کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۷۴۰۶۵
تاریخ خبر:

‌توت خشک‌های هویدا و حماقت پهلوی در دهه۵۰

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | امروز در آخرین قسمت صد داستان می‌خواهم یک بار دیگر داستان اصلی را مرور کنم. داستان حماقت پهلوی در دهه پنجاه. داستان بلندپروازی مخربی که اقتصاد ما را، اقتصاد شکوفای دهه چهل را مضمحل کرد. این که چگونه اقتصاد قدرتمندی که سهم نفت درآن هیچوقت از ۲۵‌درصد بیشتر نشده بود چگونه حاکمانش خامدستانه اجازه دادند سهم درآمدهای نفتی تا ۸۶درصد درآمدها را به خود اختصاص دهد.

داستان دو ونیم برابر شدن قیمت نفت در ابتدای دهه پنجاه و سپس جهش حیرت‌انگیزش در سال ۱۳۵۳٫ داستان ورود بی‌رویه دلار به اقتصاد و جامعه و تبدیل آن به کالاهایی که قابل عرضه در بازارهای بین‌المللی نبودند و خب چه بازاری بهتر از بازار مسکن و پروژه‌های عمرانی؟ (همان اتفاقی که در دولت اول احمدی‌نژاد هم شکل گرفت که پول به ساختمان بدل شد و سهم مسکن در اقتصاد ایران تا چهل درصد بالا رفت)

دوره‌ای که تزریق دلار به جامعه ایرانی همه را به طمع انداخته بود و ایران که در دهه چهل تورم زیر سه درصد را تجربه کرده بود در سال۱۳۵۶ به تورم ۲۵درصد رسید. دوره‌ای که حزب رستاخیز پرچمدار مبارزه با گرانی شد(چه کلمه بی‌ربطی!) و جوانان این حزب به بازار و پستوها و انبارها ریختند تا دست تجار طماع و مال‌پرست را رو کنند و بگویند ببینید: گرانی، تقصیر این تاجران و بازاریان است که کالا را احتکار می‌کنند و مثل من و شما برای سود بیشتر و حتی حداکثر سود برنامه‌ریزی می‌کنند‌!

و چقدر این داستان هنوز هم برایمان تازه است‌! مغازه‌داران در محل محاکمه و مجازات می‌شدند و گاه شلاق می‌خوردند. نانوا و مغازه‌دار و خرده‌فروش. شاه گفت که اگر لازم باشد ارتش وارد عمل می‌شود! دوره‌ای که بازار سنتی و اصناف به تدریج به مهم‌ترین مخالفان حکومت بدل شدند. فقط در مرداد و شهریور‌۱۳۵۶ هشت‌هزار نفر به خاطر عدم کنترل قیمت‌ها محاکمه و جریمه شدند و یا حبس گرفتند.

دوره‌ای که شاه سرمست از افزایش چشمگیر اما موقت درآمدهای نفتی دستور افزایش حقوق‌ها را داده بود‌. در یک قلم سی‌درصد به حقوق کارگران اضافه کرد و پاداش آخر سال را معادل یک ماه حقوق قرار داد. دوره‌ای که سهم اجاره خانه در مناطق مرکزی و شمالی شهر تا ۶۰‌درصد درآمدهای سرپرست خانواده اوج گرفت.

دوره تلاش برای حفظ کردن دلار زیر هشت تومان و صرف نکردن تولید و بازار داغ واردات‌. واردات همه چیز. هرچیزی که فکرش را بکنید. دورانی که از صنعت خودروسازی با وضع تعرفه‌های ۲۰۰ تا ۳۰۰‌درصد بر واردات اتومبیل خارجی حمایت می‌شد(همان داستان آشنا!) تا خودروسازی داخلی رقیب چندانی نداشته باشد اما در مورد واردات محصولات کشاورزی تعرفه صفر شده بود‌!

دوران طرح‌های بلند پروازانه کشت و صنعت‌های دولتی به سبک شوروی‌، دوره ترافیک مرگبار تهران‌، دوران خاموشی‌های گسترده برق که گاه به ۴ساعت در روز هم می‌رسید و دلیل ساده‌ای داشت: در این جوش و خروش ناگهانی، زیرساخت‌ها توسعه پیدا نکرده بودند. دوران مهاجرت بیش از دو میلیون و پانصدهزار نفر به تهران در جست وجوی کار به‌خصوص در رونق پروژه‌های عمرانی و منفجر شدن و قربانی شدن تهران.

دوره احکام مستبدانه ملوکانه و ایجاد نظام تک حزبی به شیوه شوروی و چین و دستور به همگان برای عضویت درآن. دورانی که نظام ایران در حرکت شترگاو پلنگ خود بیش از هرچیز پیش درآمدی بر دیکتاتوری‌های کشورهای قفقاز پس از فروپاشی شوروی بود. در واقع حکومت شاه قبل از همه دیکتاتورهای قفقاز و ماوراءالنهر نشان داد که استبداد شرقی چه فرمول‌های مشخص و مشابهی دارد.

دورانی که سرمایه دارانی که در دهه چهل راغب به مشارکت در تولید شده بودند در دهه پنجاه به عرصه دلفریب و سهل‌الوصول و فاسد بانکداری و بازارهای مالی پیوسته بودند… بگذارید داستان را با این توصیف کنفرانس رامسر در مرداد ۱۳۵۳ که نقطه عطفی در سقوط اقتصادی حکومت پهلوی بود تمام کنیم:« در همین کنفرانس است که مقدم گزارشی واقع گرایانه که دورنمایی تیره و تار در برابر شاه می‌گستراند عرضه می‌کند:‌

من شروع به خواندن گزارش کردم. پس از اینکه یک یا دو صفحه را خواندم و به بخش‌های انتقادی رسیدم شاه ناگهان گفت:‌ «چی؟ این نظر‌ها برای چیست؟ چرا چنین بحث‌هایی پیش آمده؟ باز هم اقتصاددانان جمع شده‌اند تا راجع به چنین مسائل بیخودی حرف بزنیم. آن‌ها توسعه و پیشرفت کشور را نادیده می‌گیرند و بدبینی و ناامیدی را ترویج می‌دهند. اصلا چه کسی به شما گفت چنین گزارشی تهیه کنید؟ این صحبت‌ها برای چیست؟ دخالت شما در این قضیه بی‌مورد است. ما خودمان می‌دانیم چه کار باید بکنیم…»

روایتی که نمی‌دانیم نقل کننده اصلی‌اش کیست اما فضا را به خوبی منتقل می‌کند از تاریخ ایرانی منتشر می‌کنیم. از همین کنفرانس رامسر: « با اشاره دست شاه، دوربین‌های فیلمبرداری خاموش شدند. او بلافاصله آرام شد و بار دیگر در صندلی‌اش فرو رفت. پیشخدمتی با دستکش سفید و سینی، فنجان چای و کاسه‌ طلایی پر از توت خشک وارد شد. با احترام فنجان چای و کاسه توت را روی میز شاه گذاشت و عقب عقب از در خارج شد.

شاه همینطور که چای را می‌نوشید یک مشت توت خشک برداشت و به درون دهان خود پرتاب کرد. به مباحثی که پس از سخنرانی‌اش مطرح شدند کوچکترین توجهی نشان نداد. به هویدا نگاه کرد و از او پرسید آیا توت خشک میل دارد؟ هویدا با سر تایید کرد و با لبخند به سمت شاه دوید و دستانش را جلوی او دراز کرد. شاه یک مشت توت خشک در دستان نخست‌وزیر ریخت. نخست‌وزیر عقب عقب از شاه دور شد و به صندلی‌اش بازگشت و توت‌ها را روی میز ریخت و با لبخندی که می‌گفت: «به من حسودی کنید» با دقت مشغول جویدن توت‌ها شد.

بحث همچنان ادامه داشت. شاه به منوچهر اقبال، رئیس شرکت ملی نفت ایران، رو کرد و از او پرسید که آیا او هم توت خشک میل دارد؟ اقبال فرد شوخ طبعی نبود. به ندرت لبخند می‌زد. با چهره جدی‌اش تعارف شاه را پذیرفت. شاه یک توت برداشت و به سوی او پرتاب کرد. اقبال آن را در هوا گرفت. پیش از اینکه توت را در دهانش بگذارد به اطراف نگریست تا مطمئن شود که همه متوجه‌اند او نیز هدیه دریافت کرده است و به مدت طولانی آن توت را جوید. بحث همچنان ادامه داشت…»

کدخبر: ۳۷۴۰۶۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر