داستان حسین آقا، یکی از عجیبترینهای فوتبال ما
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | مردم و علاقهمندان فوتبال عموما با نام پرویز دهداری آشنا هستند. به خاطر یک دوره هدایت تیم ملی در اوج هیجان و جنجال و تنش. نامهایی مثل پرویز خسروانی و علی عبدوه هم این سالها زیاد به گوش میرسد اما یکی از عجیبترین و موثرترین شخصیتهای فوتبال ما حسین فکری بوده است. مردی که هم قبل و هم بعد از انقلاب تکریم شد و هم در قبل و هم بعد از انقلاب به زندان افتاد. نام حسین فکری به چند دلیل در فوتبال ما پرآوازه است.
در واقع اولین موفقیت بزرگ فوتبال ما توسط او رقم زده شد. وقتی در ۴۰سالگی هدایت تیم ملی فوتبال را در دست گرفت و توانست تیم ملی را که از ناکامیهای سنگین دهه سی رنج میبرد به تیمی برنده بدل کند و آنها را به المپیک ۱۹۶۴ توکیو برساند. حسین فکری لیسانس و معلم ادبیات بود که در دهه سی به عنوان یک هوادار و شاید هم عضو حزب توده، زندان را تجربه کرده بود. او موسس تیم تهرانجوان هم بود و دورهای هم در کنار شاهین و در مکتب عباس اکرامی توپ زده بود.
میگویند تهرانجوان را به محل تجمع نیروهای چپ بدل ساخته بود! او با استفاده از دایره بزرگ رفقایش بهخصوص سرلشگر سرودی قدم به قدم جلو آمد تا در سال ۱۳۴۲ هدایت تیم ملی را به دست گرفت. تیم او در شش بازی نفسگیر رفت و برگشت از سد پاکستان و عراق و هند گذشت و ایران را برای اولین بار به یک آوردگاه بزرگ رساند. تیمی موزون که درآن ستارههایی مثل حمید شیرزادگان و همایون بهزادی و مصطفی عرب و پرویز قلیچخانی و جلال طالبی و کامبیز جمالی و نادر لطیفی و عزیز اصلی و حمید برمکی و حسن حبیبی و البته پرویز دهداری جلوهگر شده بودند و خبر از دوران جدید فوتبال ملی میدادند.
فکری در تمام این سالها یک دشمن بزرگ داشت. چه کسی؟پرویز خسروانی! این خسروانی عجب ماجرایی بوده است. شاهین، تهرانجوان، دارایی، پرسپولیس و گارد و عقاب… همه این تیمها یک دشمن بزرگ داشتهاند: پرویز خسروانی. حالا دوستدارانش درباره وطن پرستی و این چیزها اشعاری را میسرایند اما شخصیت منفی فیلم فوتبال ایران در سالهای قبل از انقلاب خسروانی بوده است.
بگذریم. حسین فکری در نیمه دوم دهه چهل نبرد خود با خسروانی را تشدید میکند. مرگ غلامرضا تختی و مقالهای که حسین فکری نوشت و شائبه به قتل رسیدن تختی توسط ساواک را دوباره پروبال داد موجب شد تا فکری دوباره دچار مشکل شود و به زندان بیافتد. یار غار او در این دوران مهدی دری سردبیر کیهان ورزشی است که او هم گرایشات چپ داشته است! میشود تصور کرد که در سالهای ۴۶ و ۴۷ و ۴۸ درگذشتهای ناگهانی تختی و صمد بهرنگی و آل احمد چه فشار تبلیغاتی عجیبی را به سازمانهای اطلاعاتی و تبلیغاتی حکومت پهلوی وارد کرده است!
نویسندههای چپ در مطبوعات ایران متخصص شبهه افکنیهای این مدلی بودند! ماجرای تختی موجب میشود تا خسروانی به محض رسیدن به ریاست سازمان تربیت بدنی نسخه تهرانجوان را بپیچد و آن را منحل اعلام کند! در واقع دوماه پس از فوت تختی تهرانجوان منحل میشود. حسین فکری در بازداشت کوتاه مدتش به خوبی توجیه شده است و دیگر از این گونه اظهار نظرهای واضح ضد حکومتی دوری میجوید.
به صحنه فوتبال بر میگردد و باز هم با تکیه بر رفاقتهای قدیمیاش (از جمله با تیمسار خاتم فرمانده نیروی هوایی ) هدایت تیم عقاب را در دست میگیرد (عقاب به تدریج رابطهاش با نیروی هوایی را قطع کرد) و آنجا پذیرای پرویز قلیچ خانی میشود که او هم پس از یک ماه بازداشت به جرم هواخواهی از مصطفی شعاعیان و داشتن گرایشات مائوئیستی، پس از یک توبه تلویزیونی به فوتبال بازگشته بود.
دو نیروی چپ که پروبالشان چیده شده بود در کنار هم قرار گرفتند و خب مهدی لواسانی دفاع چپ تیم ملی هم این مثلث را کامل کرد. درآن سو هم روح الله عرب که افسر نیروی هوایی بود و غلام وفاخواه به شکلی واضح از گعدههای این سه نفر ناراضی بودند. این را هم بگوییم که در دهه پنجاه یک تیم دیگر هم سرشار از نیروهای ناراضی و چپ بود. پرسپولیس؟ نه!
(در پرسپولیس این شرایط حاکم نبود و به خاطر نفوذ علی عبدوه چهرههایی مثل همایون بهزادی و جعفر کاشانی در سیستمهای دولتی مشغول به کار شده بودند و در سالهای ۵۵ به بعد هم چهرههای مذهبی به تدریج فضای پرسپولیس را تغییر داده بودند.) آن تیم دیگر تیم گارد است. تیمی که تحت هدایت پرویز دهداری در مسابقات شرکت میکند و بعدها چهرههایی از این تیم (که بعدا به هما تغییر نام میدهد) بیرون میآیند که نامشان با گروههای چریکی ناراضی عجین شده است.
فکری در اولین ماههای پس از انقلاب همه کاره سازمان تربیت بدنی میشود. شهرت فعالیتهای ضد رژیم او موجب شد تا اولین گزینه برای هدایت دستگاه ورزش کشور باشد. اما به تدریج سوابق نگاه چپ و حضورش در حزب توده مطرح شد و شاه حسینی رئیس تربیت بدنی شد اما همه کاره ماجرا فکری بود. ۱۸ ماه سرپرستی او بر سازمان تربیت بدنی به طول انجامید اما خب این بار هم داستانم به شکل عجیبی ادامه یافت.
با شروع برخوردها با حزب توده، فکری دوباره سر از بازداشتگاه درآورد. فکری وقتی از این ماجرا خلاص شد دیگر ۶۰سالگی را هم رد کرده بود. فکری دوباره به صحنه فوتبال برگشت و با هدایت تیمهایی مثل ماشینسازی تبریز و پیام مشهد زندگی در کنار فوتبال را ادامه داد. حسین آقا فکری در سال ۱۳۸۲ درگذشت. در تاریخ فوتبال ما نام او در کنار بزرگانی مثل حسین صدقیانی، علی داناییفرد و پرویز دهداری نه به عنوان ستارهها که به عنوان مردانی سرنوشتساز ثبت شدهاند.