سیاست در سال ۱۴۰۰؛ جنگ نرم در میدان مین
روزنامه هفت صبح | سیاست در سال ۱۴۰۰، از دوگانه «میدان و دیپلماسی» در فایل صوتی ظریف آغاز شد، با رد صلاحیت لاریجانی در انتخابات و پیروزی آسان سید ابراهیم رئیسی ادامه پیدا کرد، تنورش با حوادث خوزستان و طرح صیانت بسیار داغ شد، با کابینه جدید، نونوار شد و بعد از چندی، مذاکرات هستهای آن را دوباره برگرداند به همان نقطه اول. به «میدان و دیپلماسی». میدان سیاست اما بیش از آنکه در عرصه عمومی باشد، در فضای مجازی بود. همانجا که گروهی کوچک در مجلس میخواستند و میخواهند «صیانت»ش کنند.
فضای مجازی سیاسی در ایران، در روزهای ابتدای سال در کلاب هاوس داغ بود تا جایی که این شبکه بدون حکم هیچ نهادی، توسط اپراتورها فیلتر شد! با این حال تب کلاب هاوس خوابید. اینستاگرام، اگرچه عمومیترین شبکه اجتماعی حال حاضر ایران است اما بیشتر در حوزه سبک زندگی مقبولیت دارد و اینچنین است که میدان سیاست در ایران به یک شبکه اجتماعی فیلترشده یعنی توئیتر منتقل میشود.
توئیتر در ایران در سال ۱۳۸۸ فیلتر شد.
در همان تابستان داغ. یک اتهام هم از همان اول به پیشانیاش خورد که در میانه آن معرکه، تعمیراتش را به عقب انداخت تا همچنان در ایران قابل استفاده باشد و اینچنین است که فیلترینگ توئیتر کمکم دارد به سال سیزدهم میرسد. با این حال بسیاری از مسئولان، از دفتر رهبر انقلاب و رئیسجمهور و رئیس مجلس تا نمایندگان مجلس و بسیاری از فعالان سیاسی، از این شبکه برای رساندن پیام خود به گوش مردم و مخاطبان خارج از کشور استفاده میکنند.
برخی البته سوال میکنند که با این وضعیت چرا توئیتر همچنان فیلتر است؟ راستش را بخواهید؛ حتی اگر ماجرای ۸۸ فراموش شود؛ مسئولان ایرانی نمیتوانند از این موضوع چشمپوشی کنند که توئیتر سیاست ضدبرهنگی و ضد هرزهنگاری ندارد و نشر فیلمهای هرزهنگاری و به تعبیر قانونی مستهجن در آن آزاد است و از این رفع فیلتر آن عملا یعنی رفع فیلتر هرزهنگاری. بنابراین تا وقتی چنین سیاستی هست، همچنان باید به دنبال وی پی ان خوب بود تا بشود در این فضا، سخنان مختلف مسئولان را خواند.
با این حال، بازیگران اصلی فضای توئیتر، نه این مسئولان که فعالان سیاسی هستند. فعالان سیاسی که میتوان آنها را در هفت دسته تقسیم کرد: ۱٫ براندازان، سلطنتطلبان و اکانتهای معمولا جعلی سازمان منافقین ۲٫ افرادی که مخالف نظام هستند ولی در عین حال مخالف براندازی و یا دخالت بیگانگان هستند که در ادبیات امنیتی به این افراد منتقدین تحول خواه گفته میشود.
۳٫ اصلاحطلبان درون نظام. ۴٫ اصولگرایان معتدل و منتقد ۵٫ اصولگرایان متصل به نظام و مدافع رفتارهای نظام. ۶٫ اصولگرایان رادیکال که حتی برخی اوقات منتقد رفتارهای نظام سیاسی هم هستند. ۷٫ عدالت خواهان. اگر بخواهیم برای هر یک از این هفت گروه مثالی بزنیم باید به این افراد اشاره کنیم: ۱٫ مسیح علینژاد ۲٫ حسین درخشان ۳٫ عباس عبدی ۴٫ محمد مهاجری ۵٫ عبدالله گنجی ۶٫ امیرحسین ثابتی و ۷٫ وحید اشتری.
در میان این نیروها، جدال اصلی سیاسی داخل نظام بین گروههای سوم و چهارم از یکسو با گروههای پنجم و ششم است. یعنی همان جدال اصلی سیاسی در ایران بین نیروهای چپ و راست یا اصلاح طلب و اصولگرا. گزارش سیاست در سال ۱۴۰۰ هم روایت ۱۰ نفر است که در این دو دسته قرار دارند و با یکدیگر جدال کردند و میکنند.
از اصلاح طلبان و اصولگرایان منتقد: سعید حجاریان، مصطفی تاجزاده، عباس عبدی، محمد مهاجری و احمد زیدآبادی را برگزیدیم که به نظرمان چهرههای شاخص جناح چپ در شبکههای اجتماعی در سال ۱۴۰۰ بودند و از میان اصولگرایان مدافع نظام و رادیکال: مهدی فضائلی، عبدالله گنجی، محسن مهدیان، امیرحسین ثابتی و حمید رسایی. ذکر یک توضیح ضروری است که احمد زیدآبادی در توئیتر حضور شخصی ندارد. او در واقع فقط یک کانال تلگرامی دارد به نام نگاه متفاوت ولی مطالب همین کانال در توئیتر نیز بازنشر میشود.
اصولگرایان و محافظهکاران
یک: مهدی فضائلی، یکی از مهمترین شخصیتهای رسانهای اصولگراست که این روزها با عنوان معاون فرهنگی دفتر رهبر انقلاب و حتی سخنگوی دفتر حفظ و نشر آیتالله خامنهای که با عنوان سایت KHAMENEI.IR است، شناخته میشود. فضائلی، فرزند استاد حبیبالله فضائلی است که یکی از استادان شناخته شده خوشنویسی در اصفهان است. فضائلی متولد سال ۱۳۴۳ است. او در سال ۱۳۸۲، مدیریت عامل خبرگزاری فارس را بهعهده گرفت و تا سال ۱۳۸۹ در این خبرگزاری مشغول بهکار بود و از آن بهبعد به انتشارات سروش متعلق به صداوسیما رفت.
او از بهار دو سال پیش به توئیتر آمده و تاکنون، حدود ۱۱۰۰ توئیت داشته است. این یعنی بیش از یک توئیت برای هر روز. توئیتهای او معمولا در جهت تبیین سخنان رهبری است یا توضیح مسائلی که به ایشان مربوط است. کمی بیش از ۷ هزار نفر فضائلی را در توئیتر دنبال میکنند.
او امسال، بارها با توئیتهای خود در کانون توجه قرار گرفت و یکی از این توئیتها مربوط به زمان انتخابات ریاست جمهوری بود. وقتی که رهبر انقلاب در یک سخنرانی رسمی از ظلم و جفایی که به برخی از کاندیداها شده، سخن گفتند و بعد از آن خبر آمد که شورای نگهبان، ماجرا را به صورت فوری مورد بررسی قرار خواهد داد و برخی تصور کردند که این موضوع یعنی تایید صلاحیت علی لاریجانی، ولی فضائلی در نقش سخنگوی دفتر رهبری ظاهر شد و در توئیتر خود نوشت: «تعریض رهبر انقلاب به جفا و ظلم به برخی نامزدها در جریان احراز صلاحیت برای ریاست جمهوری، متوجه شورای محترم نگهبان نیست و تاثیری در نتیجه اعلام شده از سوی این شورا ندارد.»
دو: عبدالله گنجی دیگر چهره پرکار توئیتری اصولگرایان است. ۵۳ سال سن دارد. از سال ۱۳۷۸ وارد کار رسانه شده و از سال ۱۳۸۴ اول وارد نشریه بسیج دانشجویی میشود و بعد وارد روزنامه جوان که روزنامه نزدیک به بسیج است. او از سال ۱۳۹۲، مدیرمسئول این روزنامه شد. او در همان دوران دانشجویی دوست علیرضا زاکانی شد (که او هم رشد خود را در سیاست از بسیج دانشجویی آغاز کرده) و به همین دلیل امسال به محض اینکه زاکانی به شهرداری تهران رسید؛ او بهعنوان مدیرمسئول روزنامه همشهری منصوب شد. گنجی یکی از پرکارترین کاربران توئیتر است. او از اواخر سال ۲۰۱۶ به توئیتر آمده و در این حدود ۵ سال، بیش از ۱۰ هزار و ۵۰۰ توئیت داشته است که یعنی هر روز حدودا ۷ توئیت. او نزدیک به ۶۸ هزار دنبالکننده در توئیتر دارد.
یک نکته جالب توجه در مورد عبدالله گنجی این است که بزرگترین مسئله برای او همچنان اصلاحطلبان (و نه حتی براندازان) است. امکان ندارد که صادق زیباکلام یا سعید حجاریان یا تاجزاده اظهارنظری داشته باشند و گنجی پاسخی به آنها ندهد. با این حال اگر ناظر منصفی وجود داشته باشد میتواند تصدیق کند که گنجی، وقتی در روزنامه جوان بوده و سرمقاله مینوشت نسبت به عبدالله گنجی که این روزها در توئیتر میبینیم منطقیتر و اصولیتر بود. یکی از آخرین بارهایی که در این فاصله گنجی با روزهای خوب خودش در روزنامه جوان بهچشم آمد وقتی بود که برخی به او گفتند چطور ممکن است با استناد به مصاحبه کاترین شاکدم، کسی که این اواخر متهم به جاسوسی بود، با بی.بی.سی فارسی، حکم به برائت وی داد و گنجی گفت: «خودِ فرد صحبت کرد» و بسیاری به او یادآور شدند که ممکن است هر فردی چنین حرفی را بزند و چنین اتهامی را انکار کرد و رویه اصولگرایان تاکنون این نبوده که این سخنان را آنهم در گفتوگو با بی.بی.سی. فارسی بپذیرند.
سه: محسن مهدیان یکی دیگر از اصولگرایانی است که در توئیتر، تلاش میکند تقریبا از همه رفتارهای نظام دفاع کند. او یک کانال تلگرامی هم بهنام کشکول دارد. مهدیان متولد سال ۱۳۶۰ است. کارشناس ارشد اقتصاد دارد و دانشجوی دکترای مدیریت رسانه است. او از نیروهای قدیمی همشهری بود و مدتی در خبرگزاری فارس، بهعنوان معاون خبر فعالیت کرد و در دوره جدید فعالیت شهرداری زاکانی بهعنوان مدیرعامل روزنامه همشهری مشغول بهکار شد. او البته سابقه فعالیت بهعنوان سردبیر خبرگزاری مهر را هم دارد. او سال ۱۳۹۸ در انتخابات مجلس شرکت کرد و به دلیل عدم التزام عملی به نظام اسلامی، رد صلاحیت شد.
مهدیان هم مانند زیدآبادی کمتر در توئیتر فعالیت میکند و بیشتر در قالب یادداشت و با ادبیات ساده تلاش میکند که محتوای مورد نظر خود را منتشر کند. بررسی توئیتر او اما نشان میدهد که از سال ۲۰۱۴ وارد توئیتر شده است. در این حدود ۸ سال، حدود ۲۲۰۰ توئیت داشته است که یعنی تقریبا بهصورت روزانه یک توئیت. او نزدیک به ۹ هزار دنبالکننده دارد. یکی از یادداشتهای شاخص مهدیان در سال جاری که تفکر و ادبیات او را نشان میدهد، این یادداشت در خصوص هواپیمای اوکراینی بود و در روزهایی بود که خانواده برخی از جانباختگان این هواپیما گفتند که یک احتمال هم این است که هواپیما بهصورت عمدی مورد اصابت قرار گرفته باشد:
«همان ابتدا پس از شلیک به هواپیما در بالاترین سطح، قصورها پذیرفته و مورد عذرخواهی قرار گرفت و برای جبران آن اقدام شد… حادثهای که ۱۰مورد مشابه دیگر در دنیا داشت و ازجمله خود ایران قربانی آن بوده است، در بالاترین سطح پیگیری و برای بررسی قصورها و تقصیرها محکمه برگزار شد… برخلاف روایت خناسان فرایند اطلاعرسانی عاری از هرگونه خلافگویی عمدی بود. مسئولان مطلع از همان ابتدا در قرنطینه بودند تا احتمالات دیگر در علت سقوط هواپیما را بررسی کنند.
حداقل ۵ احتمال وجود داشت که یکی جنگ الکترونیک و دیگری خرابکاری بود. طبیعی است که تکذیبهای اولیه به جهت عدماطلاع از این بررسیها صورت میگرفت، اما به محض اینکه خبر قطعی شد، صادقانه اطلاعرسانی صورت گرفت؛ هرچند ماجرا میتوانست به نحو بهتری مدیریت شود. خلاصه نشد که بشود. پروژه رهزنهای رسانهای متوقف شد. تنها یک راه باقی ماند و آن هم تکرار، تکرار و تکرار؛ تکرار یک روایت انحرافی؛ روایتی که از شلیک هواپیما بتواند شکستن اقتدار یک کشور را نتیجه بگیرد.»
چهار: امیرحسین ثابتی متولد سال ۱۳۶۷ است و از همه کسانی که در این فهرست از آنها یاد میکنیم جوانتر است. لیسانس و کارشناسی ارشد علوم سیاسی از دانشگاه تهران دارد و دانشجوی دکترای علوم سیاسی و اندیشه سیاسی در اسلام در پژوهشکده علوم انسانی است. فعالیت خود را از دبیری سیاسی بسیج دانشگاه تهران آغاز کرده و رفته رفته به عنوان یکی از افراد شاخص در جریان محافظه کار اصولگرایان و نزدیک به جبهه پایداری و شخص سعید جلیلی دیده شد. مدتی در سایت رجانیوز فعال بود و بعد از آن هم به شبکه افق رفت.
حاشیهسازترین کار امسالش این بود که در برنامه جهان آرای او، یک زن، معاونین زن و خانواده در دولت هاشمی و خاتمی را متهم کرد به قانونی کردن روسپیگری و بعد که شهلا حبیبی و شهیندخت مولاوردی به شبکه افق آمدند تا جواب این اتهامات را بدهند، ثابتی باز هم در برنامه خود به آن زن اتهام زننده فرصت داد و مولاوردی و حبیبی نیز به همین خاطر روی آنتن زنده، برنامه را ترک کردند. ثابتی حدود ۶ سال است در توئیتر فعال است و در این مدت ۴ هزار توئیت داشته و ۱۹۷ هزار دنبالکننده دارد. بیشتر تمرکز خود را روی حوزه سیاست خارجی گذاشته و اگر بخواهید تفکر و ادبیات او را بشناسید، این یکی از توئیتهای پربازخورد او در سال گذشته است: «اگر محتوای توافق فقط احیای برجام باشد، خسارت محض تکرار میشود اما اگر امتیازات اصلی فرابرجامی اخذ شده باشد، میتوان از توافق خوب سخن گفت.»
پنج: حمید رسایی (متولد ۱۳۶۷)، هم یکی دیگر از کسانی است که هنوز در شبکههای اجتماعی فعال و موثر است. دامنه تاثیرگذاری او البته بسیار کم شده است چرا که زمانی در مجلس نهم، در پارلمان حضور داشت و صدایی رسا داشت ولی حالا باید به هفتهنامه ۹ دی خود اتکا کند و صرفا در توئیتر و کانال تلگرامی خود فعالیت داشته باشد. تمرکز رسایی در توئیترش که از سال ۲۰۱۷ فعالیت در آن را آغاز کرده و ۱۳۵۹ توئیت تا به حال در آن داشته و ۶۲٫۵ هزار نفر او را در این فضا دنبال میکنند؛ روی دعواهای داخلی است.
دشمنانش در این دو فضا حسن روحانی و محمد باقر قالیباف و تا جایی هم لاریجانی و مثلا یکی از فعالیتهایش در این فضا که خیلی امسال به چشم آمد، مخالفتش با شهردار شدن زاکانی بود. این یکی از توئیتهای او در این حوزه بود:«داستان از این قرار است: اگر عضو یک سامانه و حلقه خاص باشی، قانون نادیده گرفته میشود و حتی اصلاح میشود تا بیربط، ربط پیدا کند؛ و بالاتر از آن، نهی علنی و صریح رهبر انقلاب به بایگانی میرود و تعریف و تمجیدهای غیرمستند و غیرعلنی جای آن را می گیرد فساد سیاسی به همین راحتی شکل میگیرد.»
اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل
یک: همین روزها، سالگرد ترور سعید حجاریان در مقابل ساختمان شورای شهر بود. در اسفند ۱۳۷۸٫ حجاریان (۶۹ ساله) تئوریسین اصلاحطلبان بود. یکی از اعضای ارشد جبهه مشارکت به عنوان یکی از ارکان احزاب قدرتمند چپ یعنی مجمع روحانیون مبارز، سازمان مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت. حجاریان یکی از موسسین وزارت اطلاعات بود. در پایان دهه شصت به مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری رفت و در آنجا، پروژه توسعه سیاسی را پیش برد. او برای پیشبرد این برنامه به فکر آن افتاد که به دانشگاه هم برود و علوم سیاسی بخواند.
بعد از آن بود که دانشجو دانشکده فنی که ابتدا یک جوان انقلابی شده بود و بعد یک جوان امنیتی، رفته رفته به یک تئوریسین و البته فعال سیاسی تغییر چهره داد. او البته خوب درس خوانده بود و برای همین متنهایش را همیشه جناح راست، جدی میگرفتند. بنای آن ترور هم به خاطر همین قدرت اندیشه و نوشتار حجاریان ریخته شد. این نوشتارها در کتابهایی مثل «جمهوریت؛ افسونزدایی از قدرت» و یا «از شاهد قدسی تا شاهد بازاری» که در واقع مجموعه مقالات او در نشریات عصر ما و کیان است؛ قابل مشاهده است. اما حجاریان توئیتری، از همین سال گذشته دیده شده است. کسی که دیگر نباید پیامش را در مقالات چند هزار کلمهای که اخیرا از او در مجلاتی مثل «مشق فردا» میخوانیم برساند. کسی که میتواند حتی از روی ویلچر و حتی با وجود باقی ماندن برخی تبعات از آن ترور ناجوانمردانه توئیتهایی حداکثر در ۲۸۰ کاراکتر انجام بدهد و تاثیر خودش را بگذارد.
حجاریان در توئیتر، ۳۷ هزار و ۸۰۰ دنبالکننده دارد و ۲۶۴ نفر را دنبال میکند. او خیلی کم توئیت میکند. کلا ۶۵ توئیت دارد. آخرین توئیتش برای دوم اسفند است و قبل از آن در روز ۲۷ دی توئیتی زده است. با این حال توئیتهای او به تعبیر شبکههای اجتماعی Engagement بالایی دارد. یعنی تاثیرگذار است و کاربران آن را پسند میکنند و بازنشرش میکنند. یکی از مورد توجهترین توئیتهای حجاریان در این شبکه اجتماعی در سالی که گذشت برای وقتی بود که سردار حاجیزاده با روزنامه کیهان صحبت کرد و در آن از نامه فرماندهان سپاه به خاتمی، رئیسجمهور وقت در سال ۱۳۷۸ و در اوج حوادث کوی دانشگاه گفت. حجاریان در واکنش به این مصاحبه توئیت کرد: «جزئیاتاش بماند! زمانیکه فرماندهان سپاه به خاتمی نامه تهدیدآمیز نوشتند، شخصاً با نویسنده نامه (که یکی از امضاکنندگان هم بود) در محلی بیطرف جلسه گذاشتم تا نظامیان بدانند دولت ضعیف و بیغیرت نیست.»
دو: هرچقدر، سعید حجاریان در توئیتر کمکار است؛ مصطفی تاجزاده، جای خالی او را پر میکند. تاجزاده ۵ سال پیش به توئیتر آمده و بیش از دو هزار توئیت داشته که یعنی هر روز یک توئیت. توئیتهای حجاریان کنایی است و طنز خاص و بازی با کلمات را دارد ولی توئیتهای تاجزاده مثل خود او تند و سخت و خشن است. او معمولا در مورد مسائل مهم روز موضعگیری میکند و در برخی از موارد در توئیتهای خود رهبری را هم مورد خطاب قرار میدهد. مجموع این شرایط باعث شده که او یکی از بیشترین میزان دنبالکنندهها در توئیتر بین فعالان سیاسی را داشته باشد. ۳۳۴ هزار نفر. اگر از نسل جدید هستید و او را نمیشناسید باید بگویم که تاجزاده ۶۴ ساله یکی از معدود اصلاحطلبانی است که سابقه فعالیت در هر دو حزب سیاسی ارشد و غیرروحانی چپها یعنی سازمان مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت را دارد. عالیترین سمت او در ساختار سیاسی، معاونت سیاسی وزارت کشور بوده و در همین مقام، برای برگزاری انتخابات، تنشهای زیادی با شورای نگهبان و شخص آیت الله جنتی داشته است.
همسر تاجزاده، فخرالسادات محتشمیپور، دختر عموی علی اکبر محتشمیپور از چهرههای شاخص نزدیک به امام و از موسسین جریانات مقاومتی مثل حزب الله لبنان است که در خرداد امسال درگذشت. تاجزاده در انتخابات ریاست جمهوری امسال هم ثبتنام کرد و رد صلاحیت شد. البته به خاطر محکومیتهای او بعد از حوادث سال ۱۳۸۸ که به یک حبس ۷ ساله انجامید؛ برخی میگفتند که از قبل نیز قابل پیشبینی بود که نتیجه بررسی صلاحیت او چه خواهد شد. یک نمونه از توئیتهای پربازخورد تاجزاده در سال اخیر را هم با هم بخوانیم با این توضیح که برخی از توئیتهای او در روزنامه قابل کار نیست. «آیا منظور از جوانگرایی مومنانه و انقلابی، همان آقازادهسالاری، دامادگرایی، خویشاوندگماری و واگذاری نهادهای کشوری به مقامات لشگری بود؟»
سه: فریاد اصلاحطلبان در شبکههای اجتماعی به عهده تاجزاده است ولی تحلیلگری آنان در این شبکهها به عهده عباس عبدی. عبدی نماد عقلانیت و حرفها چارچوبدار در میان اصلاحطلبان است. مقالههایش دقیق است. استفادهاش از واژگان دقیق است. خیلی کم عصبی میشود. هر کس بخواهد با او مصاحبه کند باید اول سوالات را برایش ایمیل کند و خیلی کم به مصاحبه ناگهانی تلفنی راضی میشود. یک پژوهشگر است که البته حرفهایش را از طریق روزنامهها میزند. او متولد سال ۱۳۳۵ در تهران است. کمی کوچکتر از حجاریان است و تقریبا هم سن تاجزاده. آغاز مسیر شهرت جدی او در مطبوعات از زمان سردبیری روزنامه سلام بود. بعد از آن چندی اسیر پروندههای قضایی شد چون در یک موسسه نظرسنجی و افکارسنجی مشغول به کار شده بود و متهم شده بود به جرایمی مثل ارتباط با بیگانگان. با این حال در دور دوم فشارها به اصلاحطلبان که بعد از سال ۱۳۸۸ آغاز شد، او که در آن انتخابات در کنار کروبی ایستاده بود تقریبا مصون ماند.
او حالا سالهاست که ارتزاقش از طریق همین نوشتجات مطبوعاتی و البته پژوهشهایی است که از حیث اجتماعی با استفاده از دادهها انجام میدهد. مثلا یک پژوهش دارد در مورد تعداد کلماتی که امام خمینی در سخنرانیهایش دارد و از آن طریق تلاش کرده نشان دهد که تمرکز او بر چه مفاهیمی بوده است. یا یک تحقیق دارد در مورد اسامی فرزندان در ایران و تغییر ارزشهای خانوادهها در نامگذاری فرزندان را در طول زمان نشان داده است. عبدی کمتر از ۵ سال است که در توئیتر است و تقریبا هر دو روز، سه توئیت در حساب کاربری خود نوشته است. این علاوه بر آن چیزی است که او در مطبوعات مینویسد و معمولا در یک کانال تلگرامی به نام آینده بازنشر میشود.
این هم یکی از توئیتهای عبدی برای اینکه با سبک نوشتاری او آشنا شوید:«تندروها میگویند عبرت بگیرید، آمریکا به تعهدش عمل نکرده. درست است. ولی شما نمیخواهید از رفتار روسیه عبرت بگیرید؟روسیه تضمین کرده بود که نه خودش و نه هیچ کشور دیگری حق تعرض به اوکراین را ندارد. اگر این درس را هم شما بگیرید و بهجای تکیه به غیر، حمایت مردم را کسب کنید، مسئله حل است.»
چهار: لابد انتظار داشتید که در این فهرست، اثری از صادق زیباکلام هم ببینید. او هم در توئیتر و فضای مجازی، همچنان فعال است ولی واقعیت این است که یک فرد دیگر توانسته جای زیباکلام را بگیرد. زیباکلام مرد جدلهای سیاسی در میان اصلاحطلبان بود. مثل یک سرباز در خط مقدم قرار میگرفت و با اصولگرایان تقابل میکرد. با این حال، امسال هیچ چیز خاصی از او ندیدیم مگر آن مصاحبه جنجالی که گفته بود در جوانی دوست دختر داشته و اهل شیطنت بوده است. جای زیباکلام را امسال محمد مهاجری پر کرد. کسی که خودش را با هشتگ «ما اصولگراها» مشهور کرده بود.
مهاجری حالا یکی از منتقدان جدی اصولگرایان است ولی بنا به سابقه خود، خود را یکی از اصولگرایان میداند. او که متولد سال ۱۳۴۰ است و از فعالان سیاسی و روزنامهنگارانی است که سابقه کار در نشریات اصولگرا مثل کیهان، جام جم و همشهری را دارد.
با این حال مهاجری از همان دسته افرادی است که با ظهور حسن روحانی، جریان سوم ایران یعنی اصولگرایان اعتدالگرا را تشکیل دادند. او با سردبیری در مهمترین سایت نزدیک به دولت یعنی خبرآنلاین، تلاش میکرد باز هم با استفاده از همان سابقه و سبقه اصولگرایی و از سنگر آن جریان، اصولگرایان را نقد کند و در واقع به خودی شلیک کند اما کمکم برای همه مشخص شد که مهاجری حتی از برخی اصلاحطلبان نیز اصلاحطلبتر است.
مهاجری، با وجود اینکه حدود ۵ سال است در توئیتر حساب کاربری دارد و ۴۵ هزار نفر نیز او را دنبال میکنند ولی خیلی پرکار نیست و کمتر از ۶۰۰ توئیت دارد ولی همین توئیتهای او، همیشه یک نیش و کنایه جدی به اصولگرایان دارند. مثلا این توئیت او را ببینید که مربوط به موضع اخیر اصولگرایان درباره روسیه است: «اینقدر که امروز ائمه جمعه شهرهای مختلف در مدح روسیه و چین گفتند، حزبتوده و مائوئیستها در ۷۰سال گذشته نگفته بودند.»
پنج: و در نهایت به احمد زیدآبادی بپردازیم. روزنامهنگار ۵۶ساله و اهل سیرجان استان کرمان که امسال با یادداشتهای کوتاهش در کانال تلگرامی (که در اینستاگرام و توئیترش بازنشر میشد) توانست دوباره به همان سطح تاثیرگذاری قبلی برسد. کانال تلگرامی او حدود ۴۱هزار نفر دنبالکننده دارد. زیدآبادی که بعد از آزادی در مرداد ۱۳۹۴ (این دومین زندان او بود که مربوط به حوادث سال ۱۳۸۸ میشد. اولین زندان زیدآبادی هم در سال ۱۳۷۹ رقم خورده بود)، دوباره توانسته در عرصه عمومی فعالیت داشته باشد، ابتدا به خاطرهنویسی در قالب چند جلد کتاب روی آورد و بعد از آن زیدآبادی، انتشار یادداشتهای کوتاه خود را از سال ۲۰۱۷ در کانال تلگرامی خود آغاز کرد. نکته جالب توجه این است که زیدآبادی در یادداشتهای خود وجهه آزادگی و استقلال نظر خود را حفظ کرده و مطابق ترندهای روز یا موجهای همگانی فعالیت نمیکند. همین انصاف باعث شده که در ابتدای شروع به کار دولت، دفتر رئیسی از او مشورت بخواهد. البته محسنی اژهای نیز در ابتدای دوره فعالیت خود، عباس عبدی را دعوت کرد و سخنان او را به عنوان یک کارشناس اجتماعی شنید.
در همین زمینه این مطلب او را بخوانید که در اوج انتقاد از روسیه در شبکههای اجتماعی نوشته شد:«گویا جمعی از مردم تهران در اعتراض به تجاوز نظامی روسیه، در مقابل سفارت اوکراین در تهران تجمع کرده و شعار مرگ بر پوتین سر دادهاند. اعتراض به جنگ و تجاوز و اشغال و حمایت از صلح، قاعدتاً اقدامی بشردوستانه ومدنی و از این جهت شایستۀ تقدیر است. اما شعار مرگ بر رهبر یک کشور، تناسبی با فلسفۀ صلحخواهی و اعتراض به جنگ و تجاوز ندارد. متأسفانه شعار مرگ بر این و آن که از ابتدای انقلاب در کشور ما رایج شده است، به قشر و گروه خاصی محدود نمانده .»