یادداشت افشار| شورلتت کو؟ طاق نصرتم کجاست؟
روزنامه هفت صبح، ابراهیم افشار | یک: این مهرآباد پیر و از چشم افتاده، روزگاری سوگلی ترمینالهای کشور بود. از نیمهدوم دهه بیست که نخستین مدالهای جهانی نصیب پسران ایران شد مردم هنگام بازگشت قهرمانان و برای حضور در مراسم شادمانیهای همگانی، سر از پا نمیشناختند. آنجا همیشه میعادگاه کارناوالهای میهنپرستانه و قهرمانپرورانه بود. مهرآبادی که برای قهرمانان بسیاری مکان دیدهبوسی بود اما برای آقاتختی، سنگ تمام گذاشت. آنگاه که مردم در خیابانها طاقنصرتها میبستند و با بوقزنیها، هورا کشیدنها و نقل پخش کردنها، میدان طیاره را روی سرشان میگذاشتند.
زیباترین صحنههای خوشامدگویی آن دوران، هنگامی بود که در استقبالهای عمومی دهه بیست، قهرمانان سوار بر جیپهای روباز از مهرآباد بیرون آمده و در خیابانهای اصلی پایتخت رژه میرفتند. گاه در میان آنهمه بوسه و نوازش و سرور، اتفاقات طنزی هم میافتاد البته. مثل ورود جیپ محمود نامجو به مغازهای در خیابان شاه که تبدیل به نمک مراسم میشد. پای ثابت آن مراسم، دعوتنامههای قدیمی انجمن تربیتبدنی ایران بود که از تریبونهای رادیو و رسانههای مکتوب خوانده میشد و اشتیاق حضور مردم در استقبالهای عمومی در زمان بازگشت قهرمانان پیروز به مملکت را دوچندان میکرد. طعم آن نخستین شادیهای عمومی خیابانی که پس از دریافت اولین مدالهای طلای جهانی و المپیک در رشتههای کشتی و وزنهبرداری در دهه بیست راه افتاد با جشنهای همگانی چهار دهه اخیر که به ویژه در سایه پیروزیهای بینالمللی فوتبال رخ داده است زمین تا آسمان توفیر داشت.
* دو: اولین جشنعمومی و مراسم استقبال از قهرمانان بزرگ ایران، ۷۳سال پیش با سانحه بامزهای مصادف شد و قهرمان افسانهای وزنهبرداری ایران در حالی که توی جیپ روباز نشسته بود مستقیم وارد مغازهای در خیابان شاه شد و غشغش ملت به آسمان رفت. نامجو که در مسابقات جهانی وزنهبرداری در شمال شهر لاهه در ییلاقات شوینینگن ۱۹۴۹ درخشیده بود آن روزها مرد اول ورزش ایران بود. هنگامی که در مسابقات شمال اروپا (کشورهای اسکاندیناوی) رکوردهای یکضرب و دوضرب جهان را شکست و نیز رکورد جهانی وزنهبردار قهرمان آمریکا در المپیک لندن را ۹کیلو ترقی داد و با مجموع ۳۲۵کیلو مورد ستایش مطبوعات اروپا قرار گرفت ابتدا سفیرکبیر ایران در بریتانیا در استکهلم مهمانی مفصلی به افتخار او ترتیب داد و سپس در رکوردگیری اختصاصی نامجو که با حضور مسئولین فدراسیون جهانی و سفیر ایران در کلوپ نیرو و تندرستی لندن ترتیب یافته بود شرکت کرد و خبر رکوردشکنی مجدد او به کشور مخابره شد.
آن سال تیم ملی وزنهبرداری با طلای نامجو و دو مدال برنز رهنوردی و میررسول رئیسی به ایران بازگشت و مردم برای استقبال از آنها مهرآباد را به تسخیر درآوردند. نامجو در فرودگاه سوار شورلتِ آذینبندی شده رفیقش هاشمآقا شد و پیشاپیش همه ماشینها به سوی خیابانهای پایتخت به حرکت درآمد. درحالی که علاقهمندان به ورزش با بوق و هورا و کف و پایکوبی، خیابانهای تهران را روی سرشان برداشته بودند این شادیعمومی با تراژدی پایان یافت. در خیابان شاه (جمهوری فعلی) دم سفارت انگلیس، هنگامی که راننده نامجو خواست دور بزند، عدل فرمانش خراب شد و مستقیم وارد کافه سهنبش استانبول شد! نامجو یک عمر در توصیف داستان این استقبال میگفت:«وای اگر بدانی من چقدر خجالت کشیدم!»
* سه: نخستین رپرتاژ کیهانورزشی شماره مهرماه ۱۳۴۳ از اعزام کاروان ورزشی ایران به المپیک ۱۹۶۴ توکیو، پُر از خبرهایی درباره تاخیر طیاره و هجوم مردم برای دیدن آقاتختی در مهرآباد بود:«از بلندگوی فرودگاه اعلام شد که حرکت قهرمانان اعزامی به المپیک بیش از پنج ساعت عقب افتاده است. سرانجام هواپیما با شش ساعت تاخیر پرواز کرد. فاصله بسیار در تاخیر، موجب آن شد که گروهی از خانوادههای ورزشکاران به ناچار در محوطه فرودگاه ساکن شوند. بیتابی جمعیت مشایعتکننده برای رویت قهرمان محبوب کشتی آزاد غلامرضا تختی، بسیار بیش از سایرین بود اما او در بخش نخست ورزشکاران اعزامی قرار نداشت و علاقهمندانش به ناچار چند ساعت بیشتر به انتظار دیدار او ماندند و پیاپی از سایرین به ویژه کشتیگیران سراغاش را میگرفتند.
چند تن از ستارههای محبوب تیم فوتبال به جهت آنکه قدری بیش از سایرین با خانواده باشند به صورت پنهانی در سالن انتظار مشاهده شدند. در حدود ۳ ساعت پیش از پرواز، ورزشکاران اطلاع یافتند که زمان حرکت از یازده و نیم شب به ساعت سه و نیم بامداد موکول شده و دیگر فرصتی نبود. دقایقی بعد اتوبوس تربیتبدنی حامل بازیکنان فوتبال از راه رسید و با هجوم گسترده علاقهمندان مواجه شد. هوادارانی که به جای حمایت و شادمانی، کادر تیم ملی را به جهت عدم حضور بازیکنان شاهین مورد انتقاد قرار دادند. با این همه، سالن انتظار فرودگاه اما چهره همیشگی خود را نداشت. چرا که این بار قشر کمدرآمد جامعه و مردمی که هرگز قادر نبودند با هواپیما پرواز کنند نیز حضور یافته بودند. همانها که هرگز فردی را نداشتند که به استقبالش رفته و یا بدرقهاش نمایند.
غلامرضا تختی که جمعیت مشتاقانه و پیاپی در جستوجوی او بود سرانجام پنهانی توسط مسئولین به سالن گمرک منتقل شد و آنجا شب را به صبح رسانید. موضوعی که موجب شد حلقههای گلی که از سوی هوادارانش تهیه شده بود تا بر گردن او بیاویزند در دستانشان بماند. اما با این وجود، دو تن از مریدان تختی با هر ترفندی خود را به سالن گمرک رسانیده و هنگامی که با وی روبهرو شدند در حالی که اشک شادی بر چشمان خویش داشتند تقاضای بوسیدن دست و روی او را داشتند که تختی از شدت عشق و علاقه آنها تحت تاثیر قرار گرفت.»
* چهار: دو هفته بعد از آن، وقتی که طیاره اولین دسته از شکستخوردگان کاروان المپیکی ایران در ساعت یک و ده دقیقه نیمهشب یکشنبه ۲۶ مهرماه ۱۳۴۳ شامل رشتههای فوتبال، کشتی، بوکس و هالتر، در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست خیلی از مستقبلین فقط چشمشان به دنبال قد رعنای آقاتختی بود که دلداریاش دهند اما او را در میان کاروانیان ندیدند. به محض اتمام المپیک و رسیدن خبر شکستهای متوالی قهرمانان ایرانی به تهران، حالا دور دست روزنامهها افتاده بود و چنان مسئولین ورزش کشور را سکه یک پول کرده بودند که تیمسار عباس ایزدپناه رئیس سازمان تربیتبدنی وقت مجبور شد طی یک فرافکنی تاریخی، گناه شکست تیم کشتی را به گردن آقابلور-رئیس قبلی فدراسیون- بیاندازد که درگیری تن به تناش با رئیس فیلا، باعث شده بود آنها در المپیک کمر به قتل سرداران کشتی ما ببندند.
با وجود این شکست سخت و در حالی که حتی یک گردنآویز طلا یا نقره در طیاره حامل ورزشکاران ایرانی نبود اما نیمهشب اندوهبار مهرآباد چنان پرازدحام بود که اگر سوزن میانداختی پایین نمیرسید. تعداد زیادی از مردم و خانوادههای ورزشکاران پشت در خروجی گمرک مهرآباد اجتماع کرده و شعار میدادند:«مهدیزاده! تختی کو؟ تختی کو؟» گفته میشد تختی به دلیل افسردگی حاکی از شکست و درگیری با مسئولین تیم، به همراه گروه اول به تهران نیامده و احتمالا در معیت پرواز دوم به وطن برگردد اما هواداران کشتی به همه چیز این شکست همگانی مشکوک بودند و تختی را میخواستند تا بیاید آنها را ساکت کند.
* پنج: غلامرضا اگرچه در توکیو با شکست مواجه شد اما مهرآباد هنوز یادش بود که هشت سال پیش از آن، وقتی که با طلای المپیک ملبورن به تهران برگشته بود مردم در میدان طیاره برای استقبال از او سنگتمام گذاشته بودند. در هنگام بازگشت قهرمانان از ملبورن، دعوتنامه سازمان ورزش برای پیشباز از کاروان المپیک ۱۹۵۶ که چشم و چراغش آقاتختی بود از این قرار بود:« به منظور تجلیل از مقدم گرامی قهرمانان عزیز ایران که در مسابقات المپیک ملبورن ۱۹۵۶ با کسب پیروزی درخشان به میهن خود مراجعت مینمایند، بهخصوص در این سفر که با ابراز فداکاری شایان تقدیر موجبات سرافرازی هممیهنان عزیز را فراهم ساختهاند اینک طبق تلگرافی که از ملبورن رسیده این ستارگان درخشان ما با سربلندی و کسب افتخارات گرانبها روز چهارشنبه ۲۱ آذرماه ۱۳۳۵ ساعت ۱۱ صبح به فرودگاه مهرآباد وارد خواهند شد.
اینک برای اینکه بتوان آنطوری که در خور شأن و مقام این قهرمانان ارجمند باشد از آنان استقبال به عمل آید خاطرنشان میشود که پس از پیاده شدن آنها حلقههای گل، زیب پیکر قهرمانان و سرپرستان خواهد شد و آنها از بین صفوف پرچمداران عبور کرده، وارد گمرک میشوند. در این هنگام مستقبلین داخلی فرودگاه در محوطه خارجی به صفوف ورزشکاران پیوسته و در انتظار خروج قهرمانان از گمرک خواهند بود. پس از سوار شدن قهرمانان در وسایلنقلیه مخصوص، به ترتیب زیر تا امجدیه مشایعت خواهند شد:
۱- پیشاپیش کاروان، موتورسواران شهربانی. ۲- ماشین شهربانی حامل بلندگو. ۳- ماشینهای پلیس. ۴-جیپهای قهرمانان. ۵-جیپهای سرپرستان. ۶-ماشینهای اعضای هیاتهای تربیتبدنی، کمیته المپیک و پیشاهنگی. ۷-ماشینهای حامل روسای باشگاهها و ورزشکاران آنها که هرکدام جمعا ۵ نفر خواهند بود. ۸-ماشینهای روسای ادارات کل تربیتبدنی. ۹-سایر مستقبلین. همچنین خط سیر از فرودگاه تا امجدیه بدین قرار خواهد بود: خیابان جاده کرج (خیابان آزادی فعلی)- میدان ۲۴ اسفند (میدان انقلاب فعلی)- خیابان شهرضا (خ انقلاب فعلی)- میدان فردوسی- دروازه دولت - خیابان روزولت (مفتح فعلی) و بالاخره امجدیه، از درب مخصوص. ضمنا به فرمان مبارک و به منظور تجلیل بیشتر از این قهرمانان گرامی، مقدر گردیده است که هیات اعزامی به ملبورن روز پنجشنبه ۲۲ آذرماه پس از عبور از خیابانهای دروازه دولت - چهارراه ۲۸ مرداد - استامبول - نادری- خیابان پهلوی- خیابان کاخ، در ساعت ۱۰صبح در کاخ مرمر تشرف حاصل نمایند. در خاتمه از مستقبلین و مشایعین محترم تمنا دارد به منظور رعایت حال قهرمانان که قطعا مقام ارجمند و شأن آنها ملحوظنظر خواهد بود در تمام مدت جریان استقبال و همچنین مشایعت، نهایت نظم و انضباط را نموده و طبق این نامه عمل فرمایند.» (رئیس انجمن ملی تربیتبدنی ایران)
* شش: الکی نبود که اسم مهرآباد از«مهر» و آئین میترائیسم گرفته شده بود. بعدها گاهی وقتها که اشکهای مشایعتکنندگان و مسافران ابدی را در سالن این فرودگاه میدیدم به خود میگفتم دیگر باید اسم مهرآباد هم به هجرانآباد عوض شود. سلام ترمینال چهار هجرانآباد. بدرود برای همیشه.