سینما شانسی برای شهرت پیدا نمی‌کند.

اما در شکل‌گیری علایق دو پسرش تاثیر زیادی می‌گذارد. کیومرث عکاسی را نزدیک خانه‌ قدیمی‌شان در لاله‌زار در یک مغازه عکاسی یاد گرفته و کامبیز هم از چند سال قبل کارتون کشیدن را شروع کرده بود. کامبیز در ۱۴‌سالگی، برادر یازده ساله را با خود به مجله روشنفکر می‌برد تا از آن سن کم شروع به عکاسی کند. برادر بزرگتر درباره کیومرث گفته است: «همان زمان کیومرث هر روز با من به مجله روشنفکر در خیابان شمس‌العماره سابق می‌آمد.

یک ساختمان قدیمی که ارتفاع پله‌هایش آنقدر زیاد بود که او به سختی پله‌ها را بالا و پایین می‌آمد.» کامبیز سال ۱۳۲۱ و کیومرث در سال ۱۳۲۴ به دنیا آمده بودند. هر دو سال‌های زیادی را در غربت گذراندند. یکی در آلمان و دیگری در فرانسه. کامبیز پیش از این یک بار در مصاحبه خود گفته بود: «هر کشوری بوی خاص خود را دارد. وقتی مهاجرت می‌کنی گویا حس بویایی‌ات را از دست می‌دهی.» این برادر بزرگتر هنرمندی بی‌آرام و قرار بود.

هر سال یک نمایشگاه در گالری سیحون برگزار می‌کرد، کتاب می‌نوشت، گاهی در دانشگاه تدریس می‌کرد، تصویرگر کتاب کودک بود، پوستر کتاب کودک و کارت پستال و فیلم و تقویم طراحی می‌کرد. خودش گفته که فعالیت هنری او از ۶ سالگی شروع شده؛ آن‌هم برای تئاتری در لاله‌زار. بعد ۱۱ سالگی اولین فیلمش را به کارگردانی پدرش بازی کرده است. خودش توضیح داده بود که به خاطر نداشتن سرمایه‌ تصمیم می‌گیرد که کارتونیست شود. کاری که فقط به یک مداد، کاغذ و آبرنگ نیاز داشت.

کامبیز درم‌بخش درباره روزهایی که برای مجله «سیاه و سفید» کارتون می‌کشید گفته است: «من همیشه صبح‌ها قبل از اینکه بروم مدرسه، کاریکاتور می‌کشیدم. دیگر درس و مشق را کنار گذاشته بودم و با شوق و ذوق فقط کاریکاتور می‌کشیدم. دو سه روز در هفته هم به تحریریه می‌رفتم؛ آن‌موقع آقای بهزادی مدیر مجله بود. بعدا مجلات دیگری مثل کیهان، تهران‌مصور و… سراغم آمدند. البته قبل از اینکه کاریکاتور بکشم، نقاشی می‌کشیدم و به آنتیک‌فروشی‌های خیابان فردوسی می‌فروختم، چون آن‌موقع توریست‌ها می‌آمدند و مینیاتور ایرانی می‌خریدند.»

او از کودکی آرشیو مجلات فکاهی را هم جمع می‌کرد. در مجله توفیق کارتونیست بود و به‌خاطر کارتون‌های زیادی که علیه شاه کشید کم‌کم کار خود را از دست داد و بیکار شد. ماجرای بیکار شدنش را خودش اینطور تعریف کرده است: «‌آن‌موقع داستان این بود که ساواک چون خودشان نمی‌فهمیدند یک عده از توده‌ای‌ها را استخدام کرده بودند؛ توده‌ای‌ها درواقع این‌ کارها را برای آنها ترجمه و تفسیر می‌کردند. بعد هم یک‌ بار برای بازجویی مرا به وزارت اطلاعات و جهانگردی بردند که در خیابان کاخ بود.

هر چیزی که کشیده بودم را گذاشتند روی میز و گفتند اینها چیه که می‌کشی و توضیح بده! البته من هم فکر کرده‌ بودم که اگر ساواک سوال کرد، من یک معنای دومی را برای آنها توضیح بدهم. مثلا مینیاتوری کشیده ‌بودم که فردی ماسک زده و هوای آلوده است. آن‌موقع مقصود من خفقان بود، نه آلودگی طبیعی هوا ولی من به ساواکی‌ها می‌گفتم این به‌خاطر آلودگی هواست که ماسک زده. وزیر اطلاعات آن روز آمد داخل اتاق و دید که دارند از من بازجویی می‌کنند، پرسید: « ایشون چی کار کرده؟»

جواب دادند: «داره ادای عبید زاکانی رو در میاره!» دو بار مرا ممنوع‌القلم کردند که چند ماهی طول کشید تا دوباره برگشتم و کار کردم. وقتی که برگشتم این‌ بار داریوش همایون، مدیر روزنامه می‌گفت که می‌خواهی روزنامه را تعطیل کنی.» در ۱۸‌سالگی به آلمان رفت تا مستقل شود. آن‌زمان هم کارتون می‌کشید و می‌فروخت و گاهی هم کارهایی مثل کلیدسازی و گچ‌کاری می‌کرد. بار دیگر به ایران برمی‌گردد و سپس دوباره به آلمان مهاجرت می‌کند. آن‌زمان در اوج شهرت ایران را به‌خاطر بیکاری ترک کرد.

مهاجرتی که این‌بار ۲۲ سال طول می‌کشد. همین سال‌ها نشانه شوالیه هنر را می‌گیرد، در نیویورک تایمز، اشپیگل، نبل اشپالتر و… کارش را ادامه می‌دهد، با زنی آلمانی ازدواج می‌کند و در یک بانک آلمانی هم مشغول به کار می‌شود. دوران اصلاحات به دعوت چند روزنامه و با گرفتن نامه‌ای از نابینا شدن مادرش به ایران برمی‌گردد. او در ۷۹‌سالگی بعد از ۵۵ سال همکاری با مطبوعات ایران و جهان دار فانی را وداع گفت.

از مصاحبه با تختی تا مرگ در پاریس
زندگی کیومرث برادر کوچکتر چگونه گذشت؟ یکی از مشهورترین تجربه‌های عکاسی برادر کوچکتر با زلزله بوئین‌زهرا در سال ۱۳۴۱ رقم خورد. یعنی زمانی که تختی قهرمان کشتی ایران برای جمع‌آوری کمک‌های مردمی آستین بالا زده بود و کیومرث برای تهیه گزارش به آنجا رفت تا اولین مصاحبه‌اش را با تختی انجام دهد. آن روزها عکس‌های کیومرث روی جلد مجلاتی چون فردوسی و سپید و سیاه و روشنفکر می‌آمد و به‌تدریج برای عکاسی پروژه‌های سینمایی هم از او دعوت شد.

عکس‌های باقی مانده از فیلم تنگسیر (کاری از علی نادری) در حالی‌که فقط ۱۸‌سال داشت و گوزن‌ها (با کارگردانی علی حاتمی) حاصل انتخاب‌های این هنرمند از این آثار سینمایی بودند. علاوه بر عکاسی و خبرنگاری «لی‌اوت» مجلات و روزنامه‌ها را هم طراحی می‌کرد و این در حالی بود که آن زمان هنوز ۳۰ را تمام نکرده بود. کامبیز درباره تجربه آن روزها توضیح داده است: «آن روزها همه نویسنده‌های نشریات مثل شاملو، نصرت رحمانی و فریدون مشیری در یک اتاق کنار هم کار می‌کردند و در مجله سپید و سیاه یا روشنفکر و فردوسی در رفت و آمد بودند.

ما هم بین آنها بزرگ شدیم، در واقع شخصیت فرهنگی کیومرث در چنین فضایی پایه‌گذاری شد.» او از ۳۰ سالگی به بعد شانس خود را برای ساخت اثر سینمایی با الهام از بوف کور صادق هدایت امتحان کرد. در این فیلم که سال ۱۳۵۴ ساخته شد، پرویز فنی‌زاده نقش اصلی را بازی می‌کرد. بعد از آن این برادر بزرگ وارد حوزه مستندسازی شد و دیگر فعالیت‌های خود را تا انتهای عمر در همین حوزه ادامه داد. درم‌بخش کوچک در سال ۵۴ فیلم سفر بهاری را ‌ساخت که در این فیلم به نیما و اشعارش پرداخته است.

او در مدرسه فرانسوی‌زبان سن‌لویی درس خوانده بود و به همین دلیل تحصیلاتش را در همین کشور و در رشته سینما ادامه داد. از او تا امروز بیش از ۱۰ فیلم مستند بلند ساخته شده و همچنین ده‌ها برنامه تلویزیونی برای شبکه‌های ایران و فرانسه به نمایش درآمده است. بعد از انقلاب دو فیلم دیگر هم به‌نام شب و کسوف جلوی دوربین برد. «کسوف» مستندی درباره کارگران یک معدن در شمال کشور است و با اجازه کامبیز درم‌بخش بعد از مرگ برادر در اینترنت منتشر شد.

کیومرث درم‌بخش سال‌های بسیاری را صرف مطالعه و شناخت اقوام ایرانی و میراث فرهنگی ایران کرد که حاصل آن ساخت مستندهایی مانند «بونکوه: پستچی ایل قشقایی»، «کوچ آسمانی» (درباره آداب و رسم ایل شاهسون)، «راز ترکمن» (درباره پرورش اسب، ازدواج و زندگی ترکمن)، «انسان شبان» (درباره ایل بختیاری) است. کامبیز درباره برادر خود قبلا توضیح داده بود که با وجود علاقه زیاد به فرهنگ و مردم‌شناسی ایرانیان به‌خاطر اینکه بعد از انقلاب دیگر با هیچ پیشنهاد کاری روبه‌رو نشد مهاجرت را انتخاب و درنهایت ۳۰ سال در فرانسه زندگی کرد.

بعد از مدتی زندگی در این کشور به ایران برگشت و باز هم نتوانست کاری پیدا کند. کامبیز گفته است: «کلی ایده و سناریو داشت و هیچ نهاد و ارگانی از او حمایت نکرد. اینکه نمی‌توانست کار کند او را خیلی افسرده کرد تا اینکه با این بیماری به فرانسه بازگشت. در تمام این دوران همسرش کنارش بود. برای مدت طولانی در بیمارستان بستری بود اما چون پزشکان گفتند که دیگر کاری نمی‌توان کرد به خانه سالمندان منتقل شد و با ابتلا به بیماری کرونا درگذشت.» درم‌بخش کوچک هنگام مرگ هفتاد و پنج سال داشت.

کدخبر: ۴۲۴۲۳۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
  • _user_1600914020

    کارگردان فیلم گوزن ها مسعود کیمیایی هست شما به اشتباه نوشتید علی حاتمی