یادداشت| رئالیستها پشت میز مذاکره
روزنامه هفت صبح، آرش پورابراهیمی | دور تازه مذاکرات هستهای ایران در حالی برگزار شد که هیات ایرانی شباهت چندانی به هیات پیشین ندارد. موضوع فقط این نیست که تیم فعلی به سرپرستی علی باقری کنی و هدایت حسین امیرعبداللهیان از نظر خاستگاه سیاسی رقبای تیم عراقچی- ظریف محسوب میشوند بلکه تیم تازه نگاه کاملا متفاوتی هم به روابط بینالملل و به تبع آن مذاکره دارد.
محمدجواد ظریف در آن مصاحبه معروف با سعید لیلاز که پیش از انتخابات ریاستجمهوری منتشر شد گفت که از مخالفان جدی تفکر رئالیستی در روابط بینالملل است. نباید این برداشت اشتباه پیش بیاید که آقای ظریف با واقعگرایی مشکل دارد، اتفاقا او یکی از واقعگراترین سیاستمداران معاصر ایران است.
اما در روابط بینالملل، نگاه رئالیست به این معنی است که کشورها به عنوان اصلیترین بازیگران روابط بینالملل نباید خیلی روی نهادها و هنجارهای بینالمللی حساب باز کنند و بهتر است برای قویتر شدن خود (بهخصوص قدرت نظامی) بکوشند چرا که هر کشور دیگری را میتوان به صورت تهدید در نظر گرفت. به اعتقاد رئالیستها هم نتیجه مذاکرات توسط توازن قوا در میدان مشخص میشود. سیاست خارجی شکل گرفته توسط آقای ظریف جایی به شدت ضربه دید که فردی مانند دونالد ترامپ در آمریکا به قدرت رسید؛ فردی که نگاهش به روابط بینالملل احتمالا به نگاه رئالیستها نزدیکتر بود.
حالا سکان هدایت سیاست خارجی ایران در دستان رئالیستهای ایران قرار گرفته است. اما تیم جدید هم دغدغههای مخصوص به خود را دارد. نخست اینکه همین حالا هم میتوان واکنش منتقدان داخلی تیم فعلی به نتیجه مذاکرات را حدس زد. اگر مذاکرات به نتیجه برسد، گروهی در داخل خواهند گفت که رسیدن به مذاکرات در اواخر دولت آقای روحانی هم امکانپذیر بود و این رقبای داخلی دولت اعتدال بودند که جلوی رسیدن به توافق را گرفتند.
اگر مذاکرات به نتیجه نرسد، آن زمان گفته خواهد شد که تیم فعلی برخلاف تیم سابق از مهارتهای مربوط به مذاکره بیبهره بوده است. اما برای تیم جدید مواجهه با گروه چهار بهعلاوه یک همراه با حضور غیرمستقیم آمریکا به مراتب سختتر از مواجهه با منتقدان داخلی است. آمریکاییها امیدوارند که به توافقی بهتر از برجام دست یابند و بهخصوص حداقل باب مذاکره درباره مسائل منطقهای و موشکی را هم باز کنند.
ایرانیها هم با موضعی سرسخت وارد مذاکرات شدهاند و امیدوارند که سرعت گرفتن برنامه هستهای ایران در نهایت به کوتاه آمدن طرفهای مقابل منجر شود. همین وضعیت است که برای خوشبینی نسبت به نتیجهبخش بودن مذاکرات بهخصوص در کوتاهمدت جای چندانی باقی نگذاشته است. تا جاییکه حتی کارشناس برنامه جهانآرا در شبکه افق (برنامهای که بهراحتی میتوان آن را در میان حامیان جدی تیم مذاکره فعلی جای داد) هم نسبت به توافقی سریع در وین خوشبین نیست.
اما برنامه بعدی طرف ایرانی چیست؟ هیات تازه ایرانی احتمالا راهحل را نه در چانهزنی و مذاکره بیشتر، بلکه ایجاد توسعه اهرمهای فشار میداند. آنها امیدوارند که تداوم برنامه هستهای ایران طرفهای غربی را به نرمش وادارد، بهخصوص که تصور میکنند آمریکا امکان و انگیزهای برای بیشتر درگیر شدن در خاورمیانه ندارد. اما این نگاه رئالیستی شاید کاستیهایی را هم برای هیات ایرانی ایجاد کند.
ایرانیها آنچه میخواستند را در دور نخست بهدست نیاوردند و حالا بازگشتهاند تا در دور بعدی با قدرت چانهزنی بیشتر ناشی از توسعه برنامه هستهای به وین بروند. اما توازن قوا تنها عامل شکلدهنده نتیجه مذاکرات نیست. حتی اگر نهادی مانند اتحادیه اروپا را در نظر بگیرید که کشورهای عضو آن تا حد زیادی به یکدیگر شباهت دارند، باز هم میتوان دید که دیپلماسی و قدرت چانهزنی تا چه حد در شکلگیری خروجی تصمیمات در کنسول اتحادیه اروپا تاثیر دارد.
مذاکرات میان ایران و پنج کشور دیگر که هم از نظر تفاوتهای میان طرفهای مذاکره و هم از نظر اهمیت نتیجه مذاکرات واقعا در سطح دیگری است. حتی اگر توازن قوا به نفع شما باشد (چیزی که هیات ایرانی تصور میکند و یا حداقل دوست دارد اینطور نشان بدهد)، بازهم برای نتیجه مطلوب گرفتن از مذاکرات نیازمند دیپلماسی باکیفیت است.