۱۰۰خاطره پراکنده | سلبریتیهای دهه شصت
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | میتوانید دنیایی را تصور کنید که کلا از سلبریتی خالی باشد؟ سلبریتی بهمعنای امروزینش. خب در دهه شصت سلبریتی وجود نداشت. تقریبا! تیم فردین و ملکمطیعی و قادری بعد از اکران برزخیها متلاشی شدند، هرچند در صورت بقا هم بعید بود به شهرت قبل از انقلاب خود برسند. کما اینکه ایرج قادری در دهه هفتاد بازگشت و چندان اشتیاقی در میان سینما دوستان برنیانگیخت. جمشید هاشمپور با تاراج محبوب شد با همان فرمول سینمای قبل از انقلاب و تکیه بر صدای جادویی منوچهر اسماعیلی.
اما دستگاه سینما بلافاصله جلوی او را هم گرفت. در دهه شصت ستاره اصلی سینمای ایران یک مرد شصتوچند ساله بود. استاد عزتالله انتظامی که در سالهای پس از انقلاب از کسوت یک بازیگر خوب نقشهای دوم به یک فوقستاره بدل شده بود. بهخصوص در اجارهنشینها که نقش پسر مرحوم نادره را داشت، در حالیکه سن نادره از او کمتر بود! مخملباف در میان جوانان و دانشجویان محبوب شد. بهخاطر شکل عصبی و مستقیم روایت و انتقاد در فیلمهایش.
میدانید که کلا قشر دانشجویان خودشان را سلیقه و نگاه برتر میدانند و معمولا مهمترین افتضاحات تاریخی به دست این قشر انجام میشود. به هرحال دانشجویان با تکیه بر همان اعتمادبهنفس تاریخی، در وجود مخملباف گمشده خود را پیدا کرده بودند. دستگاه تبلیغات رسمی هم بر این محبوبیت تاکید میکردند. یادم است تماشای فیلم عروسی خوبان با آن حس عدالتخواهی داخل فیلم چه موجی در میان دانشجویان ایجاد کرده بود.
مخملباف اما از سال بعد تصمیم گرفت ریسک نمایش کشش جنسی در فیلمهای استاندارد ایرانی را به نمایش بگذارد. که ابتدا به فیلم نوبت عاشقی ختم شد و سپس بعد از توقیف نوبت عاشقی محبوبیت مخملباف از سال ۱۳۶۶ شروع شد و تا فیلم سلام سینما و بعدش هم نون و گلدون ادامه یافت و بعد محو شد و تمام شد. مدتها قبل از اینکه مخملباف ایران را ترک کند، جایگاهش را از دست داده بود. علی پروین دهه شصت شاید مهمترین سلبریتی کشور بود. بدون آنکه کسی صدایش را حتی شنیده باشد.
میآمد، مینشست روی نیمکت با کلاهی که در روزهای سرد زمستان تا روی چشمهایش پایین میکشید، و با چشمان تیلهایاش به بازیکنها خیره میشد و تیمش چه گل میزد و چه گل میخورد از جایش تکان نمیخورد. افسانه نسقگیریهایش در بین دو نیمه میان طرفداران فوتبال دهان به دهان نقل میشد و بساط کرکر خنده و قهقهه را بهدنبال خود داشت. تا نیمه دهه شصت خودش هم لخت میشد و بازی میکرد و عجب بازیکنی بود.
زیباترین گلهای فوتبال ما در دهه شصت کار او هستند که در سنین ۳۶ تا ۴۰ سالگی و با ده پانزده کیلو اضافه وزن بهثمر میرساند. یکی دیگر از محبوبترین چهرههای دهه شصت صادق آهنگران بود که مداحیها و نوحهها و آواهای حماسیاش، بسیار محبوب بود.
افسانه بایگان میرفت که به سلبریتی بدل شود اما ارشاد جلویش را گرفت. دختر دوم مسابقات دختر شایسته سال ۱۳۵۶، بعد از یک ماجراجویی ناتمام و ناکام در لندن اوایل دهه شصت به ایران برگشته بود و با تکیه برآشنایی و نفوذ کیهان رهگذار جایی در سینما برای خود پیدا کرد.
مرحوم کیهان رهگذار از اقوام سببی دور من بود. برادرشوهرِ خواهرشوهرخالهام! نویسنده سربداران بود و کارگردان ابوعلی سینا. به هرحال افسانه بایگان در یک قسمت از سربداران ظاهر شد و روز بعد در کوچه و بازار حرف از کمالاتش بود. او دو سه تا فیلم پرفروش هم بازی کرد و بعد دچار محدودیتهای ارشاد شد. مجموعه محله بروبیا و محله بهداشت چند چهره کمدی موفق را به شهرت رساند. حمید جبلی، اکبر عبدی، آتیلا پسیانی و حسین پناهی.
همینطور که سریال سلطان و شبان موجب شهرت گلاب آدینه در نقش سلطان بانو شده بود. شهلا میربختیار بازیگر سریال پرطرفدار پاییز صحرا هم در دایره توجه مردم قرار گرفت. میربختیار همان بازیگری است که حضورش در این سریال باعث اعتراضهایی در قم شده بود. میربختیار سال ۱۳۷۰ از ایران مهاجرت کرد. فریماه فرجامی و سوسن تسلیمی هیچوقت به جرگه سلبریتیها وارد نشدند.
در میان لسآنجلسیها فقط خواهر بزرگ ددهبالاها جایگاهی برای خودش پیدا کرده بود و بقیه کلا محو بودند. در چنین فضایی جلال مقامی با برنامه دیدنیها و رسول نجفیان با یک تلهتئاتر وارد حوزه خلوت سلبریتیها شدند. می بینید. نه بهنوش بختیاری داشتیم و نه امیر تتلو و نه محمدرضا گلزار و نه مستر تیستر و نه صدف بیوتی و نه پرستو صالحی.