یادداشتی درباره روز خبرنگار
روزنامه هفت صبح، سیامک رحمانی | یک: روز خبرنگاری که در سالهای اخیر مد شده، روز اتحاد خبرنگاران با روابط عمومیهاست. فرستادن هدایا از سوی روابط عمومی برای روزنامهنگاران و یادآوری این موضوع که بیا همه در یک سنگر باشیم! و خبرنگاری که در کنار روابطعمومی قرار بگیرد و وظیفه ذاتیاش را فراموش کند، مایه خجالت است. شهروندان حق دارند به او هر صفتی را اطلاق کنند و هر سوءظنی به او داشته باشند.
* دو: کارت خبرنگاری در ایران موضوعی از یاد رفته است. کارتی که در بسیاری از نقاط دنیا به شما امنیت و اجازه حضور در نقاط بحران را میدهد و دسترسی شما را به اطلاعات فراهم میآورد، در ایران تقریبا سالبه به انتفاع موضوع است. دیگر زیاد هم دنبالش نیستیم، مگر برای پز دادن و استفاده شخصی. خبرنگارهای باتجربه میدانند که اغلب اوقات بدترین اشتباه بیرون آوردن کارت خبرنگاری و فاش کردن هویت فرد خبرنگار است.
* سه: منصف باشیم و همه مشکلات را گردن مسئولان و دیگران نیندازیم. خود روزنامهنگاران کم در حق خود جفا نکردهاند و در کمرنگ کردن نقش و تاثیر این صنف کم مایه نگذاشتهاند. از نهادها و رسانههای صنفی که خیلی وقتها دچار رفیقبازی و باندبازی بودهاند و خود را به ارگان یک جمع محدود علیه دیگران تبدیل کردهاند بگیرید، تا روزنامهنگارها و رسانههایی که علیه همکارانشان دوسیه درست کردهاند، زیرآبزنی کردهاند، برای تعطیل کردن و بیکار کردن همکارانشان فیلم ساختهاند و تا همه رفتاری که دشمن علیه دشمناش نمیکند و ما کردهایم.
* چهار: جدا از سم بالا، سم دیگر روزنامهنگاری، روزنامهنگارهایی هستند که فقط با این اتیکت اینور و آنور میروند و حرف بدون هزینه میزنند و برای روزنامهنگارها دردسر درست میکنند. روزنامهنگارهایی که خیلیهایشان سال تا سال مطلبی نمینویسند و کاری نمیکنند. بیشترین فعالیتشان در فضای مجازی است، نه فیلم میبینند، نه کتاب میخوانند، نه رسانهها و اخبار را دنبال میکنند و نه حتی حاضرند به مهمترین اتفاقات دنیا واکنش حرفهای نشان بدهند.
همینها اما با عنوان «ما خبرنگارها» میچرخند و پدر بقیه و کار روزنامهنگاری را درمیآورند. تصویری که این بزرگواران از ژورنالیسم درست کردهاند چنان حقارتبار و زننده است که باید به بسیاری از توهینها و تهمتها راضی باشیم و شکایتی نکنیم. روزنامهنگارنماهایی که به لطف شرایط کشور حالا در تمام دنیا پخشاند و با کمترین سابقه و گاهی حتی بدون هیچ سابقه کار روزنامهنگاری نمایش و ادعایی دارند که مسلمان نشنود کافر نبیند.
* پنج: آفت دیگر روزنامه و روزنامهنگارها هم برجعاجنشینی است. این تصور که ما همیشه چیزهایی میبینیم و میدانیم که مردم نمیدانند و باید چیزهایی بگوییم و بنویسیم که ربطی به مردم ندارد. این جامعهگریزی و این خودنخبهپنداری یکی از دلایل روگردانی جامعه از رسانههاست. باور کنید، همه این کماقبالی به خاطر سانسور و قیمت بالای کاغذ و تهدیدهای نامرئی نیست.
بخشی از آن به دلیل این است که بسیاری از روزنامهنگارها برای خود رسالت ویژهای قائلند و آن هم نوشتن برای از ما بهتران است. این که میبینیم هر روز دهها روزنامه سیاسی و یک شکل با تیترهای اغلب مشابه منتشر میشود (اگر بشود) ولی بخشی از مسائل روزمره مردم نگفته میماند به همین دلیل است. این که به ازای هر روشنفکر و تحصیلکرده در مملکت یک مجله فرهنگی داریم ولی برای نوجوانها و زنهای خانهدار و بازنشستهها (مثلا) نشریات مناسبی نداریم، به همین دلیل است.
چون برای اغلب روزنامهنگارها نوشتن از مسئله روزمره مردم بیکلاسی محسوب میشود. نوشتن از آنچه در خیابان است و مردم درگیرش هستند، عامهپسند و زرد است و افت دارد. همین میشود که روزنامههای ما برای خودشان منتشر میشوند و مردم حرفهای خودشان را میزنند. اینطوری میشود که فاصلهمان هر روز بیشتر میشود. روزنامهنگارها میخواهند کار خودشان را بکنند و جامعه راه خودش را میرود.