۵۰روایت از سفرها و چهرهها و...| همین ۱۵سال پیش بود...
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | تکنولوژی دیویدی نسلی از ما را در اوایل دهه هشتاد از ناامیدی بیرون آورد. از افسردگی. باورش برایتان سخت است اما عین واقعیت است. تصاویر شفاف با صدای خوب با زیرنویس و پشت صحنه فیلمها، ما را وارد یک دنیای نوستالژیک زیبا کرد. سراغ دارم از یک سردبیر مشهور سینمایی که با آمدن دیویدی و فیلم نگاه کردن متوالی با زیرنویس و دیگر قضایا زندگی دوبارهای را آغاز کرده است.
فیلم دیدن در دهه هفتاد در نوارهای ویاچاس کمکیفیتی بودند که عموما بعد از چند بار دیده شدن دچار لرزش میشدند و بعد ترکهای وسط فیلم و مضاف بر آنکه پیدا کردن فیلم با زیرنویس انگلیسی (فارسی که اصلا جای خود) یک جستوجوی بیپایان و بیفرجام بود. با دیویدی تازه فهمیدیم که نیمی از فیلمهایی را که فکر میکردیم دیده بودیم، ندیده بودیم. بسیاری از ریزهکاریهای فیلمها و حتی نقاط حساس روایتی از دستمان در رفته بودند. حالا در دیویدیها شما جادوی سینما را ناگهان با تمام وجود احساس میکردید.
سال ۵۸ بود که مهمان خانهای بودیم که از داشتن مهمانانی چون ما خوشحال نبود! علتش را وقتی فهمیدم که دیدم در اتاقش در حال تماشای یک فیلم ویدئویی بتاماکس است و بهخاطر ما مجبور شده بود فیلمش را ناتمام بگذارد. اولینبار آنجا بود که با پدیده ویدئو آشنا شدم. همان سال در خانه دوستان خالهام در فردیس کرج دومین ملاقاتم با ویدئو برگزار شد.
فیلم پرده پاره از هیچکاک و صحنه افتتاحیه توفانیاش و هنرنمایی مشترک پل نیومن و جولی اندروز که هم با شانیت آنها بهعنوان دانشمندان فیزیک منافات داشت و هم برای من به عنوان یک کودک ده ساله! همان دوران درمجتمع کوی نویسندگان که محل زندگی پدرم بود ویدئوی مرکزی راه انداختند و پخش فیلم در ساعت ده صبح جمعه و ۹ شب سهشنبه برای همه ساکنان مجتمع. عالی بود. تلویزیون پدرم یک شاب لورنس سیاه و سفید ۲۰ اینچ بود اما برای من فرقی نداشت.
زل میزدم به تلویزیون و غرق در دنیای فیلم میشدم. اواخر دهه هشتاد در خانه مادری توانستیم یک دستگاه ویدئوی آیوا مخصوص فیلمهای ویاچاس ابتیاع کنیم و خب داستان شروع شد و بخشی از وقت من پیدا کردن فیلم برای دستگاه بود. اولین فیلم آنقدر لذت داشت که هنوز هم حال و هوایش یادم است. نسخه دوبله فیلم نیش بود. دومین فیلم کمی شرایطش فرق میکرد و متاسفانه بوئینگ بوئینگ بود! برای پیدا کردن فیلم به دردبخور تا قله قاف هم میرفتم.
مغازهای کشف کردم در خیابان طاووسی در نظامآباد با دوچرخه میرفتم آنجا و فیلم انتخاب میکردم. فیلمهایی که انتهایشان وصل میشدند به نوروز ۷۰ و نوروز ۷۱ و لیلا فروهر و شماعیزاده و گاه مدرن تاکینگ و ساندرا! این بخش زیرزمینی فرهنگی نسل ما بود. روی پرده سینماها تارکوفسکی و بنیاعتماد و در خانه درگیر صمد به مدرسه میرود و دغدغه تمایز بین سامانتا فاکس و کیم وایلد!
این شرایط سینما را برای ما کمکم به خاطرهای دور تبدیل میکرد. تعداد فیلم به دردبخور و قابلفهمی که به دستمان میرسید خیلی نبود. اصلا جوابگوی اشتیاق ما نبودند. داستانهای فیلمها را ناقص میفهمیدیم. تا دیویدی آمد. یادم است اولین دیویدی را وقتی خریدم که اصلا پلیر نداشتیم.
در دوبی بودیم و فیلم هم خواب ابدی از هاوارد هاکس بود. بعد معجزه بزرگ رخ داد. در ضلع شمالی میدان محسنی در یک مرکز خرید فروشگاهی باز شد که به شکل انبوه و فله دیویدیهای ساخت چین که اکثرشان نسخههایی از فیلمهای کلاسیک تاریخ سینما بودند. سرگیجهآور بود. آلبومی درست کرده بودند از کاور دیویدیها. اول یک آلبوم بود و بعد به ده یا بیشتر آلبوم رسیده بود و تو ورق میزدی و فیلمهایی را میتوانستی انتخاب کنی که در منتهای آرزوی تو قرار داشتند.
سری فیلمهای برادران مارکس،هفت فیلم مارلن دیتریش با اشترنبرگ، فیلمهای فرد آستر و جینج راجرز در دهه سی، مجموعه کارهای روسلینی، همه کارهای هاکس. مغازهاش پر از جمعیتی بود که میآمدند و میرفتند و هرکدام زیر ده عنوان خرید نداشتند. فکر کنم در طول ماه یکچهارم حقوقم صرف خرید دیوانهوار این دیویدیها میشد و خب بعد از دوماه تعطیل شد و صاحبش را دستگیر کردند و به زندان انداختند البته بعد از چند ماه آزاد شد.
ولی همان دوماه چه احساس شعف شگفتانگیزی را به همه ارزانی کرده بود. با دیویدیهای احتمالا قاچاقی چینیها از آثار بزرگ سینمای دنیا و سپس واردات قاچاقی آنها که برای ما حکم آب گوارا در گرمای کویر را داشت. زندگی ما از آن پس تغییر کرده بود. سر از پا نمیشناختیم و خب چه تصوری دارند دوستان امروزی ما که در اپلیکیشنهای تلویزیونی و یا در فضای اینترنت هر فیلمی را بخواهند در کمتر از نیمساعت جستوجو به دست میآورند و صنعت زیرنویس فارسی کردن فیلمها به یک بیزینس فراگیر بدل شده است.
چطور میتوانید ۱۵سال پیش را تصور کنید که فلان منتقد سینمایی هزینه گزافی را متحمل شده بود تا یک مترجم فیلم جانی گیتار را برایش به شکل اختصاصی زیرنویس کنند و بر روی دیویدی بکشند و او این فیلم را همچون یک گنج از دسترس بقیه دور نگه میداشت؟ چگونه میتوانید تصور کنید. همین ۱۵ سال پیش.