یادداشت | مسئله باور صادق موجه!
روزنامه هفت صبح، دکتر امیررضا مافی | ممکن است یک روزی کسی جلوی شما را در خیابان بگیرد و بپرسد: «آیا شما نسبت به فلان موضوع باور صادق موجه دارید؟» و شما کمی با تعجب نگاهش کنید، سری به نشانه تأسف تکان دهید، بگذرید و احتمالا در دلتان بگویید:«طفلکی! ببین فشار زندگی چیکار کرده باهاش!»
اما در کتابهای معرفتشناسی (اپیستمولوژی)، ذیل تعریف مفهوم معرفت و شناخت نوشتهاند: «باور صادق موجه!» و این را از یونان آوردهاند(البته کسانی مثل گتیه در قرن بیستم بر آن نقد وارد کردند). باور که معنایش مشخص است یعنی ما چیزی را قبول داشته باشیم، با آن ایجابی برخورد کنیم و در دلمان نسبت به وجودش تردید، ظن و گمان نباشد.
صادق بودن هم یعنی امری که مطابق با واقعیت باشد،حقیقت یابد و برساختِ فرآیند فریب و کذب نشود.موجه هم یعنی باور مطابق با واقعیتی که توجیه شود،مستدل و مدلل باشد و مراتب کمال شناخت را میسر سازد. مسئله ظاهرا ساده و روشن است، اما اگر ما همین باور صادق موجه را پایه و مبنای مفهوم شناخت خودمان قرار دهیم، وضعمان چگونه است؟
ما امروز با اخبار گوناگونی مواجه میشویم، مملو از دانستههاییم و تقریبا هیچکداممان نسبت به این اخبار و محتوای بلعیدهشده صحتسنجی نمیکنیم. درواقع امروز ما در جهانی زندگی میکنیم که هر لحظه توسط اخبار مختلف، حرفهای گوناگون و محتواهای متفاوت بمباران میشویم و نسبت به آنچه میخوانیم و میبینیم، باور پیدا میکنیم و اغلب، آنها را بیدلیل صادق میدانیم یا رد میکنیم.
یعنی صرف اینکه فلان شبکه، فلان خبر را میدهد، ما آن را صادق میپنداریم یا بالعکس و بسته به سلیقهمان هرکدام به رسانهای اعم از تلویزیون، رادیو، روزنامه، کتاب یا معلم و سخنران اعتماد میکنیم و هرچه را او میگوید میپذیریم. وقتی هم که مورد پرسش قرار میگیریم، سینه سپر میکنیم و با اعتمادبهنفس میگوییم، من میدانم یا من میشناسم.
به عبارت دیگر ما فقط فکر میکنیم، در این مرحله که باور صادق (یا صادقنما) به دست آوردیم، صاحب شناخت شدیم و معرفت پیدا کردیم. درحالیکه تحقق معرفت در مرحله موجه شدن باور صادق است و اینجاست که درد امروز بشر بیرون میزند. ساخته شدن باورهایمان امروز و به واسطه انبوه رسانهها سهلالوصول شده و هر کس میتواند باور ما را بنا کند.
ضمن اینکه عمدتا با خوشبینی آنها را صادق تلقی میکنیم، بیآنکه در مسیر توجیه آنها گام برداریم. بیآنکه موجه، مستدل یا مدللشان کنیم و در مسیر آنها چرایی قرار دهیم. نمیخواهم حرفهای مبتذل اساتید سواد رسانهای را تکرار کنم که خودشان نیاز به سواد رسانهای دارند، اما میخواهم بگویم که باور صادقی که هنوز موجه نشده است، مرحله اطلاعات است و شناخت، در مرحله مطلع بودن ایجاد نمیشود.
شناخت برای مرحله آگاهی است؛ آن مرحلهای که ما هر باور صادقی را توجیه کنیم، دلیل و منشأ آن را بیابیم و بر چراییها و چیستیهایش مسلط شویم. در مرحله اطلاعات همه رسانهها ما را فریب میدهند. هر کسی به نفع خودش یا پشتیبانش ما را از جهان مطلع میکند و هیچکدام صادق نیستند.
آنها در بهترین حالت صحیحاند و تفاوت صحت با صدق در این است که امر صحیح میتواند تنها بخشی از واقعیت باشد، درحالیکه امر صادق، همه واقعیت است.ما این روزها تماما در باتلاق اطلاعات فراوانی که مدام زیر بارش مضاعف آن قرار داریم، فرو میرویم. ابزار رسانهای هم به مدد این فضا آمده و به اطلاعات محور شدن جهان در تضاد با آگاهی کمک میکند.
شاید نتوان کاری کرد یا انقلابی در این اطلاعات ناقص و صادقنما، ایجاد کرد و همه را مرشدانه به سمت آگاهی رهنمون ساخت، اما میتوانیم گاهی به همدیگر تلنگر بزنیم که یکباره، موج اطلاعات، توهم شناخت و آگاهی را در ما ایجاد نکند و بدتر آنکه ما را به عمل وادار کند. عمل نقطه مهمی است، کسی که بر اساس شناخت و آگاهیاش عمل کند، یعنی فاصله میان نظر تا عمل را از بین ببرد،در مرحله خودآگاهی قرار دارد و حتما خیلی ارزشمند است.
درحالیکه بسیاری از اعمال ما، گرچه وهم انتاج از خودآگاهی دارند، لکن از یک باور غلط غیرموجه نتیجه شده و با تعصب به مرحله فعلیت میرسند و این خطرناکترین حالت بشر است؛ اینکه ما از ساحت اطلاعات، از باور به ظاهر صادق موجهنشده (که احتمال کذبش بسیار بیشتر است) پل بزنیم به عمل و ادعای خودآگاهی داشته باشیم.
محصولش میشود همه تندرویها و کجرویهایی که در هر حوزهای به نظرمان میرسد. راهش گریز از این دام است: منبعد، در برابر هر گزارهای، حتی خیلی ساده و به ظاهر سرراست، بگوییم: چرا؟ چطور؟ چگونه؟ و توجیهش را پیدا کنیم.