یک مرد، یک تیم| به بیوفاییهایت در!
روزنامه هفت صبح، نادر نامدار | اهمیتی ندارد که بعضی از پرسپولیسیها او را مورد تمسخر قرار میدهند. اصلا مهم نیست که به او اتهام همکاری با جادوگران را میزنند. این هم که بههر حال بعضی از هواداران استقلال بهخاطر بیوفاییهایش از او دلخورند، جای خود! امروز تنها چیزی که مهم است این است که او در بدترین و سختترین شرایط برای تصمیمگیری، اصلیترین نیاز باشگاه استقلال را بهدرستی تشخیص داد و در سریعترین زمان ممکن این نیاز را برطرف کرد.
۸ سال بود که استقلال قهرمان لیگ برتر نمیشد. ۸ سال کم نیست، آنهم برای تیمی مثل استقلال. فقط این نبود البته. استقلال ۶ سال از این ۸ سال را در ردهای پایینتر از پرسپولیس به پایان برد و در ۵ فصل هم شاهد قهرمانی این تیم بود. یعنی عذاب اندر عذاب. آنچه باعث میشد که این سالها برای استقلال و هوادارانش دردناکتر هم شود این بود که معمولا قبل از شروع هر فصل بهنظر میرسید که اینبار دیگر نوبت استقلال رسیده اما این نوبت هیچ وقت نمیرسید.
استقلال در تمام این چند سال، فقط دربی نقل و انتقالات را میبرد اما در نهایت همه جامها به پرسپولیس میرسید. هر سال کلی هزینه میکرد، بمب میترکاند، مربی عوض میکرد و… اما در نهایت دست کاپیتانهای این تیم به جام نمیرسید. وضعیت آنقدر غیرقابل تحمل بود که هواداران چارهای جز دیدن دستهای پشت پرده و نامرئی نداشتند و ترجیح میدادند این ناکامیها را به گردن آدرس اشتباهی بهنام «بابامسعود» بیندازند تا اینکه به این فکر کنند که درد اصلی تیمشان چیست و درمانش!
باید این سالها میگذشت تا یکی پیدا شود و بیماری رخنه کرده تا درون سلولهای استقلال را پیدا میکرد و بهدنبال علاجش میرفت. باید یکی میآمد و متوجه میشد که استقلال نیازی به بمب ترکاندن ندارد. باید میفهمید علاج بیماری مزمن و ریشهای استقلال تزریق یک روحیه و شخصیت متفاوت است که در این مدت از دست رفته بود.
فرهاد مجیدی بالاخره برای اولین بار از ابتدای فصل سکان هدایت این کشتی راه گم کرده را به دست گرفت. او مثل مربیان و مدیران قبلی بهدنبال جذب ستارههای گرانقیمت نبود و تیمش را بر اساس نیازهایش از نو ساخت؛ با بازیکنانی که به کارش میآمدند. با زبیر نیکنفس، امیرحسین حسینزاده، جعفر سلمانی، صالح حردانی و چند بازیکن دیگر که هم بزرگ و گرانقیمت بودند و هم میتوانستند او را به هدفش برسانند.
مجیدی برخلاف مربیان و حتی بازیکنان فصلهای گذشته، تمرکزش را روی خودش و تیمش گذاشت و البته در جنگ روانی با حریفان هم کم نیاورد. او چیزی را که استقلال در تمام این سالها گم کرده بود پیدا کرد و با همان گمشده، استقلال را احیا کرد. به مجموعه استقلال نگاه کنید. کدام فوقستاره و کدام ستاره اگر نبود، ممکن بود استقلال قهرمان نشود؟ حسین حسینی؟ او جانشینی جوان داشت که از حامد لک هم مطمئنتر نشان داد.
یزدانی و مرادمند؟ آنها در ۱۰ هفته آخر فصل یعنی حیاتیترین مقطع نبودند اما آیا اتفاقی افتاد؟ وریا غفوری؟ او که بدترین فصلش را از نظر فنی در این چند سال پشت سر گذاشت. فرهاد مجیدی؟ بله! او تنها کسی است که اگر نبود، استقلال این فصل هم دور خود میچرخید و بدون جام منتظر یک فصل ناامیدکننده دیگر میماند. از همه بدتر دیگر بابا مسعودی هم نبود که هواداران ناکامی تیمشان را به گردن او بیندازند.
عاشق چشم و ابروی مجیدی نبودم و این قهرمانی هم باعث نخواهد شد مرید و شیفته او بشوم. اما اگر این قهرمانی باعث شود که استقلال به روزهای خوشش برگردد و دیگر مسیرش را گم نکند و شخصیت برندهاش را تا همیشه حفظ کند، به خاطر کاری که برای تیم محبوبم کرده، بیوفاییهایش را میبخشم، همیشه ممنون او خواهم بود و به احترامش کلاه از سر برخواهم داشت.