کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۱۴۹۱۲
تاریخ خبر:

یادداشت ابراهیم افشار | تصویر‌ زننده‌ در‌ نشریه فتوماچ

روزنامه هفت صبح، ابراهیم افشار | یک: ‌بازی دورتموند و بشیکتاش را دارم می‌‌بینم. قابل پوشیدگی هم نیست که البته نم‌‌نمکی دوست دارم بشیکتاش برنده شود اما مرا خاطرات کُشته‌‌اند و نمی‌‌دانم چرا با تماشای هر بازی از تیم ملی یا باشگاه‌‌های ترکیه، به صحرای محشر تاریخ سفر می‌‌کنم. و چنین است که گریخته‌‌ام به دهه چهل. به روزهایی از اسفند ۴۴ که اعضای تیم ملی ترکیه با تبختر فراوان آمدند و نتوانستند تیم ملی ما را ببرند.(صفر-صفر) و هنگام بازگشت به استامبول، عکسی از امجدیه چاپ کرده‌‌اند با یادداشتی آبروبَر که تهران پایتخت ایران تنها یک ورزشگاه دارد که آن‌هم آبریزگاه ندارد و جالب اینکه عکس قضای‌‌حاجت دو بازیکن خود پای دیوار امجدیه را هم به‌عنوان سند چاپ کرده‌‌اند.

آن روزها ما از هیچ چیز خبر نداشتیم، تا اینکه یک یادداشت تکان‌‌دهنده از آقای پرویز کوزه‌‌کنانی ستاره سابق تیم ملی فوتبال ایران را دیدیم که سقف آسمان را نه تنها صرفا بر سر ترکیه‌‌ای‌‌ها که روی کلّه ناتَراز مدیران ورزش ایران هم خراب کرده بود. کوزه‌‌کنانی از اولین لژیونرهای فوتبال ایران در اروپا (کلن و بایرلورکوزن) به‌حساب می‌‌آمد و استامبولی را فول بود، آدم بسیار بسیار محترمی که هنوز در دهه نهم زندگی‌‌اش (۸۲ سالگی) در آمریکا زندگی می‌‌کند و خانه زیبای پدری‌‌اش در تبریز تبدیل به میراث فرهنگی شده است.

خانه‌‌ای درندشت و فوق‌‌العاده محشر که آدم از دیدنش سیر نمی‌‌شود. چنین است که کیهان ورزشی سوم خرداد ۴۵ را پهن کرده‌‌ام جلویم و همزمان با بازی بشیکتاش و دورتموند، به مقاله کوزه‌‌کنانی خیره شده‌‌ام. دارم به این فکر می‌‌کنم که فوتبال ما بعد از گذشت ۵۵ سال از آن روزها به کجا رسیده و فوتبال ترکیه در کجای عرش‌‌اعلا سیر می‌‌کند. منظورم حوزه باشگاهداری و استادیوم‌‌سازی و توسعه فوتبال است.

دو: با اینکه تیم ملی ترکیه دو بار در دهه بیست ما را با گل‌‌های بسیار برده بود (سال ۱۳۲۶ با نتیجه ۴-۱ در امجدیه و سال ۱۳۲۹ با نتیجه ۶-۱ در استادیوم مدحت‌‌پاشای استامبول) اما فوتبال ایران در جام اکو ۱۹۶۵ به‌جایی رسیده بود که موفق شد دو بار آنها را در تهران متوقف کند. بازیکنان ترکیه‌‌ای که همیشه مقابل ما دماغ‌‌بالا بازی می‌‌کردند و خود را اروپایی و ما را خاورمیانه‌‌ای عقب‌‌مانده تلقی می‌‌کردند در بازی‌‌های جام اکو در سوم مرداد ۱۳۴۴ جلوی ما متوقف شدند و این برایشان گران آمد.

ابتدا بازی با نتیجه صفر-صفر به پیش می‌‌رفت که قطع برق امجدیه در دقیقه ۸۵، بازی را نیمه‌‌تمام گذاشت و آنها ۷ ماه بعد در ۲۵ اسفند ۴۴ برای تکرار بازی نیمه‌‌تمام به تهران آمدند که آن را هم صفر-صفر متوقف شدند. آنها به محض بازگشت به استامبول، عکسی رقت‌‌آور به همراه یادداشتی تلخ و خصمانه در نشریه فتوماچ ترکیه چاپ کردند که صدایش چندماه بعد به ایران رسید. و کیهان ورزشی در تاریخ سوم اردیبهشت ۱۳۴۵ با تیتر «یک عکس ننگ در مجله فتوماچ» به آن واکنش نشان داد. کیهان ورزشی در مقدمه این مطلب نوشت «ترک‌‌ها در تهران با یک مساوی شکست‌‌آلود میدان مسابقه فوتبال را ترک کردند و این سبب شد که آنها در نشریات خود به فوتبال ناقص ما بتازند و آن را یک تشکیلات ناقص قلمداد کنند.

عکس وضع بسیار زشتی را نشان می‌‌دهد که طلعت بازیکن شماره ۴ و بازیکن دیگر تُرک مشغول قضای‌‌حاجت به دیوار استادیوم امجدیه هستند و در مقاله نوشته شده که ما در استادیومی مسابقه دادیم که مستراح نداشت.» کیهان ورزشی این عکس را «نوعی بی‌‌ادبی توام با لجاجت» تلقی کرد و نوشت «همه می‌‌دانند در زیر جایگاه امجدیه و در کنار رختکن‌‌ها برای ورزشکاران توالت وجود دارد، بنابراین چاپ این عکس صرفا به‌منظور مشوب ساختن افکارعمومی ترکیه صورت گرفته است. هیچ قهرمانی نمی‌‌تواند ادعا کند که در زیر جایگاه امجدیه، وسیله نظافت وجود ندارد و آدم مجبور است به دیوار استادیوم ادرار کند.»

کیهان ورزشی همچنین در ادامه این یادداشت و عکس جنجالی، نامه آتشین پرویز کوزه‌‌کنانی ستاره سابق تیم ملی ایران را چاپ کرد که نوشته بود «درست است که ترک‌‌ها خواسته‌‌اند غرض‌‌ورزی کنند و با چاپ این عکس ناپسند خواسته‌‌اند انتقام شکست سخت خود را بگیرند اما یک حقیقت وجود دارد؛ حقیقتی که ما هم به آن اعتراف داریم. استادیوم امجدیه پیر شده. متحجر شده. متحجرتر از مغز آنهایی که به فریاد مردم با بی‌‌اعتنایی پشت می‌‌کنند.

فوتبال ورزش پولساز بزرگ مملکت ما اینک درست به‌وسیله تجارت و سوداگری درآمده است. در استادیوم دولتی، روی زمین دولت، بچه‌‌های گرسنه و بی‌‌جیره و مواجب را مثل اسب می‌‌دوانیم و از دست خود مردم پول می‌‌گیریم، یک تومانی‌‌ها را به ده تومانی و ده تومانی‌‌ها را به صدتومانی و صدتومانی‌‌ها را به چک‌‌های تضمین‌‌شده آبی‌رنگ مبدل می‌‌سازند و به‌حساب می‌‌ریزند بی‌‌آنکه این به حساب ریختن را کتابی در کار باشد.» کوزه‌‌کنانی نوشت «شاید عکاس مجله فتوماچ به عمد دو بازیکن را کنار دیوار واداشته و چنین عکسی گرفته است. اما اگر این آدم، چهار قدم پایین‌‌تر پا می‌‌گذاشت و از حقیقت مستراح‌‌های امجدیه عکس می‌‌گرفت حقیقت خیلی دردناکتر فاش می‌‌شد.

مستراح‌‌های امجدیه پر شده و نیمی از ۳۰ یا ۳۵ هزار تماشاگری که در روزهای مسابقات بزرگ به این استادیوم می‌‌روند چاره‌‌ای جز اینکه در دریایی از کثافت شنا کنند تا بتوانند خودشان را راحت کنند ندارند. کسانی که در جایگاه‌های جنوبی امجدیه می‌‌نشینند مجبورند بوی دردآور مستراح‌‌ها را تحمل کرده تا یک مسابقه تماشا کنند. به خدا مردم خوبی داریم که با تحمل این‌همه ناگواری، باز هم به تماشای مسابقه می‌‌آیند. روزی که این استادیوم ساخته شد تهران شهری بود کوچک که این استادیوم زیاده بر احتیاجش بود اما حالا در یک شهر دو میلیونی، ما یک استادیوم سی هزارنفری داریم که مستراح هم ندارد.

پس پول‌‌های فوتبال به کجا می‌‌رود و به چه مصرفی می‌‌رسد؟ چه کسانی آن را خرج می‌‌کنند؟ ما کی می‌‌خواهیم خود را با وضع دنیای امروز تطبیق بدهیم؟ آنچه مجله فتوماچ چاپ کرده اسباب ننگ و خجالت‌‌آور است. فوتبالیست‌‌های ما مثل بردگان روم قدیم در استثمار مطلق و بی‌‌چون و چرا هستند و فقط در روز مسابقه، وجود این جنگندگان میانه میدان ارزش پیدا می‌‌کند. ما یقین داریم که اگر به فکر چاره نباشیم باید در انتظار رسوایی‌‌های بزرگتری باشیم.»

سه: وسط بازی دورتموند و بشیکتاش، عکس فتوماچ و یادداشت توفانی کوزه‌‌کنانی را کنار گذاشته‌‌ام و به این فکر می‌‌کنم ما در کجای جهان به‌سر می‌‌بریم و چرا باید به پست مدیرانی بخوریم که فوتبال را به این روز دردناک انداخته‌‌اند. اوضاع باشگاه تراکتورسازی را به‌عنوان یکی از محبوب‌‌ترین و پرتماشاگرترین تیم‌‌های همسایه ترکیه از خاطر می‌‌گذرانم که یک قدم از اصل فاجعه هم آن‌ورتر است. اوضاع اقتصادی و تکنولوژیکی و سودآوری و حرفه‌‌ای‌‌گرایی باشگاه‌‌هایی چون ترابوزان‌اسپور و آنکاراگوجی را هم مجسم می‌‌کنم‌‌ که دولت ترکیه در این نیم قرن اخیر برای فربه کردن آنها چه‌‌ها که نکرده است و مقایسه‌‌شان می‌‌کنم با قرمزها و آبی‌‌های خودمان که بیست سال است می‌‌خواهیم خصوصی‌‌سازی کنیم و عین خر لنگ وسط جاده مانده‌‌ایم.

سال‌‌هاست مدیران قضاقورتکی که نمی‌‌توانند یونجه دو الاغ را قسمت کنند (این بهترین مثال است درباره نافهمی و بی‌‌عرضگی مدیران ما که از مادرم به یادگار است) و مربیانی که در سیر تسلسل بیهوده‌‌ای افتاده‌‌اند و بی‌‌هیچ حساب و کتابی هر سال میلیاردها تومان به جیب می‌‌زنند و پاسخگوی کارنامه خود نیستند و رسانه‌‌های مضحکی که از همان مدیران و مربیان ارتزاق می‌‌کنند، اکنون از فوتبال ایرانی یک موجودیت ننگ‌‌آورتری ساخته‌‌اند که … اگر عکاس فتوماچ نیست، من که هستم. یک سلفیِ کنار دیوارهای امجدیه پیر.

کدخبر: ۴۱۴۹۱۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر