یاغیهای شورشی و محبوب فوتبال ایران
روزنامه هفت صبح، کمال بردبار | بچه هیأت بود. بچه تهرون. برادرزاده واعظ مشهور و پای ثابت مشاهیر و نمایشهای تلویزیونی و سریال و سینما. خندهرو بود و شوخ. با یک حس طنز سطح بالا. حتی وقتی جلوی مهران مدیری قرار میگرفت، خودش را نمیباخت. پابهپای مدیری میآمد و تهاجمات ملیح مدیری را به فرصتهای ملیحتر برای حس طنز خود بدل میکرد.
گلادیاتور سختجان زمینهای چمن، در صحنه نمایش بیرقیب بود. با بزرگواری، شوخی مدیری درباره علاقه همیشگیاش به دوربینهای تلویزیونی در حین مسابقات را پذیرا شد و از آن یک قطعه نمایشی خندهدار بیرون کشید؛ با هوشمندی از مراسم اوت انداختن جلوی دوربینهای پخش مستقیم فوتبال، حرف زد. وقتی چراغ قرمز دوربین نزدیک به خود را روشن میدید، توپ را در دستانش یکبار فر میداد و بعد پرتاب میکرد.
مرد متعصب زمین چمن در صفحه نمایش چه منعطف و باهوش بود. و چقدر راحت و بیغلوغش میخندید. یا وقتی آن جوان فرنگی در برنامه زنده از علاقهاش به ترانههای خواننده لسآنجلسی گفت و انصاریان ریسه رفت که: باید قبلش هماهنگ میکردید باهاش!
او برای پرسپولیس یک شمایل بود. نشان و نمادی از تعصب و از جنگندگی. شجاع خلیلزاده این شانس را داشت که جا پای انصاریان بگذارد، اما خودش نخواست. یک هفته پس از، از دست دادن میناوند، انصاریان هم رفت. میناوند ۴۵ ساله بود و انصاریان ۴۳ساله. دو چهره مشهور و مردمی پرسپولیس و فوتبال ایران در دام کرونا از دست رفتند.
مدافعان وسط تا یک دوره از مظلومترین و کمحاشیهترین بازیکنان هر تیم بودند.سربازان بیهیاهویی که برای درخشش مهاجمان و هافبکها جانفشانی میکردند و کمتر کسی متوجه ارزش کار آنها میشد.در فوتبال دنیا نیز اینگونه بود.در کل فوتبال در دهههای۳۰ و ۴۰ و ۵۰میلادی تنها نام فرانکلین دفاع وسط سختگیر انگلیسی در برخی متون به چشم میخورد و دیگر هیچ. بهترین تاریخبازان فوتبال هم بعید است اسم دو دفاع وسط برزیل قهرمان سه دوره جامجهانی را به یاد داشته باشند.
اما همه میدانند که جلما سانتوس و نیلتون سانتوس و کارلوس آلبرتو به شکل متناوب در دفاعهای کنار در طول فتح سهگانه مشهور برزیلیها ظاهر شدهاند.حتی کسی نام دفاع وسطهای تیم ملی ایتالیا در سبک کاتناچیوی مشهورش در دهه ۶۰ را نمیداند اما دفاع چپ افسانهایشان یعنی جاسینتو فاکتی را همه میشناسند.اولین فولبک واقعی تاریخ فوتبال.
احتمالا بابی مور اولین دفاع وسط مشهور تاریخ باشد.او کاپیتان تیم ملی انگلیس بود.مقامی که برای یک دفاع وسط شگفتانگیز به نظر میرسید.او نوعی تیپ ایدهآل از یک انگلیسی استاندارد را به نمایش گذاشت.با همان خونسردی و وظیفهشناسی و وقاری که انگلیسیها دوست دارند به نشان مردم کشورشان بدل کنند.اشکهای دراماتیک او به هنگام دریافت جام و چهره دوستداشتنیاش این نقشآفرینی تاریخی را تقویت کرد.
اما فکر کنم این بکن باوئر بود که مدافعان وسط را به قهرمانان فوتبال بدل کرد.هافبک برازنده دهه ۶۰ تیم ملی آلمان که از ابتدای دهه ۷۰ به دفاع وسط این کشور منتقل شد و پستی به نام لیبرو را خلق کرد. او دفاع وسطی را به نمایش گذاشت که از تکنیک فوقالعادهای برخوردار بود و ریتم تیمش را از همان عقب تنظیم میکرد و گاه خودش به سمت جلو میتاخت.بکن باوئر نور صحنه را به شکل کامل به مدافعان وسط معطوف کرد و بعد از او بود که پست دفاع وسط جذابیتهای خاص خود را پیدا کرد.
بهخصوص در گسترش خشونت بیرویه در میدان فوتبال که در کاهلی آشکار داورها در دهه ۸۰ شکل گرفت،مدافعان وسط و تلاشهای بیرحمانه و سینمایی آنان برای مهار مهاجمان تکنیکی موجب چهره شدن برخی بازیکنان دیگر شد.مثل جنتیله قصاب بزرگ تورین که خشن و ناجوانمرد بود و برای خود شهرتی دست و پا کرده بود (او گاه در دفاع راست هم بازی میکرد) یا پاسارلا کاپیتان آرژانتین که تندخو و خشن بود و پنالتیها و ضربات آزاد را خودش میزد.
یا گائتانو شیرهآ دفاع وسط خونسرد ایتالیا که تیمش را قهرمان ۱۹۸۲ کرد.در انتهای دهه ۸۰ به تدریج مدافعان وسط قد و قواره بقیه ستارهها را پیدا کرده بودند. دوئلهای (عموما نافرجام) کوهلر با فان باستن،درخشش تاکتیکی فرانکو باره سی جواهر میلان و شوتهای از راه دور و کاشتههای سرگیجه آور رونالد کومان؛قیمت آنها را در مارکت فوتبال بیش از پیش بالا برد و خب همانطور که در مرور خطوط بالا مشخص است سهم ایتالیاییها بیشتر از بقیه بوده است.
الساندرو نستا و فابیو کاناوارو نمونههایی از این دفاع وسطهای ستارهگونه فوتبال ایتالیا بودند که گاه از مهاجمان این کشور نیز مشهورتر محسوب میشدند و پوسترهایشان کلاسورهای دخترهای دبیرستانی را تزئین میکرد.یا مارکو ماتراتزی که یک تنه ستاره اصلی فینال جام جهانی ۲۰۰۶ شد. وقتی که خطای پنالتیاش،فرانسویها را پیش انداخت و بعد خودش با یک ضربه سر گل مساوی را زد و متلکش به زیدان موجب حمله زیدان و در نتیجه اخراجش شد تا ایتالیا قهرمانی جهان را به دست بیاورد.
در همین دوران است که فرناندو هی یرو اسپانیایی با آن استایل سینماییاش به دفاع وسط کوچ کرد و کلی خاطرخواه پیدا کرد و روبرتو ایالا در نمایش یک دفاع وسط بیاعصاب و متعصب رسما به عوامفریبی دست میزد (آنقدرها هم دفاع خوبی نبود) و لوسیو نمایشی از یک مدافع وسط گلزن را در بایرن مونیخ به نمایش گذاشت.فرانسویها هم در تولید دفاع وسط سنگ تمام گذاشتند.
بارور شدن نسل مهاجران آفریقایی در این کشور، دستشان را بیش از پیش پر کرده بود: لیلیان تورام یا مارسل دزایی و البته در کنارشان لورن بلان و فرانک لبوف. مدافعانی که در سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۷ از بهترینهای جهان بودند.در این میان پائولو مالدینی هم با کوچ به دفاع وسط درخشش این پست را دو چندان کرده بود. هرچند او هیچ وقت موفقیت دوران بازی در دفاع چپ را تکرار نکرد.
در همین سالهاست که نور صحنه روی زوج فردیناند و ویدیچ میافتد و نقش آنها در قهرمانیهای فرگوسن و منچستر یونایتد مورد بحث قرار میگیرد.در همین سالهاست که یک دفاع وسط با مشهورترین زن آمریکای جنوبی ازدواج میکند.جرارد پیکه و سرکار خانم شکیرا.(حالا ازدواج یا بدون ازدواج اینجا مسئله اصلی ما نیست!)
و ژوکر مشهور مادریدیها یعنی سرخیو راموس با رکورد کارتهای قرمز و زرد و گلهای بیشمار و حساس دربازیهای بزرگ که حالا در غیاب رونالدو به شمایل مادرید بدل شده است و بالاخره آخرین نسل این ستارهها یعنی فن دایک هلندی که طرفداران لیورپول برایش سرود ساختهاند و جایگاه او را حتی بالاتر از صلاح و مانه و هندرسون میدانند.روزگار شکوه و افتخار مدافعان وسط است و رقابت برای به دست آوردن آنها با بالاترین قیمت.
در ایران مدافعان وسط عموما نجیب و بدون جنجال بودند.مثل حسن آقا حبیبی در دهه۴۰٫ یا اکبر کارگر جم دفاع وسط افسانهای دهه ۵۰ تاج که حتی یکسال بهترین بازیکن سال فوتبال ایران شد.جعفر کاشانی یا نصرالله عبداللهی و حسین کازرانی مدافعان سختکوش و آقا منشی بودند که هیچکدام ادعایی برای فراتر رفتن از ستارههای اصلی تیمهایشان نداشتند.
آنهابهندرت به دفتر مجلات دعوت میشدند. این سهم فورواردها و سرطلاییها و پا طلاییها بود که با مرجان و فروزان و شورانگیز عکس بگیرند و روی جلد مجلات بروند.دفاع وسطها در حاشیه بودند.وقتی تیم ملی از جام جهانی ۱۹۷۸ بازگشت با هشت گل خورده در کیسه خود که چهارتای آنها خطای پنالتی مدافعان بود کسی به استقبال آنها نرفت.
در سالهای پس از انقلاب این محمد پنجعلی بود که چهره شد. شیوه چشمنواز بازیاش و ظاهر شدن در نقش لیبرو و آن چرخشهای فریبنده ناگهانی، او را به یکی از ستارههای پرسپولیس دهه ۶۰ بدل کرد.درست پشت سر محمدخانی و پیوس و درخشان و البته پروین.در دهه۷۰ است که نسل جدیدی از مدافعان وسط در فوتبال ایران ظهور میکنند و عنان جنجال و خبرسازی را از دست فورواردها میگیرند.
یک تیم سه نفره که ابتدا در پرسپولیس تجمیع و بهنام یاغیها معروف شدند. با نمایشی اغراقآمیز از خشونت و تعصب.اساتید رجز خوانی.بهروز رهبری فرد، علی انصاریان و مهدی هاشمینسب.رفاقت این جمع سه نفره و شیوه سنگدلانه خطاهایشان و همینطور طنز غریزی کلام و نمک وجودشان آنها را مشهورتر از ستارگان سینما کرد در حالی که هیچ کدامشان بازیکن اصلی تیم ملی هم نبودند.
هنوز کسی قیچی بهروز رهبری فرد روی کمر صادق ورمزیار در دقیقه پنج دربی سال ۷۳ را از یاد نبرده است یا خطای مشهور انصاریان روی آرش برهانی را. وقتی که برهانی در حال پا عوض کردن بود و در تدارک مقدمات عبور از انصاریان آن هم در میانه زمین که انصاریان حوصلهاش سر رفت و با تکل دو پا زانوی برهانی را هدف گرفت.
یا بازی مشهور پرسپولیس و پاس که در یک فاصله کوتاه رهبری فرد و انصاریان همراه هم راهی بیمارستان شدند.یکی با ترقوه شکسته و دیگری با سر شکاف داده شده.کسی یادش نرفته که هاشمینسب وقتی از پرسپولیس جدا شد و به استقلال رفت و در دربی به عابدزاده گل زد چگونه آنقدر از خوشحالی دوید تا از حال رفت.
این سه مدافع در دهه ۷۰و اوایل دهه ۸۰ پرخبرترین و یاغیترین بازیکنان ایران بودند. سه دفاع وسط. آن هم در دورانی که پیراهن تیم ملی عموما به چهرههایی مثل نادر محمدخانی و یحیی گل محمدی و سهراب بختیاریزاده و افشین پیروانی و رحمان رضایی و حتی محمد نصرتی میرسید و جمع بازیهای ملی این سه نفر به ۲۰ تا هم نمیرسد.
هنوز هم این سه نفر از جذابترین چهرههای نسل قبل برای فوتبالدوستان هستند و خاطرات تعصب و تعداد بخیههایشان به شکل افسانهای برای نسلهای بعد روایت میشود.این سه نفر هستند که مهمان سریالها وشوهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی میشوند و جماعت مشتاق شنیدن خاطراتشان.
سنت دفاع وسطهای ستاره و یاغی آنقدر جذاب است که امروزه هم توسط امثال شجاع خلیلزاده یا به نوعی دیگر توسط روزبه چشمی و سیاوش یزدانی و کنعانیزادگان در حال تکرار است. کسی میتواند کتمان کند که در پرسپولیس موفق سه فصل اخیر بازیکن محبوب پرسپولیسیها شجاع خلیلزاده بوده است؟