بالاخره سرنوشت قاتل تاجر آهن مشخص شد
روزنامه هفت صبح | از سال ۹۱ باجناق و همسر مقتول به جرم قتل و همدستی در قتل مرد۵۷ ساله در کش و قوس قضایی بودند
رسیدگی به این پرونده از سال ۹۱ با گزارش قتل مردی در خانهاش آغاز شد. پس از آن ماموران بلافاصله به محل جنایت رفتند و با جسد خونین مرد ۵۷ ساله در حالی روبهرو شدند که با شلیک گلوله به سرش کشته شده بود. بعدها مشخص شد مقتول تاجر آهن معروفی است. این پرونده با کشوقوسهای فراوانی مواجه شد تا بالاخره بعد از ۹ سال سرنوشت آن تعیین شد و حکم زندان باجناق و همسر مقتول بالاخره در دیوان عالی کشور تایید شد. اما ماجرا چه بود؟
*** اما ماجرا چه بود؟
عصر بیست و یکم اردیبهشتماه سال ۹۱ زنی با کلانتری یوسفآباد تماس گرفت و گفت در غیاب او و دو فرزندش، شوهرش کشته شده است. ماموران بلافاصله به خانه این زن در خیابان عباسپور رفتند و با جسد خونین مرد ۵۷ ساله روبهرو شدند. شواهد نشان میداد این مرد با شلیک گلوله به سرش از پا درآمده است. جسد خونین با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و پلیس به بازجویی از همسر قربانی پرداخت .
همسر مقتول گفت: «من به همراه دختر و پسرم به خانه خواهر شوهرم رفته بودیم و شوهرم در خانه تنها بود. وقتی به خانه بازگشتیم کسی در را باز نکرد. من با کلید یدک در را گشودم و دیدم شوهرم کشته شده است. پلیس در بازجویی از دو فرزند قربانی دریافت، مقتول تاجر آهن بود و با کسی خصومت قبلی نداشت. در حالیکه شش سال از این ماجرا گذشته و تحقیقات همچنان ادامه داشت ماموران به رابطه پنهانی همسر مقتول با یک مرد جوان پی بردند .مرد جوان بهعنوان مظنون ردیابی و بازداشت شد و پرده از جنایت خانوادگی برداشت.
*** شلیک به تاجر در یوسفآباد تهران
مرد جوان به ماموران گفت: «من چند سال بعد از کشته شدن مقتول با همسر او آشنا شدم. شوهر خواهر همسر مقتول را هم از قبل میشناختم و با او دوست بودم. تا اینکه مدتی قبل شوهر خواهر زیبا (همسرمقتول) در حالیکه مشروب خورده و مست بود گفت چند سال قبل با همدستی زیبا، (خواهر همسرش) شوهر او را کشته. همسر مقتول این بار لب به اعتراف گشود و به طراحی نقشه قتل شوهرش اعتراف کرد.
او گفت: «همسرم قبلا ازدواج کرده بود و چون بچهدار نمیشد از همسر اولش جدا شد و با اینکه بیست سال از من بزرگتر بود به خواستگاریام آمد. او تاجر آهن بود و وضع مالی خوبی داشت. به همین خاطر با او ازدواج کردم اما او مرد بداخلاقی بود. او همیشه سر هر موضوعی شروع به فحاشی میکرد و مرا کتک میزند. سالهای آخر رفتارهای او بدتر شده بود و دیگر تحمل زندگی با او را نداشتم. من هر بار به رفتار او اعتراض میکردم، میگفت بهتر است طلاق بگیرم .
من و مقتول چند سال اولی که با هم ازدواج کرده بودیم او صاحب فرزند نمیشد. ما سالها تحت درمان بودیم و من جوانیام را به پای او گذاشتم تا صاحب یک دختر و یک پسر شدیم. به همین خاطر هیچوقت از او توقع نداشتم پیشنهاد طلاق را مطرح کند. یک روز با خواهرم درد دل کردم و به او گفتم از این زندگی خسته شدهام و میخواهم شوهرم را بکشم. من از خواهرم خواستم تا از شوهرش کمک بگیرد. آخرین بار وقتی که همراه خواهرم و شوهرش به سفر شمال رفته بودیم از شوهرخواهرم کمک خواستم و با هم نقشه قتل را کشیدیم.
آخرین بار در غذای شوهرم قرص خوابآور ریختم و به همراه دختر و پسرم خانه را ترک کردم. طبق نقشه، شوهرخواهرم به خانه ما آمد و شوهرم را با شلیک گلوله به سرش کشت.» بهدنبال اعترافهای این زن، شوهر خواهرش نیز بازداشت شد و به قتل اعتراف کرد و گفت: «مقتول مرد بد اخلاقی بود. او به زنهای فامیل نظر داشت. من گمان میکردم او به دخترم هم نظر دارد. به همین خاطر تصمیم گرفتم او را بکشم.
چون ریختن خونش حلال بود. من با هماهنگی همسرش به خانه او رفتم و به او شلیک کردم. سپس به اصفهان فرار کردم و اسلحه را نیز در زایندهرود انداختم.» با اعترافهای این مرد و بازسازی صحنه جرم، برای وی به اتهام قتل، برای همسر مقتول به اتهام معاونت در قتل، کیفرخواست صادر شد و پروندهشان برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
*** ماجرای آزمایش دیانای
اما فرزندان مقتول با اعلام رضایت، از قصاص شوهرخالهشان گذشتند. در این میان خواهر قربانی ادعای عجیبی را مطرح کرد و کش و قوس پرونده آغاز شد. وی گفت: «برادرم نابارور بود و صاحب فرزند نمیشد. دختر و پسر برادرم فرزندان واقعی او نیستند که حالا به عنوان اولیای دم اعلام رضایت کردهاند.» با این ادعا همسر مقتول عنوان کرد: «همسرم نابارور بود اما تحت درمان قرار گرفت و درمان شد. با عمل ایویاف اولین فرزندمان سال ۷۶متولد شد.»
با ادعای عجیب خواهر قربانی، دستور نبش قبر صادر و DNA صادرشد ولی فرزندان وی برای آزمایش و تطبیق DNA مراجعه نکرده و اعلام کردند رضایت میدهند. به این ترتیب و با توجه به اظهارات همسر مقتول که مدعی بود دختر و پسرش، فرزندان واقعی او و تاجر آهن هستند پرونده برای رسیدگی به جنبه عمومی جرم به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و باجناق و همسر مقتول، از خود دفاع کردند.
در جلسه دادگاه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و گفت: «با توجه به احضار دختر و پسر قربانی برای انجام آزمایش DNA آنها هیچکدام مراجعه نکردهاند. از این رو طبق ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی و از جنبه عمومی جرم، برای متهمان درخواست مجازات دارم.» سپس باجناق مقتول گفت: «من از بدرفتاریهای باجناقم با خواهرزنم مطلع بودم و وقتی متوجه شدم او به خواهرزن دیگرم و دخترم هم نظر دارد، غیرتی شدم و قبول کردم تا در قتل به خواهرزنم کمک کنم. من قتل را قبول دارم و پشیمان نیستم.»
با پایان دفاعیات متهمان، قضات وارد شور شدند و طبق ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی، باجناق مقتول را به ۶ سال و همسر مقتول را به ۳ سال زندان محکوم کردند. اما بار دیگر خواهر قربانی به این حکم اعتراض کرد. به این ترتیب پرونده در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی دوباره قرار گرفت و این بار حکم صادره مهر تایید خورد و پس از گذشت ۹سال از جنایت قطعی شد.