دام شاگرد اخراجی برای صاحبکار بخت برگشته
روزنامه هفت صبح | جوان اخراجی برای انتقام گیری، با کمک دو دوستش از میوه فروش میانسال اخاذی کرد. رسیدگی به این پرونده با حضور مردی میانسال در اداره آگاهی تهران بزرگ و اعلام شکایت علیه یک دختر و دو پسر آغاز شد.
*** دسیسه شیطانی
شاکی مدعی بود با دسیسه یکی از کارگرانش از سوی دختر جوانی اغفال شده و مبلغ ۱۰۲ میلیون تومان خود را از دست داده است. او در تشریح بلایی که سرش آمده بود، گفت: صاحب یک میوه فروشی لوکس هستم و زندگی خوبی داشتم تا اینکه یکی از کارگرهایم که مزاحمت برای زنان و دختران مراجعه کننده به مغازهام ایجاد میکرد را اخراج کردم و او با چیدن دسیسهای توسط یک دختر جوان، مرا به خانهاش کشاند و در آن محل مورد ضرب و شتم و آزار و اذیت قرار داد و هرچه پول نقد و چک داشتم به همراه دوستش از من گرفت که مجموع پول نقد به ۱۰۲ میلیون تومان میرسد.
*** دستگیری متهمان
با طرح این شکایت موضوع به بازپرس کشیک دادسرای جنایی پایتخت نیز اعلام شد و بعد از تشکیل پروندهای، سه متهم شرکت کننده در ماجرای ربایش مرد میوه فروش بازداشت و در اختیار ماموران اداره آگاهی پایتخت قرار گرفتند که پس از تکمیل تحقیقات در پرونده، به زودی کیفرخواست علیه متهمان صادر و پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد.شنبه هفته جاری جلسه رسیدگی به این پرونده در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران تشکیل شد و زمانیکه شاکی در جایگاه قرار گرفت برای هر سه متهم پرونده درخواست مجازات قانونی را مطرح کرد.
*** انتقام شوم
در جلسه دادگاه از متهم ردیف اول درخواست شد در جایگاه قرار بگیرد و او در دفاع از اتهام انتسابی گفت: من کارگر مغازه شاکی بودم و او با یک بهانه واهی مبنی بر اینکه من برای بانوان مراجعه کننده به مغازهاش مزاحمت ایجاد میکنم و به آنها شماره میدهم مرا اخراج کرد. من هم بعد از این ماجرا کلی ضرر کردم و به همین دلیل با کینهای که از او داشتم تصمیم گرفتم ضررهای وارده به خودم را جبران کنم و از آن مقدار پولی که از او دریافت کردم مقداریاش برای خودم بود.
او شکایت واهی علیه من مطرح کرده و من او را نربودم بلکه خودش با پای خودش به همراه دختری که او را به دام انداخته بود به خانه من آمد. در ادامه متهم ردیف دوم نیز اتهامش را انکار و عنوان کرد شاکی گول متهم دختر پرونده را خورده است و در این ماجرا خودش مقصر بوده است.
*** همکاری برای تهیه جهیزیه
سومین متهم پرونده نیز در جایگاه ویژه محاکمه قرار گرفت و گفت: قصد ازدواج با پسر مورد علاقهام را داشتم اما عدم تمکن مالی برای تامین جهیزیه باعث شده بود نتوانم به خواستهام برسم و به همین دلیل تصمیم گرفتم از دوستانم پولی قرض کنم که هیچکدام قرض ندادند اما یکی از آنها گفت شاید برادرش بتواند به من قرض بدهد و وقتی با برادرش که متهم اصلی پرونده است صحبت کردم او عنوان کرد الان پول ندارد و شماره مرا گرفت تا اینکه چند وقت بعد با من تماس گرفت و گفت یک پیشنهاد دارد که بتوانم جهیزیهام را جور کنم.
من فقط از او ۴۰ میلیون تومان پول قرض میخواستم و برادر دوستم نیز گفت این پول را میدهد تا من بعد از برگزاری عروسیام همهاش را عیناً به او برگردانم و ابدا خبر نداشتم که پولها برای مرد میوه فروش است و همه را نیز بعد از مشخص شدن این موضوعات، عیناً پس دادم درحالیکه حتی عروسی نیز نگرفتهایم.
در ادامه قاضی از این متهم جوان درباره شوهرش پرسید و اینکه از ماجرای پروندهاش باخبر است یا خیر؟ که متهم پاسخ داد همه چیز را به شوهرش گفته است و درواقع شوهرش به دلیل اینکه او بابت جور کردن پول جهیزیه در این پرونده متهم شده با موضوع کنار آمده است. متهم در ادامه توضیح داد: من فقط پول قرض میخواستم و به همین دلیل به پیشنهاد برادر دوستم پاسخ مثبت دادم.
قرار شد با شاکی ارتباط برقرار کنم و او را به خانه بکشانم تا دو متهم دیگر به هدفشان برسند. اولین بار به مغازه میوه فروشی لوکس شاکی رفتم و در آنجا مقداری میوه که پیدا کردنشان در ایران سخت بود را طلب کردم و شاکی گفت شمارهاش را بنویسم و با او در تماس باشم تا در صورت رسیدن میوهها مرا باخبر کند.
طی این تماسها یک بار با من قرار گذاشت و مرا به یک کافی شاپ برد و دفعه آخر من او را دعوت کردم به یک رستوران سنتی که متهم ردیف اول گفته بود اما او از غذاهای آنجا خوشش نیامد و با هم به یک فست فودی رفتیم .بعد از غذا به بهانه اینکه میوهها را برایم آورده است خواست مرا به خانهام برساند.
من هم آدرس خانه متهم ردیف اول را دادم و با هم به آنجا رفتیم که او این بار بهانه دستشویی گرفت و با من بالا آمد و وقتی داخل خانه شد یکهو متهم ردیف دوم آمد و با بهانه اینکه شوهر من است داد و قال راه انداخت و من هم از آنجا بیرون آمدم. متهم به من گفته بود فقط قصد انتقام گرفتن از شاکی را دارد و دلیل آن هم این بود که او از کار بیکارش کرده بود اما من از ماجرای آدمربایی و بقیه داستانها خبر نداشتم. در انتها هیات قضایی وارد شور شدند تا برای تعیین سرنوشت متهمین پرونده تصمیم گیری کنند.