۵۰روایت از سفرها و چهرهها و... | ملاقات با اسمرالدا
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | تابستان ۹۷ یک زوج فرانسوی اهل مارسی که در تهران با آنها آشنا شده بودیم، دعوتنامهای برای ما فرستادند که برویم آنجا. سفری که برای همسرم میتوانست جالب باشد و خب خودم با بیمیلی محض به آن تن دادم. همه اینها همزمان شده بود با دور جدید تحریمهای ترامپ علیه ایران و دلاری که داشت به شکلی سرسامآور خودش را بالا میکشید. تقاضای ویزا کردیم و در آن تفرعن خاص اروپاییها در آن سال، فقط به من ویزا دادند و همسر و کودکم از ویزا محروم شدند!
وقتی اعتراض کردم گفتند که ال و بل و خودت هم حتما از این ویزا استفاده کن و برو فرانسه چون اگر نروی نمره منفی برایت ثبت میشود. خوشبختانه آنقدر عقل برایم مانده بود که بگویم به درک. ضمن آنکه از تهدل خوشحال بودم که مجبور نیستم پاریس کسالتبار را برای دومینبار ملاقات کنم، هرچند مارسی و خاطرات خوشش هنوز در ذهنم باقی مانده بودند. خوشحال از لغو این سفر و صرفهجویی یورویی آن، به صرافت یک سفر کوتاه افتادیم به بیروت.
راستش چند سال قبل یک زوج عکاس مشهور ایرانی برای یک فرصت مطالعاتی عازم سوئد شده بودند آنهم با مکان رایگان کنار یک پارک جنگلی و مقداری هم مقرری ماهانه. اما آنقدر از فضای سوئد سرخورده شده بودند که سر دو ماه بازگشتند و سرراه یک هفته در بیروت اقامت کردند تا سرمای محیطی و رفتاری سوئدیها از تنشان خارج شود و خاطرات خوش فراوانی از آن یک هفته اقامت در بیروت برای من نقل کرده بودند.
با این ایده و خاطره ابتدای مهر ۹۷ عازم بیروت شدیم و خب سفر کمنظیری از آب درآمد. بیروت واقعا زیبا بود. با مردمی خونگرم و غذاهای دلچسب و نسیم مدیترانهای که همیشه در کنارت بود. بهخصوص روزی را که در شهر کوچک بیبیلوس در ۲۰ کیلومتری بیروت گذراندیم. یا شبی که اتفاقی و با دعوت یک نقاش ایرانی مقیم بیروت سر از افتتاحیه دو سالانه بینالمللی هنر در بیروت درآوردیم و همزمان با سعد حریری از آنجا بازدید کردیم!
بیروت از همان جاذبه اگزوتیکی برخوردار است که استانبول از آن سود میجوید. همنشینی شگفتانگیز مدرنیته با سنتهای بومی و ملی. در بیروت بهخصوص در بخشهای شمالی و مسیحینشین نوعی وفاداری و دلبستگی به فرهنگ فرانسوی در همه اجزای زندگی میتوانید مشاهده کنید. حتی در سازبندی ترانههای مشهور و فاخرشان شما میتوانید نوعی حضور پررنگ ارکستراسیون فرانسویها را احساس کنید.
دختران و زنانی که همزمان با پاریس به استقبال مدهای روز لباس میروند و سعی میکنند تجدد بیپروایشان را به نمایش بگذارند و گالریها و نمایشگاههایی که محل آوانگاردترین نمایشها و آثار هنری روز هستند و جوانانی که بهراحتی به زبان فرانسه با گردشگرها حرف میزنند. در عوض در چند کیلومتر به سمت جنوب تو در محلههایی مثل ضاحییه با قدرتنمایی تمام و کمال شیعیان روبهرو هستی که در آن بخش شهر (که فرودگاه بینالمللی بیروت را نیز در دل خود جای داده است) حال و هوایی کاملا مذهبی به شهر دادهاند و با پوسترهای بزرگ رهبران مذهبی و انقلابی شیعه در ایران و لبنان.
بخشهایی از شهر هم که این دو موج درهم تنیده شده و آمیخته شدهاند و در کنار هم زندگی میکنند و بخش مرکزی بیروت که معروف است توسط رفیق حریری در سالهای پس از جنگ داخلی ساخته شده از زیبایی نفسگیری برخوردار بود. بولوارهایی گلکاری شده و سنگفرش شده و مراکز خرید فوقالعاده زیبا و کافههایی که میتوانستند با کافههای زیبای تهران هم رقابت کنند. یادم است بزرگی در ایران، لبنان را به اسمرالدای زیبای رمان گوژپشت نوتردام تشبیه کرده بود و ولع مداوم مردان برای تصاحبش.
لبنان آنقدر زیباست که چنین تشبیهی کاملا برازنده آن است و طبیعی است که مثل اسمرالدا همیشه خنجری در شال کمر خود داشته باشد برای مقابله با تعدیهای متجاوزان. وقتی به تهران برگشتیم از بازی تقدیر بسیار راضی بودم. بهجای یک هفته حضور در پاریس و سروکله زدن با پاریسیهای مغرور و متفرعن، لبریز از آفتاب مدیترانه بازگشته بودیم و خب دو سال بعد در آن انفجار عجیب اسکله بیروت، بخش بزرگی از زیباییهای بیروت بر باد رفت و ویران شد و ماههاست که این کشور در بحران سوخت و زباله و برق و بانک گرفتار شده است. اسمرالدای زیبا را راحت نمیگذارند.