کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۵۲۱۸۸
تاریخ خبر:

‌درس ‌آبشناسان به صدام، توسی حائری و آزاده شفیق

روزنامه هفت صبح،‌ مرتضی کلیلی ‌| ‌با قاب تاریخ به ایران قدیم سفر‌ و یادی ‌‌از ‌گذشته می‌کنیم. در تهیه این مجموعه، از تصاویر کمتر دیده ‌شده‌ای استفاده شده که تماشای آنها خالی از لطف نیست. عکس‌هایی از مشاهیر تاریخ معاصر ایران، شهرهای ایران، عکس‌های فوتبالی، نوستالژیک و… برای دیدن تصاویر و شرح آن ادامه مطلب را بخوانید.

قاب مشاهیر ۱
درسی که ‌آبشناسان به صدام داد؛ مردم دشت عباس به او لقب «شیر صحرا» داده بودند. فرمانده رشید لشکر ۲۶ نوهد ‌‌تیمسار سرلشگر ‌‌حسن آبشناسان که نامش لرزه بر پشت دشمن می‌انداخت ‌. ‌او ‌توانایی خیره‌کننده‌ای در فنون نظامی و شگردهای رزمی داشت. ‌کسی که شخص ‌صدام برای سرش جایزه تعیین کرده بود. در روزهایی که عراق اکثر شهرهای ایران را موشک‌باران می‌کرد، این فرمانده نامه‌ای به صدام نوشت:

«اگر جناب صدام‌حسین ژنرال است و فنون نظامی را خوب می‌داند و نظریه‌پرداز جنگی است، پس به راحتی می‌تواند در دشت عباس با من و دوستان جنگ‌آورم ملاقات کند و با هر شیوه‌ای که می‌پسندد، بجنگد؛ نه اینکه با بمب‌افکن‌های اهدایی شوروی محله‌های مسکونی و بی‌دفاع را بمباران کند و مردم را به خاک و خون بکشد.» در جواب این نامه، صدام، ژنرال قادر عبدالحمید را با گروه ویژه‌اش به دشت عباس فرستاد تا عبدالحمید به فرمانده نامدار ایرانی نحوه انجام یک جنگ تخصصی را نشان بدهد.

این فرمانده ایرانی سال‌ها قبل در اسکاتلند، عبدالحمید و گروهش را در مسابقه کوهنوردی ارتش‌های منتخب جهان، دیده و شکست داده بود. آنجا گروه او اول و عراقی‌ها هفتم شده بودند. حالا در میدان جنگ حقیقی، حسن دوباره مقابل ژنرال قادر عبدالحمید قرار گرفت و بعد از یک درگیری طولانی، لشکرش را شکست داد و خودش را هم اسیر کرد. یکی از همرزمان سرلشکر شهید روایت می‌کند: «باور نمی‌کنید، اگر بگویم ۴۰ کیلومتر پیشروی کردیم.

مطمئن هستم که باور نمی‌کنید. اما سرهنگ(آبشناسان) بی‌توجه به اضطراب ما و موقعیت دشمن تا آنجا جلو رفته بود. طی یک کمین در محور دشت عباس، دو خودرو عراقی را منهدم کردیم و حدود ۱۵ نفر از نیروهای عراق را اسیر کردیم و برگشتیم عقب. دهان فرماندهان از تعجب باز مانده بود، این کار را با هیچ قاعده‌ای جور درنمی‌آمد و سرهنگ با طرح و فکر خودش آن را به انجام رسانده بود، بدون دادن حتی یک نفر تلفات.»

یکی از افسران با حالتی ناباورانه و با حیرت پرسید: «جناب سرهنگ، من اصلا متوجه نمی‌شوم، آخر چطور می‌شود که شما ۴۰ کیلومتر وارد خاک دشمن بشوید، بکشید و بگیرید، بدون حتی یک کشته؟» سرهنگ گفت:«این کار من است. من یک افسر نیروی مخصوص هستم، انجام عملیات نفوذی و ضربه زدن به دشمن در خاک خودش با حداقل نفرات و تلفات جزو وظایف من است. من کاری بیشتر از وظیفه خودم انجام نداده‌ام.»

قاب تاریخ ۱
روایت شاه و اسدالله علم از هویدا! «… شاه ادامه داد: «راستی چرا هویدا اینقدر با شخصیت‌های قوی خصومت دارد؟ فقط حمایت من موجب شده که کسانی چون منصور روحانی و هوشنگ انصاری، مقام خود را در دولت حفظ کنند. اگر هویدا توانسته بود، از مدت‌ها پیش آنها را از کار برکنار کرده بود.» پاسخ دادم که نخست‌وزیر آدمی ضعیف‌النفس و قلدرمآب است. از آن گذشته، چنان‌که هر دوی ما می‌دانیم، خواجه هم هست.

با این وجود خواجه‌ای است که استاد دسیسه‌بازی است. شاه در پاسخ گفت: «احتمالا حق با شماست.» ابدا مطمئن نیستم منظورش از طرح این مسئله چه بود، یا اینکه چرا اصلا این موضوع را مطرح کرده بود.‌ ‌ شاه به قدری پنهانکار است که هیچ‌کس نمی‌تواند استدلال او را حلاجی کند. آیا در فکر تغییری در دولت است؟»
اسدالله علم، گفت‌وگوهای من با شاه - ۳۰ آبان ۱۳۵۵(موسسه مطالعات تاریخ معاصر)

‌قاب تاریخ ۲
اشرف به عنوان خواهر ‌شوهر فوزیه در دهه ۲۰ مدام به قاهره سفر می‌کرد و پای ثابت مهمانی‌های شبانه این شهر بود. این سفرها او را با احمد شفیق که یک خلبان مصری بود، آشنا می‌کند و با آنکه شفیق از خانواده سلطنتی محسوب نمی‌شد، با پافشاری اشرف ‌ این ازدواج سر می‌گیرد.

ازدواجی که فقط چند سال دوام آورد و اشرف در سال ۱۳۳۱ با مهندس مهدی بوشهری در پاریس آشنا شده و در ‌حالی که هنوز زن شفیق بود، روابط خود را با بوشهری آغاز کرده که بعدها به ازدواج ختم می‌شود. تصویر آزاده شفیق یکی از دو فرزند اشرف و احمد شفیق را می‌بینید.شهریار شفیق که افسر نیروی دریایی بود، در سال ۱۳۵۸در پاریس ترور می‌شود. ‌ آزاده شفیق ‌ بعد از انقلاب به پاریس رفت‌ و در آنجا روزنامه‌اى به نام «ایران آزاد» را تأسیس کرد ‌.

ماجرای ازدواج آزاده هم اینطور بود که اشرف یک دکوراتور فرانسوی به اسم «توتو» استخدام کرده بود که کاخ اختصاصی او را در سعد‌آباد تجدید دکور و تعمیر کند و جوانی هم به اسم فرشاد وحید با این فرانسوی کار می‌‌کرد که کارش نقاشی ساختمان بود. در جریان رفت و آمدهای فرشاد وحید به کاخ اشرف بین آزاده و او رابطه‌ای شکل می‌گیرد و ‌با هم ازدواج می‌‌کنند و صاحب یک پسر به نام کامران وحید می‌شوند! ‌آزاده شفیق سوم اسفند‌‌ ۱۳۸۹ به‌علت ابتلا به بیماری سرطان درگذشت.

‌قاب مشاهیر ۲
عکس دیده نشده از همسر دوم احمد شاملو؛ فرزانه ابراهیمی، پژوهشگر تاریخ معاصر با انتشار این عکس در صفحه شخصی خود نوشت: «اینجا تهران است صدای ما را از رادیو ملی ایران می‌شنوید.» این صدا پنجمین روز از اردیبهشت ۱۳۱۹ در میدان توپخانه که آن روزها سپه نام داشت، به گوش تهران رسید. صدایی که اگر بخت ‌یارمان بود و مانده بود شاید می‌توانستیم صدای زنی را بشنویم که یکی از زنان پیشروی تاریخ معاصر ایران بود؛

زنی که آنقدر توانمند و بزرگ بود که کمتر کسی بداند مدتی همسر یکی از مشهورترین شاعران معاصر ایران بوده است: «توسی حائری همسر دوم احمد شاملو.» زنی که بالاتر از نام همسرش به نام خودش در تاریخ ایران شناخته شده است. توسی متولد ۱۲۹۶ ‌ در شهر مشهد بود. او به یکی از شاخه‌های خانواده سرشناس و معتبر حائری مازند‌رانی تعلق داشت که چهره‌های مهمی را به فرهنگ و هنر و علم و البته سیاست ایران معرفی کردند.

توسی ‌‌فرزند محمد‌باقر حائری بود. او که مدرک دکترای زبان فرانسه از سوربن را دریافت کرده بود، به ایران آمد و در کارهای مطبوعاتی وارد شد. روزی متوجه شد قرار است برای رادیو ایران که در حال راه‌اندازی بود، گویندگانی انتخاب کنند. ‌ حائری به کمیسیون رادیو مراجعه و توسط استادانی چون ملک‌الشعرای بهار آزموده و انتخاب شد. روایت‌های متعدد حاکی از آن است که خانم حائری نخستین گوینده زن رادیو بوده است. البته نام‌های دیگری هم مطرح شده است؛ مانند قدسی رهبری. اما بیشتر منابع معتبر نام خانم حائری را به عنوان نخستین گوینده زن معرفی می‌کنند. ‌حائری همچنین مجله آشنا را با هزینه شخصی به سردبیری احمد شاملو منتشر کرد.

مجله‌ای که ۱۷ شماره منتشر شد و زمینه‌ای برای ازدواج او با شاملو. ازدواجی که چهار سال بیشتر دوام نیاورد. توسی حائری در فیلم خواستگاری به کارگردانی ابراهیم گلستان بازی کرد. ‌‌ توسی ‌ در سال ۷۵ درگذشت.« یک نفر نوشته بود همسر اول و دوم شاملو را کسی نمی‌شناسد و همه آیدا را می‌شناسند چون عاشقانه‌ها برای او بود. اما به قول دوستی مشکل از شماست که تاریخ را نمی‌شناسید و توسی حائری و نقش او را در ازدواجش با شاملو خلاصه می‌کنید.»

قاب نوستالژی
نماز عید فطر تهران - سال ۱۳۸۷٫ عکس بهروز مهری

کدخبر: ۴۵۲۱۸۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر