کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۲۷۹۸۳
تاریخ خبر:

یادداشت آرش خوشخو درباره بهروز افخمی

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو |‌ یک: بهروز افخمی‌ شرایط عجیبی در سینمای ایران دارد. یکی از بهترین سریال‌های تاریخ تلویزیون ایران را ساخته اما جوری جا انداخته‌اند که گویی او حاصل و دسترنج ناصر تقوایی را به اسم خود زده است! درحالی‌که کوچک جنگلی نمایش کاملی از آن چیزی است که افخمی ‌از سینما انتظار دارد.

نمی‌دانم اگر تقوایی این سریال را می‌ساخت چه می‌شد. احتمالا آن‌هم باکیفیت و تماشایی می‌شد. شاید حتی بهتر، اما مطمئن هستم لحن و اتمسفرش دور از کوچک جنگلی افخمی ‌درمی‌آمد.اولین فیلم بلند سینمایی‌اش عروس، حالا یک فیلم خوش‌ساخت به‌نظر می‌رسد اما در سال ۶۹ چیزی فراتر از خوش‌ساخت بود.

آنتی‌تزی بود مقابل سینمای روشنفکرانه و مولفی که در سینمای ایران درحال شیوع بود، نوعی نگرش شخصی به دنیای بیرون که روایت را به حاشیه می‌راند. عروس و موفقیتش در مقابل آن نوع سینما قد علم کرد. نیکی کریمی‌اش آنقدر جوان و زیبا بود که فیلم نتوانست همگرایی اصولگرایان را که آن دوران مهدی نصیری در کیهان سرسلسله‌شان بود، به‌دست بیاورد.
فقط آوینی بود که ارزش این نوع سینما و فیلم عروس را در کارزار شخصی‌اش علیه سینمای روشنفکرانه درک کرد و تمام‌قد پای فیلم ایستاد.

* دو: او این‌چنین به سینماگر طرفدار مدل روایت آمریکایی در ایران بدل شد. مثلا به یاد دارم در مورد سکوت بره‌ها و ترمیناتور۲ سخنرانی می‌کرد و آنها را از بهترین فیلم‌های تاریخ سینما قلمداد کرد. این نگرش غافلگیرکننده بود. هم طیف طرفداران سینمای روشنفکرانه را عصبی می‌کرد و هم کلاسیک‌دوست‌هایی که این فرضیه را جا انداخته بودند که سینما مرده است.

چالش افخمی‌ از آنجا تشدید می‌شد که او بر علوم نظری و فلسفه هم احاطه‌ای نسبی داشت و در صورت لزوم(و گاه با زیرکی!) بحث را با نظریات ویتگنشتاین و‌ هایزنبرگ و ‌هایدگر زینت می‌داد. یادم است در گزارش فیلم بودم و مسعود بهاری نازنین یادداشتی انتقادی درباره حرف‌های افخمی نوشت و به‌ شکلی ناشیانه از نسبیت اینشتین به‌عنوان نشانه تسلط علم و ماتریالیسم علمی‌ و دوران جدید مثال آورد که خب اشتباه بزرگی بود چراکه نسبیت اینشتین بیش از آنکه به قلمرو مذهب خدشه وارد کند امپراطوری علم‌پرستان را ویران کرد. و افخمی ‌بهاری را بابت این اشتباه، در متنی بی‌رحمانه و مستدل مجازات کرد.

* سه: در هفته‌نامه مهر با او همکار شدم. او آن سال‌ها با شوکران هم مطرح‌ترین فیلمساز وقت بود، ‌هم پولسازترین و هم نماینده مجلس! و خب همیشه هم وقت خالی برای حضور در گعده‌های هفته‌نامه مهر داشت. و بحث‌های متنوعی که آنجا شکل می‌گرفت و گاه به جدل‌های پرشوری بدل می‌شد بر سر فیلم‌هایی مثل زمانی برای مستی اسب‌ها، ‌زیر پوست شهر و دایره. و در اکثر این بحث‌ها او مدافع فیلم‌ها بود!

* چهار: همیشه این سوال با من بوده که چرا افخمی‌ نسبت به این ظرفیت مطالعاتی و این شناخت عملی از سینما تعداد فیلم‌های بزرگش کم هستند؟‌ تاریخسازی عروس را قبول دارم،‌ ارزش انتقادی بی‌گفت‌و‌گوی شوکران،‌ موفقیت تجاری عظیم سن‌پطرزبورگ،‌ تجربه منحصر‌به‌فرد گاوخونی و یا پیشگامی ‌روز شیطان در تریلرهای جاسوسی‌امنیتی و البته سریال خوب کوچک جنگلی. او در این سال‌های اخیر به‌شدت تحت فشار افکار عمومی ‌مهاجم در فضای مجازی است.

چراکه با همان مرام یاغیگرانه و شجاعت ذاتی‌اش(که طبیعتا همیشه نباید ملازم قضاوت‌های درست هم باشد) در جهت مقابله با مقدسات طبقه متوسط در فضای مجازی قرار گرفت. زمانی که دوران افولش با فیلم روباه همزمان شد با درخشش اصغر فرهادی و همین‌طور بازتاب تاکید(درست) افخمی ‌بر این‌که مثلا فروشنده فیلم خوبی نیست و مسئله جشنواره کن و دگرباشان و بقیه ماجراها.

* پنج:شاید علاقه‌اش به جدل‌های قلمی و لفظی، شاید تسلطش بر فنون استدلال، ‌شاید مشغله‌های خانوادگی و عاطفی، ‌اجازه ندادند که افخمی ‌در اندازه‌های ظرفیتش فیلم‌های ممتاز بسازد. او در همین وضعیت فعلی هم از تاثیرگذارترین چهره‌های سینمای پس از انقلاب ایران است اما کاش زندگی خودخواهانه‌تری داشت.

کدخبر: ۳۲۷۹۸۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
  • _user_1648118118

    اولین بار که سینما برایم جدی تر از قبل ش د، با شماره ۴۴ ماهنامه ۲۴ بود. مهر ۱۳۹۲٫ بعد از آن تا نابودی کامل مجله (شهریور ۱ ۳۹۷) حتی یک شماره را هم از دست ندادم و ۲ ۴ برای من کتاب نخوان تبدیل به بهترین رفی قم شد. دنیای تصویر و ماهنامه فیلم را هم دو سه بار خریدم که راستش باعث شد ارادتم به ۲۴ بیشتر شود. در شماره ۴۴، پس از سرمق اله، یادداشتی از بهروز افخمی بود با عنوا ن “پیامک از دیار مانی”. قبل از آن فقط اس مش را شنیده بودم ولی این جا برای اولین ب ار شمه ای از تیزهوشی، سواد و طنز درجه یک ش را دیدم. شماره بعدی دیگر قیامت بود: من اظره با مانی حقیقی (توطئه گرها احمقند). این جا ارادت ویژه ای به او پیدا کردم و د یگر دنبالش کردم. کوچک جنگلی و روز شیطان را دیده بودم اما دیدار دوباره غافلگیرکنن ده و شگفت انگیز بود. بعدش هم بقیه کارهای ش را تا هفت و نقد سینما دنبال کردم. می ت وانم بگویم او در زمینه سینما و حتی زندگی مهم ترین “معلم” من بوده است. آشنایی با شما هم با ۲۴ رخ داد. نوشته های شما آن قد ر دوست داشتنی بود که هنوز حسرت آن یادداش ت نانوشته معرفی گنگستری های دهه ۳۰ سینما ی آمریکا را بر دل دارم. نقد های بی نظیر و تیزهوشانه “دختر گمشده” و “هتل بزرگ بود اپست” و “چشم های درشت” یا فیلم “چ” (عاشق وسترن ها و گنگستری های مردانه هستم ولی در این گونه “کوچک جنگلی” و “ماجرای نیمرو ز” مهدویان را هزار بار بر فیلم های حاتمی کیا ترجیح می دهم) یا فی المثل نقد درخشا ن “ابد و یک روز” که یک جور خصلت پیشگویان ه هم پیدا کرد وقتی روستایی در پایان فیلم درجه یک “متری شیش و نیم” دوباره به آغوش سینمای ایران برگشت. و این نکته دقیق (د ر برنامه نقد سینما) که روستایی، سیدی و توکلی خوب تماشاچی را حیرت زده می کنند ول ی بعید است روزی یک فیلم بزرگ از آن ها بب ینیم. تجربه مهیب تماشای “سکوت بره ها” را مدیون شما و آقای افخمی هستم. یادتان هست ؟ نوروز سال ۹۵٫ ویژه نامه ۲۴ درباره فیلم های محبوب کارگردان ها. همان ایام، در شب ی که تنها بودم، فیلم را دیدم و تا الان ه رگز فراموشش نکرده ام. واقعا یک موجود زند ه بود. شاید بهترین فیلمی باشد که در عمرم دیده ام. دم شما گرم.