کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۸۸۲۸۳
تاریخ خبر:

یادداشت | همیشه یکی حواسش‌ بهت هست بچه!

روزنامه هفت صبح، صوفیا نصرالهی | از آنجایی که به قول معروف هر سلام سرآغاز یک خداحافظی است و قاعدتا برعکس نمی‌دانم چرا فرودگاه‌ها هیچ‌وقت حس و حال رسیدن و در آغوش کشیدن برای خوشامدگویی برایم ندارند. فرودگاه برایم معنای رفتن است. خداحافظی و اشک دوری و هر چیزی که به وداع مربوط می‌شود.

شاید تقصیر فیلم «کازابلانکا» باشد و آن وداع جگرسوز تاریخ سینما وقتی ریک، الزا و ویکتور را به فرودگاه می‌رساند و معلوم می‌شود که می‌خواهد الزا را با ویکتور بفرستد. یکی از کالت‌ترین وداع‌های عاشقانه‌ تاریخ سینما در فرودگاه کازابلانکا رقم می‌خورد. پس احتمالا عجیب هم نیست که در ذهنم فرودگاه‌ها معنای خداحافظی می‌دهند.

من عاشق سفرم و هر چند سفر جاده‌ای محبوبم است اما به حکم سفر فرودگاه کم ندیده‌ام. فرودگاه مهرآباد را همه جوره به فرودگاه امام ترجیح می‌دهم. جمع و جور و مرتب و منظم است و البته می‌دانم که تعداد پروازهای ورودی و خروجی‌اش قاعدتا قابل مقایسه با فرودگاه امام نیست اما حس امنیتی را در مهرآباد تجربه می‌کنم که در فرودگاه بین‌المللی ندارم. شاید هم دلیلش مقصد باشد.

وقتی به مهرآباد می‌روم قرار است به یک جایی داخل ایران سفر کنم و انگار خیالم راحت است که همه چیز امن و امان پیش می‌رود اما موقع سفر خارجی مضطرب می‌شوم. از بین فرودگاه مشهد و رشت و شیراز و کیش و بوشهر انتخابم فرودگاه شهید دستغیب شیراز است. هر چند تاخیرهای متعددی را در آن تجربه کردم اما همان حس و حال آرامش خود شهر بر آن حکمفرماست. باورتان بشود یا نه کمتر دیده‌ام کسی در فرودگاه شهید دستغیب بدو بدو کند.

فرودگاه‌های ترکیه را هیچ‌وقت دوست نداشتم. این فرودگاه بزرگ دومی که آنقدر بزرگ است که وحشت‌زده‌ام می‌کند. باز فرودگاه آتاتورک سر و تهش معلوم بود. این فرودگاه غول‌آسای جدید آنقدر طبقه دارد و وسعتش زیاد است که همیشه‌ خدا در آن گم می‌شوم. اما بدترین خاطره‌ام در فرودگاه حیدر علی‌اف باکو رقم خورده است. از بیرون که تماشایش می‌کنی از معماری ساختمانش لذت می‌بری. آنقدر خطوط منحنی ساختمان خوب طراحی شده که اول که دیدم یک آن فکر کردم مثل ساختمان و موزه‌ حیدر علی‌اف این هم کار معمار افسانه‌ای زاها حدید است.

اما فرودگاه قبل از آن ساختمان ساخته شده و طبعا تحت‌تاثیر آن نبوده است. جایی هم اسم طراحش را ندیدم. خلاصه وقتی داخلش بشوید همه‌ آن زیبایی بیرون را فراموش می‌کنید. بوردهای فرودگاه کار نمی‌کنند و به موقع پروازها را نشان نمی‌دهند.کارکنان فرودگاه به زحمت انگلیسی حرف می‌زنند و لهجه‌شان آنقدر بد است که موقع اعلام شماره پروازها از بلندگو حتی متوجه نمی‌شوید پرواز شما اعلام شده یا نه.

در چنین فرودگاهی نزدیک به ۱۳ساعت تاخیر را تجربه کردیم و تازه آخر سر نزدیک بود از پرواز جا بمانیم چون روی بود چک‌این پرواز ما را اعلام نکردند و فقط از بلندگوها گفته بودند که ما متوجه نشدیم. برای اولین‌بار در یک فرودگاه دعوا راه انداختم جوری که به جبران حرص و جوشمان بلیتمان را فرست کلس کردند و تحویلمان دادند.

فرودگاه‌ها پر از قصه هستند. برای من قصه‌ آدم‌هایی است که می‌روند. هیچ‌وقت قصه‌ آمدن را در چشم‌های مسافران ندیده‌ام. فقط دلم می‌خواست همه‌ آنهایی که در فرودگاه خداحافظی می‌کنند یکی مثل ریک را داشتند که بهشان قوت قلب بدهد: «همیشه یکی حواسش بهت هست بچه!»

* تیتر: دیالوگ پایانی ریک به الزا در فیلم «کازابلانکا» ساخته‌ مایکل کورتیز

کدخبر: ۳۸۸۲۸۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر