یادداشت آرش خوشخو درباره حسن روحانی
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | یک: عجیب است که روحانی از آن دسته چهرههایی بود که همه میشناختیم و طی همه این سالها اسمش را در ردیفهای اول و دوم مقامات میشنیدیم اما کمتر دیده بودیمش. اسمش همیشه در همه انتخاباتها مطرح میشد. مشخص بود که چهرهای معتمد برای بخشهایی متنوع از نظام است.
از همان الگوی هاشمی رفسنجانی. نرم شدن تدریجی طی سالها و تعلق خاطر به مماشات در عرصههای اجتماعی و اقتصادی و دیپلماسی. مماشاتی که گاه با لیبرالیسم اشتباه گرفته میشد اما روحانی بارها نشان داده که بنگاهداری دولتی را به عنوان بهترین راه حل در نظر دارد. با نازیدن به قدرت لابیگری و تکیه بر توانایی چانه زنی ژنرالهای کهنه کارش برای حل مشکلات دیپلماسی و اقتصادی.
* دو: اولین گفتار از او را بعد از کاندیدا شدن دیدم. در یک برنامه تلویزیونی که مجری جوانی آمده بود او را بابت معاهده سعدآباد مواخذه کند،رسما رنده کرد! با لحنی تهاجمی، زیرکانه و بدون مماشات. با کلامی آکنده از طعنه و ریتمی سریع در حرف زدن. راستش تا قبل از دیدن این فیلم شانسی برای او قائل نبوم. فکر میکردم به خاطر معاهده سعدآباد و نارضایتی علنی مسئولان عالیرتبه کشور، او شانسی ندارد.
اما زبان تند و مستدلش و کلیدواژههای مناسبی که انتخاب کرده بود موجب شد تا رقبا یک به یک کنار روند. پس با تکیه بر همین حضور ذهن در همان دور اول به شکل ناپلئونی انتخاب شد. در مقابل زبان تند او قالیباف و ولایتی و جلیلی و بعد هم رئیسی شانسی نداشتند.
* سه: همان سال ۹۲ در چند نوبت در هفت صبح نوشتیم که روحانی و دولتش ریسک بزرگی را انجام دادهاند. گذاشتن تمام تخم مرغهای خود در سبد رفع تحریمها و سرمایهگذاری خارجی. این ریسک در تیرماه ۱۳۹۴ به نظر جواب داد. اما سه سال بعد ترامپ از برجام خارج شد و سبد تخم مرغها با صدای فراوان به زمین ریخت.
* چهار: راستش در تمام این سالها دلم برای آن روحانی قبراق و حاضرجواب آن مصاحبه تلویزیونی تنگ شده است. روحانی بعد از ریاستجمهوری شیوه گفتارش را تغییر داد. وزینتر و فاخرتر صحبت کرد و به طعنههای پیچیده و کلمات رمزآلود پناه برد. و خود را از مهمترین سلاح سیاست ورزیاش محروم ساخت.
* پنج: او و تیم نامدارش متوجه شده بودند که سیاستگذاری و مدیریت اشتباه درد بزرگ کشور است. او متوجه شده بود که بخشهای بزرگی از علم مدیریت در کشور مغفول واقع شده است اما یک نکته مهمتر را فراموش کرده بودند که بهترین سیاستگذاریها در کانال نظارت و کنترل پروژه و مدیریت نفس به نفس در کشور ما معنا پیدا میکند.
دولت روحانی یا نخواست یا نتوانست این نظارت سختگیرانه را در مدیریت کشور اعمال کند. آیا مدیر خوب کسی است که از همه کارکنانش کمتر کار کند یا برعکس مدیر خوب کسی است که دوبرابر زیردستانش کار کند؟ در ایران و در توفان تلف شدگی زمان و انرژی مطمئنا مدل دوم جواب میدهد. اما دولت روحانی به گزینه اول دل بسته بود و این ماجرا مشکلات زیادی برای او و دولتش ایجاد کرد…
* شش: تجربه تلخ مدیریت دولت در سیل سال ۹۸ و از دست دادن ابتکار عمل در کمک رسانی به سیل زدهها موجب شد تا در سال ۹۹ و در مواجهه با بحران کرونا روحانی با اراده و قاطعیت بهتری وارد عمل شود. سکان امور را در دست بگیرد و تصویری گمشده از یک دولت متمرکز و قدرتمند را دوباره احیا کند.
شاید همین توفیق موجب شد تا احساس کنیم دولت روحانی درآخرین سال زمامداریاش به خود تکانی داده است و روحانی تلاش میکند تا به شکلی متمرکز و در تصمیماتی فشرده شده در کانونی متمرکز از سیاستمداران و کارگزاران معتمدش، به دولت خود تصویری از یک مجموعه فعال و کارا و خدمتگزار ببخشد. او متوجه شده که اعتماد به نظام دیوانسالاری دولتی یعنی هدر دادن پول و انرژی و منابع. حالا داریم شکل دیگری از تکاپوی دولتیها را میبینیم. چقدر عالی،چقدر دیر.