کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۲۸۰۱۲۵
تاریخ خبر:

یادداشت سردبیر / موفقیت معمولا اتفاقی نیست

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | اینجا برایتان از ۹۰ خاطره می‌نویسم. از‌آدم‌ها، بازی‌ها، فیلم‌ها و… یادها. تا آخر‌تابستان…
درشکل‌گیری اولیه و یا احیای دوباره چهار نشریه نقش موثری داشتم. چلچراغ‌، تهران امروز‌،‌ کسب‌و‌کار و هفت صبح. در این میان در اعتماد به جز یکی دو نفر نقشی در چیدمان نیروها نداشتم.

در ماکت اولیه چلچراغ با منصور ضابطیان و علی میر‌میرانی همفکری کردیم. در واقع نظرمان این بود که چه صفحات جدیدی برای جوان‌ها در نظر بگیریم. و جایی باز کنیم برای نیروهای مستعد و قلم‌های خاصشان. البته شانس آوردیم و به گروه عموزاده خلیلی و نیروهای مستعدش وصل شدیم. پس چلچراغ پر شد از صفحه و ستون و نیم ستون برای انواع و اقسام قلم و طنز.

اسلوب‌های کلاسیک روزنامه نگاری را کنار گذاشتیم و جا را برای ابتکارات و ابداعات باز گذاشتیم. مثلا بخشی را به عنوان نفوذی باز کردیم.راستش در دهه ۷۰ در پاورقی‌های روزنامه اطلاعات خوانده بودم که یک نویسنده آلمانی برای درک شرایط مهاجران ترک و تبعیض موجود در جامعه آلمانی‌،‌ سه سال در قامت یک کارگر ساختمانی اهل ترکیه در آلمان کار کرده بود و تجربیاتش را کتاب کرده بود.

پس انواع و اقسام ایده‌های هیجان انگیز و گاه دیوانه وار رادر این عرصه به کار بستیم. مثلا یکی از دختران خبرنگار به پارکی در فلکه صادقیه می‌رفت تا امتحان کند که فی‌البداهه اگر خود را محتاج مواد نشان دهد در چه مدتی می‌تواند به مواد یا نوشیدنی‌های الکلی آن هم در ساعات وسط روز دست پیدا کند.

این کار را کرد و در عرض کمتر از یک‌ساعت به سادگی با دسته‌ای از قاچاقچیان خرد آن منطقه لینک شد. حاصل گزارش خیره کننده‌ای از آب درآمد‌. یا در گزارشی دیگر یکی از خبرنگاران جوان که الان در هفت صبح از ستون‌های روزنامه است در قامت یک کارتن‌خواب به گرمخانه‌های شهرداری رفت و یک شب تا صبح را در کنار معتادین و بی‌خانمان‌ها به صبح رساند.

در پروژه‌ای دیگر یکی از خبرنگاران ما خود را به شکل یک توریست زن هندی درآورد و میزان جوانمردی هموطنان ایرانی را در مواجهه با یک توریست غریب آزمود. از کرایه تاکسی تا تبدیل عجیب غریب قیمت یک فرش از تومان به دلار و یا قیمت چلوکباب. نتایجش زیاد میهن‌پرستانه ازآب درنیامد البته‌! و باز هم بود.

مثلا یکبار یکی از دختران خبرنگار در قامت زنی ثروتمند به نمایشگاه اتومبیل رفت و مسئولان نمایشگاه با کمال میل به سوالاتش پاسخ دادند و نیم ساعت بعد یکی از پسرهای خبرنگار با پوششی معمولی به همان نمایشگاه رفت و همان سوال‌ها را عینا مطرح کرد و کم مانده بود با پس گردنی بیرونش کنند که تورا چه به قیمت کردن ب.ام.و؟

یکی از بهترین گزارش‌های نفوذی حاصل ابتکار منصور ضابطیان بود. او با یک گریمور هماهنگ کرد تا او و فرشاد رستمی مدیر هنری چلچراغ را در هیبت دو متکدی گریم کنند‌. آنها از ساعت۱۰ صبح به چهارراه عباس آباد رفتند و با یک دایره زنگی و خواندن اشعاری پرت و پلا تا ساعت ۴ به کسب درآمد پرداختند و بعد گزارشش نیز چاپ شد.‌

و یا یک بار در دورانی که من سردبیر چلچراغ نبودم در طرحی ابتکاری پرونده‌ای سرتاسر جعلی درباره متفکری به نام عبدل اسمیت منتشر کردیم و این پرونده بسیار در میان بخشی از خواننده‌های نخبه ما سروصدا کرد وابراز علاقه برای آشنایی بیشتر با این چهره جهانی که خب چهره‌ای وجود نداشت و فقط آزمونی بود برای چک کردن جوگیری افکار عمومی.

اگر چلچراغ در سال‌های ۸۱ تا ۸۵ به یک اتفاق و پدیده عمومی در عرصه مطبوعات بدل شده بود به خاطر چنین ابتکاراتی بود. به خاطر ازدحام باورنکردنی این حجم از نیروی با استعداد و خوش قریحه. موفقیت هیچ وقت تصادفی نیست. به‌خصوص در مطبوعات.

کدخبر: ۲۸۰۱۲۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر