یادداشت| مدیر خوب، مدیر مرده است!
روزنامه هفت صبح | یک: جایی با دوستان درباره مسئله مدیریت حرف میزدیم. خب طبق تجربه میگفتم مدیر با سه تا شاخصه سروکار دارد. مشتری، کارفرما و کارمندان. معمولا رضایت مشتری و کارفرما در یک راستا هستند. اگر مدیری مشتریان را راضی کند طبیعتا کارفرما و مدیران بالای سرش هم راضی هستند. چون نشاندهنده سلامت سیستم است و اینکه رضایت آن دو شاخصه یعنی مشتری و کارفرما معمولا با رضایت کارمندان همسو نیست!
رضایت مشتری عموما با فشار کاری زیاد یک موسسه و بالابردن بهرهوری شکل میگیرد و این یعنی فشار بر روی کارمندان. طبیعتا هرجا یک مدیر محبوب کارمندانش باشد، من شخصا به کیفیت محصولش شک میکنم! مگر یک مدیر موفق میتواند محبوب کارمندانش باشد؟ در فیلم مستند فرگوسن، شاگردانش با احترام و عشق درباره او صحبت میکنند اما از لابهلای خاطراتشان میشود فهمید که موقعی که تحت مدیریت فرگوسن قرار داشتند چقدر تحت فشار بودهاند.
مطمئن هستم گواردیولا هم چندان مورد علاقه شاگردانش نیست. البته حکم مطلق نیست و در مورد برآیند سه عامل مختلف حرف میزنیم که ممکن است مدیری باشد که در شرایط خاص موفقیت را با محبوبیت نزد شاگردان و یا کارمندانش یکجا به دست بیاورد. و البته اینهم وجود دارد که بعد از تکرار موفقیت و سهیم شدن اعضا در موفقیت کمکم آن رابطه سوءظن بین کارمندان و مدیران از بین میرود…
دوست من اما در میانه این بحث اضافه کرد که در ایران در بسیاری از موسسات بزرگ رضایت مشتری الزاما با رضایت کارفرما همسو نمیشود! بهخصوص در شرکتهای دولتی و نیمهدولتی رضایت مشتری میرود پشتسر رضایت نهادهای بالادستی و نهادهای ناظر قرار میگیرد و خب کار یک مدیر کمی پیچیدهتر میشود.
در واقع در کشور ما نوعی مدیر خلق شده که رضایت مشتریان از اولویت اول به اولویت سوم و حتی چهارم (اگر رضایت نهادهای ناظر و موعظهکننده را هم در نظر بگیریم) سقوط میکند. مدیرانی که برایشان سود و موفقیت بیشتر از کریدور رضایت مدیران بالادستی و نهادهای ناظر عبور میکند!علم مدیریت در ایران خیلی سختتر از بقیه دنیاست.
دو: جایی با حسن سلطانی مجری قدیمی تلویزیون ملاقات داشتم و در مرور خاطراتش دیدم که چقدر حافظه ما به صدا و تصویر این مجریان قدیمی خبر گره خورده است. حسن سلطانی، قاسم افشار، ایران شاقول، بختیار بابان و…
سه: یک متخصص فرش میگفت صادرات فرش ما از یک میلیارد و هفتصد میلیون دلار در چند دهه پیش به هفتاد میلیون دلار رسیده. او میگفت صادرات فرش ایران از همان ابتدا مدیون تاجرهای خارجی بود و بعد گروهی از تجار یهودی زنجیره صادرات فرش ما را در قبل از انقلاب به خصوص در آلمان و آمریکا به عنوان بازارهای اصلی فرش صادراتی ایران، در دست داشتند.
فرش ایران بهخصوص در دهه پنجاه میلادی (دهه سی شمسی) و دهه شصت میلادی در آمریکا محبوب شده بود و در بسیاری از فیلمهای کلاسیک شما ردپای فرش ایرانی را میبینید. اما انقلاب موجب شد زنجیره تجار یهودی از صنعت فرش بروند و این مسئله از همان دوره صادرات فرش را تقلیل داد. او تنها راه را بازاریابی دوباره فرش ایرانی میداند و البته با ذکر این نکته که با ملزومات زمانه نمیشود جنگید.