کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۶۷۶۸۵
تاریخ خبر:

یادنامه‌ای برای چهار بزرگ متوفای جریان اصولگرا

روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی | ‌به فاصله کمتر از یک ماه، دو تن از بزرگان جریان محافظه کار سیاسی - مذهبی کشور از دنیا رفتند. ۱۹ آذر ماه آیت‌الله محمد یزدی بعد از طی دوره طولانی بیماری جان به جان آفرین تسلیم کرد و ۱۲ دی ماه هم آیت الله مصباح یزدی بعد از طی یک دوره بیماری گوارشی از دنیا رفت.

هر دوی این اتفاقات ضرباتی سخت به ساحت کنش و تئوری‌پردازی در جریان محافظه‌کار بود چراکه آیت‌الله یزدی، رئیس جامعه مدرسین به عنوان اصلی‌ترین تشکل حوزوی این جریان و به نوعی یکی از روسای جناح راست محسوب می‌شد و آیت الله مصباح رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی که موسسه‌ای برای تربیت بدنه این جریان به خصوص بدنه کمی محافظه‌کارتر بود و البته پدرمعنوی جریانی به نام جبهه پایداری.

در سال‌های دورتر از این نیز در جبهه محافظه‌کار، دو تن دیگر از بزرگان این جریان از جهان رفته بودند. مهر ۱۳۹۳، آیت‌الله مهدوی کنی دار فانی را وداع گفته بود و دی سال ۱۳۹۷، آیت‌الله هاشمی شاهرودی. اولی رئیس جامعه روحانیت مبارز بود و مهم‌ترین شخصیت سیاسی در تجمیع توان اصولگرایان در انتخابات‌های دهه۸۰ و ۹۰ و البته رئیس مهم‌ترین دانشگاه کادرساز این جناح یعنی دانشگاه امام صادق و دومی، رئیس قوه قضائیه بود به مدت ۱۰سال و البته یکی از شخصیت‌های علمی مبارز این جریان در حوزه که حتی کار دایره‌المعارف فقه شیعه را پیش می‌برد. یادی از زندگی و زمانه این چهار شخصیت به همراه تاثیرگذاری‌شان در جناح محافظه‌کار، به بهانه وفات آیات یزدی و مصباح یزدی، موضوع این هفته روایت‌های هفته ماست.

*** آیت‌الله محمد یزدی، محافظ حوزه
آیت‌الله محمد یزدی متولد سال ۱۳۱۰ بود در اصفهان. مثل بسیاری از روحانیون دیگر،درس خواندن را ابتدا در محل تولد خود آغاز کرده بود و بعد به قم رفته بود. مشوق اصلی برای حضورش در حوزه، پدرش بود. در قم، وقتی پای درس خارج فقه امام خمینی در مسجد سلماسی نشسته بود، به مکتب سیاسی او نیز علاقه پیدا کرد و از گروه روحانیون انقلابی شد.

نخستین برخورد او با امام البته وقتی بود که مردوخ کردستانی، امام جمعه اهل تسنن کردستان جزوه‌ای نوشته بود و علمای شیعه در قم می‌خواستند پاسخ آن را بدهند. یزدی یادداشت‌هایی را در این زمینه آغاز کرده بود و امام خمینی با تشویق او، هزینه چاپ آن جزوه را هم پرداخت کرد. حضور یزدی در عرصه سیاسی، بیشتر با دو ابزار بود. منبرهای متعددی که به عنوان تبلیغ در اقصی نقاط کشور می‌رفت و البته کار کردن در چند مجله فرهنگی مثل بعثت و انتقام که توسط نسل جوان حوزه در آن روزها مشغول فعالیت بود. او همچنین یکی از اعضای موسس نهادی به نام جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بود.

یزدی در روزهای ابتدایی پس از انقلاب میزبان امام بود، در روزهای اسفند ۵۷ که امام قصد کرده بود در قم سکونت کند و در آن زمان یکی از اعضای ارشد دفتر امام نیز بود. پس از آن مدتی سرپرست کمیته و دادگاه قم شد و بعد از آن، به نمایندگی از مردم استان باختران (کرمانشاه کنونی) وارد مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی شد. او در این مجلس، نایب رئیس گروه چهارم بود که اصول مرتبط با قوه مقننه را مورد بررسی قرار می‌داد.

او از خرداد ۱۳۵۹ به عنوان یکی از نمایندگان مجلس مشغول به فعالیت شد.در دوره اول به نمایندگی از مردم قم و در دوره دوم، به نمایندگی از تهران. در پایان نمایندگی مجلس دوم هم، او با حکم امام خمینی به عنوان یکی از اعضای شورای نگهبان و به جای آیت‌الله لطف الله صافی گلپایگانی منصوب می‌شود. با وجود همه این فعالیت‌ها واقعیت این است که آیت‌الله یزدی، تا سال ۱۳۶۸ در رده مسئولان تراز اول کشور نبود اما بعد از تغییر قانون اساسی و ارتحال امام و آغاز دوره رهبری جدید، این فضا تغییر کرد.

پیش از آنکه به این بخش بپردازیم لازم است بگوییم که محمد یزدی از بهمن ۱۳۶۰ به عنوان یکی از خطبای نماز جمعه تهران منصوب شد. و اما در دوره رهبری جدید، یزدی به مدت ۱۰سال به قوه قضائیه رفت. مهم‌ترین کارش در آن دوره از منظر حقوقی به هم ریختن نظام دادسرا و دادگاه بود.یزدی معتقد بود نهادی به نام دادسرای وجهه شرعی ندارد و همه چیز باید زیر نظر یک نفر یعنی قاضی باشد. آن تغییرات در قوه قضائیه بعدها باعث شد که هاشمی شاهرودی در اظهارنظری تاریخی بگوید که «ویرانه‌ای» را از یزدی تحویل گرفته است.

در همین دوره هم بود که فعالیت آیت‌الله یزدی در نماز جمعه مستمر شد و سخنان پیش از خطبه آیت الله مصباح و خطبه‌های یزدی، تریبون تبلیغاتی هفتگی در مقابل جریان اصلاحات بود که البته تا سال ۱۳۸۲ و استعفای آیت الله یزدی از نماز جمعه برقرار بود.آیت‌الله یزدی در دهه ۸۰ و ۹۰ از نظر سیاسی، صرفا یکی از اعضای شورای نگهبان بود ولی بعد از رحلت آیت‌الله مشکینی در سال ۱۳۸۶ و در قامت رئیس جامعه مدرسین، حواشی سیاسی زیادی در فعالیت‌های خود داشت.

از صدور بیانیه حمایتی از احمدی‌نژاد در سال ۱۳۸۸ که باعث دلخوری و بعضا جدایی برخی از اعضای جامعه مدرسین شد تا نزاع با هاشمی رفسنجانی بعد از ۸۸ که هاشمی ابتدا در پاسخ به یزدی برای او دعا کرد و گفت عصبانیت‌های یزدی ناشی از بیماری جسمانی است و در نهایت او را تهدید کرد که اگر ادامه دهد، مسائلی را در خصوص جلسه خبرگان رهبری انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای و قوه قضائیه ذکر خواهد کرد.

در همان زمان، شایسته ندانستن آیت الله صانعی برای مرجعیت از نظر جامعه مدرسین و در این اواخر اعتراض به مرجعیت آیت الله علوی بروجردی، نوه آیت الله العظمی بروجردی و البته آن سخنرانی تاریخی علیه آیت الله لاریجانی که با آن نامه تاریخی‌تر لاریجانی همراه شد. به همه این حواشی البته ادعاهای عباس پالیزدار در ابتدای این دهه علیه آیت الله یزدی و نشر برخی شایعات در خصوص مسائل مالی او را هم اضافه کنید.آیت الله یزدی آذر ۱۳۹۹ درگذشت.

کمی بعد از استعفا از آخرین مقام حکومتی‌اش یعنی عضویت در شورای نگهبان و البته بدون آنکه جلسه مجلس خبرگان رهبری تشکیل شود و او بتواند رسما عضو پنجمین دوره این مجلس شود. دوره‌ای که یزدی نتوانست در انتخابات اولیه آن در سال ۱۳۹۴ رای بیاورد. در حالی که در آستانه ۹۰سالگی بود. تقریبا ۵۰سال زندگی‌اش را تحصیل کرد و زیست انقلابی داشت. بعد از آن یک دهه در رده میانی حکومت جدید مسئولیت داشت و پس از آن، ۱۰ سال رئیس قوه قضائیه شد و مهم‌ترین تریبون‌دار جریان محافظه کار در ایران.

پس از آن هم نظراتش را در شورای نگهبان اعمال می‌کرد اما در دو دهه پایانی عمرش بیش از هر چیز خود را مدافع آرمان‌هایش در حوزه دید و در قد و قامت رئیس حوزه عمل کرد. او، چه در مجلس خبرگان قانون اساسی در ابتدای انقلاب و چه در شورای نگهبان نشان داد که در زمینه تخصصی خود یعنی فقه عالم است هرچند که این ایده‌ها ریشه‌ای در نگاه محافظه‌کارانه او به پدیده‌ها داشت و البته به وقتش هم می‌توانست در قد و قامت مهم‌ترین تشکل حوزوی جناح راست، به رهبری این نهاد اقدام کند هر چند که این رهبری، تقریبا از انتخابات ۱۳۹۴ به این سو دیگر از بین رفت و کار به دست جوان‌ترها افتاد.

رفتن او باعث همین فقدان‌ها در جریان راست شد. یک مدافع بزرگ در حوزه، یک نگاه محافظه‌کارانه و البته نماینده‌ای در دو نهاد مهم یعنی مجلس خبرگان رهبری و شورای نگهبان و البته بزرگی که روزی که بود و توان داشت، راستی‌ها را خوب دور هم جمع می‌کرد.

*** هاشمی شاهرودی؛ قاضی‌القضات
روزی که آیت‌الله هاشمی‌شاهرودی درگذشت، نوشتم: «حوزه علمیه نجف، یکی از فرزندان خود، حوزه علمیه قم، یکی از اساتید و علمای خود و نظام جمهوری اسلامی، یکی از عالی‌ترین کارگزاران و البته فقهای سیاسی خود را از دست داد.» وقتی از هاشمی‌شاهرودی صحبت می‌کنیم، از مردی ۷۰ ساله (متولد ۱۳۲۷) صحبت می‌کنیم که ۳۰ سال از زندگی خود را در عراق سپری کرد و در ابتدای انقلاب اسلامی به ایران آمد تا شاید بتوان او را ارشدترین فرد در میان معاودین عراقی دانست؛ افرادی که یا از عراق رانده شدند یا از حکومت صدام فرار کردند تا در ایران بتوانند مبارزه با او را پی بگیرند.

هاشمی‌شاهرودی در ایران مسیری که در عراق و زیر نظر شهید صدر آغاز کرده بود را ادامه داد و عالی‌ترین نهاد سیاسی معارضین با حکومت صدام؛ یعنی مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و نیز شاخه نظامی آن موسوم به سپاه بدر را تاسیس کرد. از همان آغاز ورود هاشمی‌شاهرودی به ایران، او به عنوان یک فرد عالی‌رتبه در ساختار حکومت ایران مورد استقبال قرار گرفت و حتی توانست به عضویت شورای نگهبان هم برسد، اما اوج مقامات سیاسی او در سال ۱۳۷۸ بود که به ریاست قوه قضائیه منصوب شد.

او در جمله‌ای معروف گفت که ویرانه‌ای را تحویل گرفته، اما خود نیز در روزهای تلخ ۱۳۸۸ این قوه را ترک کرد و آنچه که سعید مرتضوی کرد، به پای او نیز نوشته شد. بااین‌حال، هاشمی‌شاهرودی هیچ‌گاه به عنوان یک چهره جناحی شناخته نشد و ازاین‌رو هم بود که توانست به عنوان میانجی بین احمدی‌نژاد و بخش‌های دیگر حاکمیت، رئیس هیأت عالی حل اختلاف بین قوای سه‌گانه شود و بعدا به سمت ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام (به عنوان مرجع حل اختلاف شورای نگهبان و مجلس) هم منصوب شود.

‌با ارتحال هاشمی‌شاهرودی (که البته خود حواشی فراوانی داشت، از درمان در آلمان تا اتهام به پزشکان سنتی که مسبب وفات ایشان شدند)، دانشگاه عدالت در جردن تهران، موسس خود را از دست داد و موسسه دایره‌المعارف فقه اهل بیت در کنار گلزار شهدای قم، موسس خود را، شورای نگهبان یکی از فقهای خود را، مجلس خبرگان، نایب‌رئیس اول خود را و مجمع تشخیص مصلحت و هیأت عالی حل اختلاف رئیس خود را.

جریان محافظه‌کار هم فقیهی سیاسی را از دست داد که در دوره ریاست او، مجمع تشخیص به شکل فعلی به سیاست‌های کلی نظام ورود کرد و مانع تصویب لوایحی مثل FATF شد. فقیهی که اصلاح‌طلبان او را معتدل می‌دانستند، ولی در لحظه انتخاب، همیشه تصمیماتی می‌گرفت که موافق خواست جریان محافظه‌کار بود. مثل وقتی که حسن روحانی در ابتدای دولتش زیر بار اجرای قانون امر به معروف و نهی از منکر نرفت، ولی هیأت عالی حل اختلاف به ریاست او، رای داد که این قانون الزامی است و باید اجرا شود.

*** مصباح یزدی؛ فیلسوف رادیکال
محمد‌تقی مصباح، متولد سال‌۱۳۱۳ در یزد بود. در قم پای درس فقه امام و آیت‌الله بهجت نشست ولی در درس تفسیر قرآن، شفاى ابن سینا و اسفار ملاصدرا از علامه طباطبایى درس گرفت و همین نکته یکی از مزیت‌های او نسبت به سایر روحانیون هم عصر او بود. توجه به فلسفه در دوره‌ای که در قم، فلسفه‌خوان‌ها حتی تکفیر می‌شدند. مصباح یزدی، پیش از انقلاب، در مبارزه با رژیم پهلوی، بیش از هر چیز طریق فرهنگی را پیش گرفته بود.

اقدام به انتشار دو نشریه به نام بعثت و انتقام کرده بود و سپس در اداره مدرسه حقّانى فعّالیّت. بعد از این موسسه نیز نام مصباح یزدی را در سطح مدیریتی و علمی موسسه دیگری می‌بینیم به نام مؤسّسه در راه حق. گفته شده که جدایی مصباح از مدرسه حقانی و عزیمتش به موسسه در راه حق، توضیح دهنده بسیاری از شکاف‌ها و اختلافات بعدی در میان کارگزاران جمهوری اسلامی است. رویکرد فرهنگی او به مبارزه هم البته در این سال‌ها همواره برایش این اتهام را به همراه داشته که آن قدرها که باید قبل از انقلاب، انقلابی نبوده است.

‌پس از پیروزی انقلاب هم مسیر مصباح یزدی در حوزه علمی و فرهنگی ادامه پیدا کرد و او چندان وارد مناصب سیاسی کلان نشد. تاسیس موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی در قم شاخص‌ترین کارش بود که منبع فکری راستگراترین جریان اصولگرا در ایران شناخته می‌شد. مصباح یزدی البته هیچگاه فارغ از سیاست نبود. سیاست‌ورزان ایرانی یادشان هست که او، با خطبه‌های پیش از نماز جمعه خود در طول دوره اصلاحات، چگونه به نظریات اصلاح طلبان انتقاد می‌کرد و پایگاهی علیه متفکران آن جناح مثل سروش و حلقه کیان بود.

بعد از آن از ابتدای دهه ۸۰ دیدیم که چگونه او اقدام به کادرسازی در سیاست کرد و حتی یکی از مهم‌ترین شاگردان فکری خود یعنی احمدی‌نژاد را به ریاست جمهوری رساند و در ابتدای دهه ۹۰ هم دیدیم که چگونه با جدا کردن حساب خود از احمدی‌نژاد، به عنوان پدر معنوی، جریان راست‌گرای جبهه پایداری را تاسیس کرد و البته در همه این سال‌ها او توسط جریان اصلاح‌طلب شماتت شد چرا که به صراحت می‌گفت مشروعیت حکومت اسلامی را از جانب خداوند می‌داند و نه رای مردم.

در طول دو - سه دهه گذشته این مصباح یزدی و اندیشه او بوده است که پایه تئوریک برای رفتارهای نظام سیاسی شده است. رفتارهایی مثل توجه به علوم انسانی اسلامی در برابر علوم انسانی رایج که او در موسسه خود، عمیقا به آن باور داشته است. رفتن مصباح برای جریان اصولگرا همین یک معنا را هم اگر داشته باشد، خسارت بزرگی است. رفتن مردی که درس خوانده بود، آنچه فهمیده بود را با جرات می‌گفت، به کار تشکیلاتی باور داشت و بیش از هر کس دیگری، در این سال‌ها نیروی رادیکال‌ اصولگرا تربیت کرده بود.

*** مهدوی کنی؛ عالم تشکیلاتی
آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی، متولد ۱۴ مرداد ۱۳۱۰ در کن، حومه غربی تهران بود. پیش از انقلاب یکی از روحانیون انقلابی و پس از انقلاب یکی از پنج روحانی بود که هسته اصلی شورای انقلاب را تشکیل می‌دادند. بعد از پیروزی انقلاب با حکم امام سرپرست کمیته‌های انقلاب اسلامی تعیین شد و بعد از آن هم در دولت‌های شورای انقلاب، رجایی و باهنر وزیر کشور بود و بعد از شهادت رجایی و باهنر حتی برای دوره کوتاهی نخست‌وزیر موقت شد و دولت تشکیل داد.

مهم‌ترین کار مهدوی کنی پس از این دوره فعالیت سیاسی، تاسیس دانشگاهی بود به نام دانشگاه امام صادق که در واقع دانشگاه کادرساز برای مدیریت جمهوری اسلامی لقب گرفت. مهدوی کنی در این زمینه گفته: ما قبل از انقلاب با دوستانی که در انقلاب بودند مانند مرحوم شهید مطهری، مرحوم شهید باهنر و شهید بهشتی به فکر تاسیس یک دانشگاه اسلامی بودیم. تاسیس چنین دانشگاه اسلامی ضروری به نظر می‌رسید، اساسنامه آن هم قبل از انقلاب تدوین شده بود منتها رژیم پهلوی اجازه نمی‌داد که ما دانشگاه تاسیس کنیم. .

ما حتی در زندان هم که بودیم اندیشه تشکیل دانشگاه را داشتیم، چون می‌دیدیم بچه‌هایی که به دانشگاه‌ها می‌روند، از آنجا که محیط اکثر دانشگاه‌ها اسلامی نبود، بسیاری از آنها منحرف می‌شدند، لذا فکر می‌کردیم اگر دانشگاهی درست کنیم که اسلامی باشد کار اساسی انجام داده‌ایم. دو سه سال بعد از انقلاب که تا اندازه‌ای بحران‌ها کاسته شد و گرفتاری‌های ما نیز کمتر شد، دوستان به فکر افتادند که این ایده‌ای که قبل از انقلاب داشتیم عملی شود.

سمت دوم و مهم مهدوی کنی تاسیس و بنیان‌گذاری و دبیری کل جامعه روحانیت مبارز بود که تا سال ۱۳۸۴ به عنوان هسته مرکزی جریان محافظه‌کار شناخته می‌شد. این جریان از سال ۱۳۸۴ البته کم‌کم قدرت خود را از دست داد. شورای هماهنگی نیروهای انقلابی که مهدوی کنی تاسیس کرده بود نتوانست محافظه‌کاران را از تشتت انتخاباتی در انتخابات ۸۴ و حتی ۹۲ بازدارد و کم‌کم مشخص شد که محافظه‌کاران، در عین حفظ حرمت مهدوی کنی، برنامه‌های سیاسی خود را به شکل دیگری پیش می‌برند.

‌آخرین عرصه‌ای هم که مهدوی کنی در آن حضور جدی پیدا کرد و تبدیل به چهره‌ای شاخص برای اصولگرایان شد مجلس خبرگان رهبری بود. در سال ۱۳۸۹ و در حالی که محافظه‌کاران، دیگر به اکبر هاشمی رفسنجانی برای ریاست این مجلس مهم، اعتقاد و اعتمادی نداشتند، مهدوی کنی در مجلس خبرگان کاندیدای ریاست شد و انتخابات را از هاشمی رفسنجانی برد و چهار سال رئیس این مجلس شد. به این ترتیب کادرسازی علمی، سازماندهی سیاسی اصولگرایان و نیز ریاست عالی‌ترین مجلس مذهبی - سیاسی اصولگرایان و البته تقابل با تیم هاشمی - روحانی در انتخابات ۱۳۹۲، یادگارهایی است که از مهدوی کنی، بزرگی سیاسی برای جناح راست ساخته و فقدانش را برای کادر این جناح کاملا ملموس کرده است.

کدخبر: ۳۶۷۶۸۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر