کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۸۸۱۸۸
تاریخ خبر:

‌برای جانباختگان حادثه دلخراش ‌سیل ‌کرمان

روزنامه هفت صبح، حمید رستمی/ روزنامه‌نگار و مهندس برق | از ساعت‌ها پیش با همکاران نشسته‌ایم و قیافه تک تک آن شش تن را سیر نگاه می‌کنیم.‌ همه خوش‌چهره‌اند، جوان و برازنده. یحتمل تازه استخدام شده بودند و به محبوبه‌شان قول داده بودند که بعد از کرونا با خانواده خدمت برسند یا شاید هم چهار پنج سالی بوده که به دنیای تاهل گام نهاده بودند.

ولی در هر صورت هرکدام چند جفت چشم آهویی منتظر و دوخته شده به در خانه را چشم به راه گذاشتند تا شیفت تمام شود و مثل همیشه خسته ولی به ظاهر پر انرژی به خانه برگردند و دست‌های چروکیده و پیر مادری دور گردنشان حلقه زند یا انگشت‌های کودکانه‌ای موهایشان را نوازش کند و حوصله‌اش سر برود از خواب نیمروزی و بی‌وقت پدر، آخر او هنوز آنقدر کودک است که نداند این پدر جوان زحمتکش که با فلان مدرک تحصیلات عالیه هر روز چندین و چند بار دست به کارهای فیزیکی پرخطر می‌زند.

کارش شیفتی‌ست و یک شب در میان تا خود صبح کشیک می‌کشد و از همان اولین روز ورود به اداره نیک می‌داند که اولین اشتباه در برق آخرین اشتباه است و دیده که اکثر همکاران ستادی، روزی روزگاری در بخش فنی بوده‌اند و دست پلشت حادثه‌ای زمینگیر شان کرده و حالا با دست یا پایی جا مانده در فلان عملیات تعمیراتی یا صورتی نیم سوخته کارهای اداری همکاران را راست و ریس می‌کنند تا نان حلال به خانه ببرند و با تمام مصائب باز لبخند از لبانشان دور نمی‌شود.

شش نفری که در سال‌های کوتاه خدمت تمام تلاششان را برای رعایت ایمنی در کار به کار گرفتند ولی انگار اصول ایمنی دست تقدیر بسی ناخوانا‌تر از ایمنی در برق حین کار، قبل یا بعد از کار بوده که این‌گونه عکس‌هایشان رفته بالای دیوار، سردرآورده از گوشی همکاران، از سایت‌ها و جراید کثیرالانتشار!

اگر هفته پیش به هر کدام از آنها می‌گفتی: علیرضا! مسلم! محسن! محمد! علی! مصطفی! نمی‌دانید به‌زودی چقدر مشهور خواهید شد؟! باور می‌کنید به زودی ملتی با چشم‌های خیسِ باران خورده، به چهره آسمانی‌تان زل بزنند و بگویند چقدر زود بازنشست شدید پسران وطن!؟
بیست سال است که علاوه بر روزنامه‌نگاری با سیمبانان شریف دمخورم‌، با تکنسین‌های شیفت‌، با مهندسین برق که ۲۴ساعته در تلاشند که حتی یک بار هم لامپ خانه‌های صغیر و کبیر چشمکی نزند و اگر هم بعد از عمری روشنایی پایدار، بنا به شرایط جوی یا حادثه‌ای چیزی، نیم ساعت خاموشی رخ داد همه بزنند به صحرای کربلا و چشمتان روز بد نبیند!

نه اینها را نمی‌گویم که برای خاموشی‌های گذشته، حال و آینده بهانه تراشی کنم، نه، فقط یادمان باشد برق‌گرفتگی شغل دوم برقی‌هاست و اگر کسی ۳۰سال خدمت کرده و حادثه‌ای برایش رخ نداده و با پای خود به دوران بازنشستگی رسیده باید که گوسفندی، گاوی، چیزی قربانی کرده و با آن فقیر و مسکین را اطعام کند. در این ۲۰ سال کش‌دار و تمام نشدنی بارها و بارها مرگ را به چشم دیده‌ام و این حوادث کشنده و نیمه جان کننده را . کور شوم اگر دروغ بگویم!

حالا اگر کسی حواسش هم به برق‌، سطح ولتاژ و رعایت ریزترین اصول ایمنی باشد باز عوامل بیرونی به کمک آمده و سیلی بنیان کَن، از ناکجا آبادی به راه می‌اندازند و تمام رشته‌ها را پنبه می‌کنند تا آخرش ما سوگوار چشم‌های پر پر شده آن شش جوان شویم که رویین تن نشدند از بد حادثه، کور شوم اگر راست نگفته باشم. از این به بعد در جزوه‌های ایمنی برق سرفصل جدیدی در مورد نقش سیل و زلزله و ابر و باد و مه و خورشید و فلک بگشایند که دست در دست آن شش تن را آسمانی کردند، کور شوم اگر راست نگفته باشم.

کدخبر: ۳۸۸۱۸۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر