یادداشت | شاید جانیها شب قبل بد خوابیدهاند
روزنامه هفت صبح، آنالی اکبری | اگر کسی ازتان بپرسد «مهمترین چیز در زندگیتان چیست» چه پاسخی خواهید داد؟ قبل از هر چیز گزینههای واضحی مثل سلامتی و خانواده و آیفونی که تازگی ۴۰میلیون پول به پایش ریختهاید را کنار بگذارید و بعد جواب بدهید. حال و روز و روحیه و سرنوشت من به خوابم بستگی دارد.
اگر شبی کم یا بد خوابیده باشم، صبح روز بعد تبدیل به یک جانی بیرحم و خطرناک خواهم شد که میتواند بیهیچ نگرانی و عذاب وجدانی آدم بکشد، آب شدن یخهای قطبی را تسریع ببخشد و به تیم مدرسه بیگانگان فضایی که میخواهند برای آزمایش علومشان سیاره زمین را منفجر کنند بپیوندد.
بعد از بیداری از خوابی عمیق و آسوده و نسبتاً طولانی، فردی خوشبین و امیدوار و خوش روحیهام که میتواند از آواز (فریادِ کمک) پرنده اسیر در قفسِ همسایه لذت ببرد و با دل و جان به گیاهان باغچهاش رسیدگی کند و برگهای خشکشان را ببرد و کودی بد رنگ و مغذی به خاکشان بپاشد و امیدوارانه منتظر فردا و شکفتن غنچهای جدید بماند.
در روزهای کم خوابی میفهمم که چقدر از همسایه ابلهی که فیلتر سیگارش را جلوی پنجرهام میاندازد بیزارم و چقدر دوست دارم سر و صدای قطع نشدنیِ ساختمان نیمه ساخته روبهرو را خفه کنم و چقدر بو و دود زیاد است و چقدر صدای موتورهای لعنتی گوشخراش است و چقدر طعم این نوشیدنی گند است و چقدر از شنیدن صدای این اخبارگوی بیروح و خبرهای مزخرفش خستهام و چقدر دوست دارم کنترل را بردارم و این افسردههای همیشه نالهکن و این کامرواهای تکرار کننده جملات انگیزشیِ همه جایی را «میوت» کنم و چقدر دوست دارم این روزِ درجه ۳ بی کیفیت زودتر به شب برسد و سر روی بالش بگذارم.
اگر خواب خوبی در پیش داشته باشم، صبح روز بعد آدمی دیگر از خواب برخواهد خاست. آدمی که میتواند رو به شهر و آسمان بالای سرش لبخند بزند و فکر کند آنقدرها هم بد نیست، میشود از همین نسیم ملایم و دقیقههای آرام و پرنور و سبز و صدای موزیک مطلوب هم لذت برد. بله، زشتی و مطبوعی زندگی به میزان و کیفیت خواب بستگی دارد.