تکنیکها و تاکتیکهایی برای هماهنگ کردن دخل و خرج
روزنامه هفت صبح، گروه بازار | ۲۴ سال پیش یک خانوار ایرانی بهطور متوسط ماهی ۱۰۰هزار و ۹۶۰تومان درآمد داشت. الان قیمت یک کیلو برنج ایرانی به همین اندازه رسیده و با همین مقدار پول میتوان حدود نیم کیلو گوشت قرمز خریداری کرد. در سال ۱۳۷۶ کل هزینه خوراکی یک خانوار به ۸۰ هزار تومان نمیرسید. تازه در آن سالها میانگین جمعیت یک خانوار پنج نفر بوده اما الان در سال ۱۴۰۰، وقتی مرکز آمار از عبارت خانوار استفاده میکند، منظورش بهطور میانگین سه نفر است.
اما بیایید حرص خوردن را برای فردا بگذاریم. در این گزارش قصد داریم سفری کوتاه به سالهای اخیر بیندازیم و از لابهلای گزارشهای رسمی مرکز آمار اعدادی را بیرون بکشیم که نشان میدهند خانوادههای ایرانی (در اصطلاح علمی مرکز آمار خانوار درست است) ماهیانه چقدر درآمد دارند، چقدر هزینه میکنند، چقدر از آن برای خوراکی و چقدر برای غیرخوراکیها هزینه میشود. گاهی وقتها عددها دقیق نیستند. به بزرگی خودتان ببخشید؛ آمار است دیگر!
مقایسه هزینه ماهیانه خانوادههای ایرانی
متوسط هزینه کل یک سال خانوار شهری در سال ۱۳۵۹ معادل ۵۴ هزار و ۶۰۰ تومان بوده است. یعنی ۴۰سال پیش یک خانوار بهطور متوسط چهار هزار و ۵۵۰ تومان در ماه پول خرج میکرده است. این عدد در سال پایانی جنگ به ۱۵ هزار تومان در ماه میرسد. سال ۷۶ که دولت سازندگی به پایان رسیده متوسط هزینه خانوار در ماه معادل ۱۱۱ هزار و ۲۰۰ تومان بوده است. این عدد در سال ۸۴ که با پایان دولت اصلاحات همراه است، تا ۴۹۳ هزار و ۷۰۰ تومان پیش میرود.
سال ۹۲، همزمان با پایان کار دولت محمود احمدینژاد متوسط هزینه یک خانوار در ماه به یک میلیون و ۷۱۶ هزار تومان افزایش پیدا میکند.آخرین گزارش رسمی مرکز آمار به سال ۱۳۹۹ تعلق دارد و بر اساس آن میتوان متوسط هزینه کل سال خانوار ایرانی را رقم ۶۲ میلیون و ۱۴۰ هزار تومان و ماهی پنج میلیون و ۱۷۸ هزار تومان درنظر گرفت. اگر تورم را حدود ۴۰ درصد درنظر بگیریم، این عدد در سال ۱۴۰۰ به حدود هفت میلیون و ۲۵۰ هزار تومان خواهد رسید.
مقایسه هزینه ماهیانه خوراکی در ایران
سال ۱۳۵۹ یک خانوار ایرانی بهطور متوسط سالی ۲۰ هزار و ۷۰۰ تومان برای خوراکیها هزینه پرداخت میکرده است. این عدد در ماه به هزار و ۷۲۵ تومان میرسید. به عبارت دیگر ۴۰ سال پیش، حدود ۳۸ درصد کل هزینههای یک خانوار ایرانی، خرج خوراکی میشد.
در سال ۱۳۹۹، هزینه خوراکی به یک میلیون و ۳۴۲ هزار تومان در ماه افزایش پیدا کرده است. سهم خوراکی از کل هزینههای ماهیانه در این سال به ۲۶ درصد تقلیل پیدا کرده است.
بررسی گزارشهای مرکز آمار اطلاعات قابل توجه دیگری در خود جا داده است. مثلا هزینه ماهیانه خوراکی در سال ۶۷ مصادف با اتمام جنگ به شش هزار و ۷۰۰ تومان رسیده. وقتی مرحوم هاشمیرفسنجانی دولت را تحویل میداد این عدد معادل ۴۳ هزار و ۱۳۳ تومان در ماه بود.
در سال پایانی دولت اصلاحات خانوار ایرانی بهطور متوسط ۱۱۸ هزار و ۷۸۰ تومان در ماه برای خوراکی خرج میکردند.
دوران هشت ساله ریاستجمهوری محمود احمدینژاد در سال ۹۲ به پایان رسید. در این سال خانوادهها بهطور متوسط ۴۵۸ هزار تومان در ماه برای خوراکی پول خرج میکردند.سال ۱۳۹۹ سال پایانی دولت حسن روحانی است و در آن ایرانیها بهطور میانگین ماهی یک میلیون و ۳۴۲ هزار تومان برای خورد و خوراک خود هزینه پرداخت میکردهاند. با فرض تورم ۴۰ درصدی این عدد سال ۱۴۰۰ به میانگین یک میلیون و ۸۸۰ هزار تومان در ماه افزایش پیدا میکند.
مقایسه هزینه ماهیانه غیرخوراکی در ایران
خانوار ایرانی، بخشی از درآمد خود را خرج سایر چیزها میکند. خانه، بهداشت و درمان، آموزش، تفریح و… مسکن بزرگترین سهم را از کیک هزینهها شامل میشود، اما وقتی پای میانگین و متوسط وسط میآید باید موضوع آنها که صاحبخانه هستند، آنهایی که برای خرید خانه وام گرفتهاند، آنهایی که در مسکن سازمانی و دولتی سکونت دارند، در خانه پدری زندگی میکنند و… را کنار افراد مستاجر لحاظ کرد. پس، چون خودتان ماهی هفت میلیون تومان اجاره پرداخت میکنید، الکی به آمارها سخت نگیرید.
گزارش مرکز آمار میگوید خانوار ایرانی در سال ۱۳۵۹ سالی ۳۳ هزار و ۸۰۰ تومان برای هزینه غیرخوراکی پرداخت میکرده است. یعنی ماهی دو هزار و ۸۱۵ تومان که در کنار هزار و ۷۲۵ تومان هزینه ماهیانه خوراکی، میشود چهار هزار و ۵۴۰ تومان. اگر این عدد را از متوسط درآمد ماهیانه پنج هزار تومانی در آن سال کم کنیم، به عددی در حدود ۵۰۰ تومان میرسیم که عالمان علم آمار میگویند میتوانیم آن را در حکم پسانداز درنظر بگیریم. این عدد در سال ۱۳۹۹، به حدود یک میلیون و ۲۵۰ هزار تومان میرسد.
برگردیم سراغ اصل داستان؛ در سال ۱۳۶۷ خانوار ایرانی بهطور متوسط ماهی هشت هزار و ۳۱۰ تومان هزینه غیرخوراکی داشته است. سال ۱۳۷۶ وقتی دولت مرحوم اکبر هاشمیرفسنجانی بهکار خود پایان داد، متوسط هزینههای غیرخوراکی خانوار ایرانی به ۷۸ هزار و ۲۰۰ تومان در ماه رسیده بود. عمر هشت ساله دولت اصلاحات در سال ۱۳۸۴ به پایان رسید. مرکز آمار متوسط هزینه ماهیانه خانوار ایرانی در این سال را ۳۷۵ هزار تومان عنوان کرده است.
فرصت هشت ساله محمود احمدینژاد در پاستور سال ۱۳۹۲ تمام شد و در این سال متوسط هزینه غیرخوراکی خانوار ایرانی در ماه به یک میلیون و ۲۶۰ هزار تومان افزایش پیدا کرد. نهایتا هزینه غیرخوراکی خانوار ایرانی در سال ۱۳۹۹ به عدد سه میلیون و ۸۰۰ هزار تومان افزایش پیدا کرده است و با احتساب ۴۰ درصد تورم، امسال باید متوسط پنج میلیون و ۳۲۰ هزار تومان برای هزینه غیرخوراکی ماهیانه درنظر گرفت.
متوسط درآمد خانوار ایرانی
مسائلی مثل خط فقر اصولا یک مفهوم اجتماعی است، ما اینجا با اعداد ریاضی و آمارهای اقتصادی سروکار داریم. تنها در پایان این بخش از نوشته میتوانیم با اغماض و ارفاق و در نظر گرفتن نسبت و تناسب، مفهوم بین متوسط درآمد و خط فقر را کشف کنیم. از سال ۱۳۵۹ شروع میکنیم؛ تقریبا یک سال از وقوع انقلاب گذشته و خانوار ایرانی (شامل مجردهایی که تنها زندگی میکنند، زوجهای بدون فرزند، زوجهای تک فرزند، با دو بچه، سه بچه و…) بهطور میانگین در سال ۶۰ هزار و ۹۰۰ تومان و میانگین ماهی پنج هزار تومان درآمد داشتهاند.
متوسط درآمد خانوار ایرانی در سال ۶۷ و همزمان با اعلام آتشبس به ماهی ۱۱ هزار و ۱۶۰ تومان افزایش پیدا میکند. در این سال ایرانیها بهطور متوسط شش هزار و ۷۰۰ تومان هزینه خوراکی میکردهاند که حدود ۶۰ درصد از کل درآمد ماهیانه است! دو نوع تفسیر میتوانیم برای این بخش به کار ببریم؛ اول میزان اهمیت ما ایرانیها به خورد و خوراک است و دومی نشاندهنده تاثیر تورم بر زندگی مردم در سال پایانی جنگ خواهد بود. در این سال همچنین متوسط هزینه ماهیانه خانوار از متوسط درآمدش فاصله جلو زده که وضعیت اقتصادی بد کشور را نشان میدهد. این اتفاق در میانه دهه ۷۰، ۸۰ و ۹۰ هم تکرار شده، اما نه به این شدت.
متوسط درآمد خانوار ایرانی در سال ۱۳۷۶، ماهی ۱۰۱ هزار تومان بوده است. در سال ۸۴ وقتی دولت اصلاحات به پایان کار خود رسیده، خانوار ایرانی بهطور متوسط ماهی ۴۴۷ هزار تومان درآمد داشته. این عدد در سال ۹۲ وقتی محمود احمدینژاد ساختمان پاستور را تحویل حسن روحانی میداد، به ماهی یک میلیون و ۷۰۵ هزار تومان افزایش پیدا کرد و نهایتا در سال ۱۳۹۹ متوسط درآمد خانوار ایرانی به عدد شش میلیون و ۳۹۰ هزار تومان رسید.
خیلی دقیق و علمی نیست، اما با فرض تورم ۴۰ درصدی، در سال ۱۴۰۰ متوسط درآمد یک خانوار ایرانی برای پوشش دادن مخارج حداقل باید به حدود ۹ میلیون تومان افزایش پیدا کرده باشد. نکته مهمی که نباید نادیده گرفت، این است که در سالهای دهه ۶۰ و ۷۰ متوسط جمعیت یک خانوار ایرانی براساس گزارش مرکز آمار به پنج نفر میرسد. با ورود به دهه ۸۰ جمعیت خانوار ایرانی به میانگین چهار نفر کاهش پیدا میکند و با شروع دهه ۹۰ شاهد کاهش میانگین تعداد افراد خانوار به سه نفر هستیم. موقع حساب و کتاب کردن درآمدها و هزینهها لطفا این مسئله مهم را در نظر بگیرید.