کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۱۶۹۳۶۲
تاریخ خبر:

گفت‌و‌گوی هفت‌صبح با محمد‌قوچانی روزنامه‌نگار و عضو حزب کارگزاران

مصطفی‌آرانی|محمد قوچانی (متولد ۱۳۵۵) روزنامه‌نگار و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی است. او عموما با سردبیری روزنامه شرق و هفته‌نامه شهروند امروز شناخته می‌شود و در حال حاضر سردبیر گروه نشریات هم میهن، شامل ماهنامه مهرنامه، هفته نامه صدا و مجله سیاست نامه (و فصلنامه تجربه و دانش نامه) است. با او در دفتر گروه مجلات هم میهن درباره فضای سیاسی کشور، تحولات دولت و شهرداری تهران و نیز آینده اصولگرایی صحبت کردیم. با اینکه در دفتر نشریه بودیم؛ قوچانی گفت که از منظر حزبی و سیاسی خود به مسائل نگاه می‌کند و از آن زاویه سخن می‌گوید اما در هر حال، در گفت‌وگو با یک روزنامه‌نگار گریزی از مسائل رسانه‌ای هم نیست.

*** در آستانه تغییر در دو نهاد عمده کشور هستیم. شهرداری تهران بعد از ۱۶ سال که در دست اصولگرایان بود؛ به دست اصلاح‌طلبان می‌افتد و از سوی دیگر آقای روحانی گفته که می‌خواهد تغییراتی در دولت ایجاد کند. به عنوان سوال نخست، شما فکر می‌کنید تغییرات در دولت به چه میزان خواهد بود و اساسا در چه حوزه‌هایی باید تغییرات صورت گیرد.
- باید سه مسئله را در تغییرات دولت از هم تفکیک کنیم. مسئله اول مطالبات اجتماعی یعنی مردم و مطالبات سیاسی یعنی هواداران روحانی و دولت است که در واقع رای سازمانی به آقای روحانی دادند. مسئله دوم مقدورات دولت است که چقدر دولت و به طور معین، شخص رئیس جمهور و اتاق فکر او اراده تغییر دارد و می‌خواهد به مطالبات پاسخگو باشد و مسئله سوم میزان ظرفیت نظام سیاسی موجود و بخش‌های مختلف حاکمیت برای برآوردن مطالبات است. حال باید هر کدام از این مسائل را مورد موشکافی قرار دهیم.
مردم تغییر جدی در دولت را طلب می‌کنند. دولت نخست آقای روحانی دولتی بود که با رای ناپلئونی به قدرت رسید. اما حالا رای مردم تکمیل شده و او رای خیلی خوبی در اغلب شهرها آورده است. رای ناپلئونی باعث وضعیت دشوار برای دولت در مجلس نهم شده بود که با رای مردم، وضع در مجلس دهم بهتر شده هر چند که ایده‌آل نیست. از سوی دیگر احزاب سیاسی با تردید از دولت حمایت می‌کردند چرا که مسئله اصلاح طلب بودن یا نبودن آقای روحانی به شدت مطرح بود اما دست کم در حال حاضر و در جریان این انتخابات، وضعیت شفاف شده است.
*** با این حال، آقای روحانی مطمئنا نخواهد توانست تمام مطالبات بدنه اجتماعی و سیاسی خود را برآورده کند.
- در اینجا باید از مقدورات دولت صحبت کنیم. اینکه دولت چقدر بتواند و چقدر به صلاح باشد که به سمت تغییرات برود. این توانایی به این بستگی دارد که چقدر در تعامل با قوای دیگر این کار را به خوبی انجام دهد و در واقع بتواند این موضوع را برای آن‌ها جا بیندازد. علاوه بر این، باید تعامل دولت با نخبگان سیاسی، سران احزاب، گروه‌ها، جناح‌ها، اتاق‌های فکر و لابی‌های قدرت را در نظر داشت. قدرت همه این نهادها و اشخاص، چه اصلاح طلب چه اصولگرا، از صندوق رای نیست اما به هر حال در سطحی قدرت چانه زنی دارند. صلاح باشد هم منوط به این انتخاب است که ما با یک دولت یک‌دست و جناحی بهتر می‌توانیم کشور را اداره کنیم یا خوب است که یک دولت فراجناحی داشته باشیم.
*** به نظر شما انتخاب صحیح، کدام است؟
- حدود یک دهه پیش و یک سال قبل از پایان دولت اول احمدی نژاد یعنی سال ۱۳۸۷ بحث دولت وحدت ملی، توسط آقایان ناطق و لاریجانی مطرح شد. در آن زمان همایشی هم با عنوان صد سال قانون‌گذاری برگزار شد که در آن رئیس دولت اصلاحات حضور داشت و افرادی مثل مهندس سحابی هم دعوت شده بودند. از همان زمان قوه عاقله‌ای در نظام سیاسی بود که فکر می‌کرد ما باید دولت فراجناحی داشته باشیم. در آن زمان تصور می‌شد که مهندس موسوی می‌تواند رئیس چنین دولتی باشد چون خود او می‌گفت که ما اصولگرای اصلاح طلب هستیم و برخی تمایز او (قبل از حوادث سال ۸۸) را این می‌دانستند که او می‌تواند بخشی از نیروهای عدالتخواه، انقلابی و اصولگرا را جذب کند و از این حیث هم مشهور بود که آقای لاریجانی و ناطق حامی این ایده هستند.

اما آن اتفاق نیفتاد و در عکس خود حرکت کرد ولی ایده به شکل‌های دیگری درآمد. بعضی اوقات نام آقای ناطق مطرح می‌شد و گاهی نام فرد دیگری تا اینکه به روحانی رسیدیم. روحانی اگرچه خاستگاه راستگرایی داشت اما اصولگرا نبود و می‌توانست از همان خاستگاه خود ایده‌های توسعه‌گرایانه و اصلاح‌طلبانه را خیلی بهتر نسبت به جریان چپ نمایندگی کند. حال سوال اینجاست که آیا اصلاح دولت به معنای چپ‌تر شدن و اصلاح‌طلب‌تر شدن به معنای تشکیلاتی است؟
به نظر می‌رسد خیلی لازم نباشد که دولت از نظر حزبی و تشکیلاتی کن فیکون شود. شما به فردی مثل واعظی، وزیر ارتباطات نگاه کنید که شاخص جریان راست کابینه است اما در چهار سال گذشته حتی یک لحظه قطعی اینترنت نداشتیم و شبکه‌های اجتماعی قدرتمند ما محصول چانه‌زنی جدی است که او با سایر نهادهای مسئول در حوزه فضای مجازی انجام می‌دهد.
*** اما جریان‌های چپ‌تر اصلاح‌طلب، به طور مثال با آقای واعظی مشکل دارند چون می‌گویند بدنه اجتماعی ما در انتخابات پشت او ایستاده و جنبش اجتماعی که در اردیبهشت بوده شکل داده است. از این رو توقع دولت -
اصلاح‌طلب‌تری دارند مخصوصا در مسئولیت‌هایی که از نظر سیاسی و اقتصادی اهمیتی دارد. از سوی دیگر مسائلی نیز برای آنها حکم یک خواسته نمادین ولی با اولویت بالا دارد.
- من فکر می‌کنم داریم در مورد مفهوم دولت حرف می‌زنیم. تمام این‌ مسائلی که گفتید؛ اگر مطالبه باشد یا نه، زمانی محقق می‌شود که دولت، دولت باشد یعنی قدرت اجرایی چیزی که می‌گوید را داشته باشد. اگر نداشته باشد رویایی از دولت است. دولت روحانی تمایزش در مقطعی این بوده و باید باشد که اگر حرفی می‌زند باید پیش ببرد و با اقتدار در مورد موضوعات صحبت کند و نه فقط به عنوان شعار. فارغ از اینکه من به عنوان گرایش سیاسی و از پایگاه حزبی خودم حرف می‌زنم؛ می‌گویم باید دید که دولت توانایی چنین تغییراتی را دارد یا نه. دولت با بنده که روزنامه نگارم یا در حزب فعالم یا تبلت در دست دارم و پشت کامپیوترم هستم فرق دارد. دولت باید به حرفش عمل کند و قدرت لازم را داشته باشد. تمام حرف ما برای اصلاح امور و به قدرت رسیدن این است که این حرف‌ها زمین نماند و اجرا بشود. آن هم حرف‌هایی که هر کس بر مبنای پایگاه اجتماعی و سیاسی خود می‌زند و مطالبه مجزایی از بقیه افراد دارد و هر کدام مطالبه را به مردم نسبت می‌دهند و از آن سو، هیچ نظرسنجی علمی، دقیق و روشنی نیست که بتواند به ما بگوید، کدام مطالبه چه پایگاهی دارد.
*** به این ترتیب ایده مطلوب شما دولت فراجناحی است؟
- بله. عضو کارگزاران یا دیگر احزاب، چپ و راست یا اصلاح طلب و اصولگرا مطرح نیست. ما باید مقتدر و توسعه یافته باشیم. در این صورت باید از خود سوال کنیم که آقای واعظی در کجا کارآمدتر است. مثلا من با حضور ایشان در وزارت خارجه یا کشور مخالفم. ولی او وزیر ارتباطات خوبی است. ما در کارگزاران و برخلاف تحلیل‌ها نسبت خاصی با اعتدال و توسعه نداریم و در موضوعات اقتصادی منتقد حضور این دوستان هستیم اما اگر آقای نوبخت، وزیر آموزش و پرورش باشد از او حمایت می‌کنیم. در مورد آقای رحمانی فضلی که وزیر کشور است و اصولگرا هست هم همین مسئله صادق است. با همه ایرادهایی که به او وارد است از جمله نحوه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری یا ابقای برخی از استاندارها و فرماندارهای غیرهمسو با دولت، او توانسته با تعامل خوب با شورای نگهبان و حاکمیت، ۴ انتخابات برگزار کند که در مجموع، خروجی آن پیش بردن اندیشه اصلاح و آزادی است. این موفقیت‌ها چند رکن داشته است. شورای عالی اصلاحات، کلان دولت و در راس آن رئیس جمهور اما ضلع مهمی از آن هم وزیر کشور است. با این معیار کابینه فراجناحی و قدرتمند می‌خواهیم. واقعا اگر شخصیت اصولگرای خوبی وجود دارد در دولت حاضر باشد. مثلا پرویز فتاح که در انتخابات هم بازی اصولگرایان یا جمنا را نخورد در حال حاضر در کمیته امداد، خوب کار می‌کند. خب حضورش اگر باعث می‌شود که کابینه قدرتمند شود و ارتباط با بخش‌های دیگر حاکمیت تقویت شود؛ در دولت حضور داشته باشد و این مسئله مناسب است. همین مسئله را درباره حجتی هم می‌گوییم که عضو جبهه مشارکت بوده است. همین را در مورد نهاوندیان هم می‌گوییم و معتقدیم بعضی اوقات عملکرد جناح راست کابینه، مثبت‌تر از دوستان چپ‌گرای ما بوده است. افرادی مثل جنتی، علوی، رحمانی‌فضلی، آخوندی و واعظی عملکرد قابل دفاع داشتند. بنابراین باید در نظر داشت که وقتی از تغییرات دولت روحانی حرف می‌زنیم باید به روحانی نگاه کنیم و نه خودمان. او یک اصلاح طلب حزبی نیست. راه توسعه و اصلاح را باز می‌کند. حال از طریق هر جناحی و فردی و با هر چینشی.
*** و فکر می‌کنید که در چه بخشی باید تغییر صورت گیرد؟

- فکر می‌کنیم که تیم اقتصادی دولت باید بین نهادگرایی و اقتصاد آزاد، یک راه مشخص انتخاب کند. نمی‌گوییم نقطه افراطی یکی از این دو را انتخاب کند ولی به هرحال دوگانگی بنگاه‌دارها با کسانی که به اصول اقتصاد آزاد معتقدند دولت را زمین خواهد زد.
*** گفتید که مسئله سوم هم میزان ظرفیت نظام سیاسی و نهادهای موجود در حاکمیت است
- بله. مسئله آخر که ربط مستقیم به مقدورات دارد تعامل روحانی با حاکمیت است. قانون اساسی دست رئیس جمهور را باز گذاشته اما به صورت عرفی، در سطح بالا باید به اندازه‌ای از گفت‌وگو، همزبانی و همدلی برسند. من نسبت به این قضیه نگرانم یعنی فکر می‌کنم روحانی کار سختی پیش رو دارد.
*** دقیقا در اینجا یک ایراد وجود دارد. شما ایده واقع‌بینانه‌ای در حوزه دولت وحدت ملی دارید اما سخنان روحانی، در حدود یک ماهی که از انتخابات گذشت، به نظر می‌رسید که او در حال انجام دادن یک عمل جراحی است. البته که این سخنان بازخورد مناسبی در حاکمیت نداشت و از مقامات مسئول تا گروه‌های فشار نسبت به آن واکنش نشان دادند.
- من سخنگوی آقای روحانی نیستم و در این زمینه او را قضاوت نمی‌کنم. ولی فکر می‌کنم او براساس یک نقشه و طرز تفکر این کار را انجام می‌دهد و بیش از اینکه بخواهد با جناح خاصی روبه‌رو شود در حال بیان اصول فکری خود است. به طور مشخص در خصوص رابطه نیروی نظامی و سیاسی. اما می‌خواهم در اینجا، وجه مثبت این ماجرا را ببینم. سردار محمدعلی جعفری، اخیرا و در جریان یک سخنرانی به نکته بسیار مهم و استراتژیکی اشاره کرده که متاسفانه مورد توجه مطبوعات اصلاح‌طلب قرار نگرفت. او گفت برخی می‌گویند سپاه مخالف مذاکره و به دنبال جنگ است. تا اینجا این حرف به ظاهر، خطاب به رئیس جمهور و در تقابل با اوست و رسانه‌هایی مثل بی.بی.سی هم که تحریک می‌کنند تا اینجا را می‌بینند اما این حرف ادامه دارد. سردار جعفری گفت که من با صدای بلند می‌گویم سپاه به دنبال صلح است. صلح پایداری که پشتوانه آن نیروی نظامی باشد و دشمن خیال حمله نکند. این حرف خیلی مهم و استراتژیک است و اتفاقا روی دیگر سخن آقای روحانی است. ممکن است ایراد این باشد که دو طرف روبه‌روی هم نمی‌نشینند و از طریق تریبون‌های عمومی با هم صحبت می‌کنند. این به نظر من محل انتقاد به دو طرف است اما نتیجه روشن است. مثلا در موشک فکر می‌کنم، بدون توجه به دعواهای روزنامه‌ای، حرف دو جناح قابل فهم بود. رئیس جمهور، جدا از شئون اجرایی، رئیس شورای عالی امنیت ملی است که عالی‌ترین نهاد امنیتی کشور است. از آن سو تصور می‌کنم که کشورهای دیگر، اگر فرد دیگری غیر از روحانی یا ظریف در ایران سر کار بودند از این ماجرا به راحتی عبور نمی‌کنند. نخبگان نظامی مثل قاسم سلیمانی این را درک می‌کنند همانطور که ظریف درک می‌کند. بنابراین رسیدن به این گفتمان که نیروی نظامی و سیاسی دو روی یک سکه هستند اتفاق مهمی است که حاصل گفت‌وگوهای عمومی است. ای کاش که این گفت‌وگوها با هزینه کمتری اتفاق می‌افتاد. اما حالا این را باید تبدیل به سرمایه سیاسی اجتماعی کنیم که به نظرم امکانش است. روحانی هم برخلاف اینکه می‌گویند تندروی رادیکال یا بی‌منطق است؛ دیپلمات است. پس ما نباید از اوج دعوا بترسیم. این دو جناح در نهایت باید با هم کار کنند و لحظه‌ای که در اوج دعوا کنار هم می‌نشینند؛ بالاخره با هر فرمولی کنار خواهند آمد و گفت‌وگوهای عمومی هم به کارشان خواهد آمد.
*** مسئله‌ای که در چند مدت اخیر با آن روبه‌رو بودیم این است که کاربران بی‌تجربه شبکه‌های اجتماعی به جای مفسران سیاسی نشسته‌اند. یعنی با هر حرف یا رفتاری در این محیط تقابل شکل می‌گیرد و به نظر می‌رسد که شبکه‌های اجتماعی در این آتش افروزی سیاسی تاثیر داشتند.

- این مسئله البته بعدی جهانی پیدا کرده است. شما می‌بینید که هر توییت رئیس جمهور آمریکا جنجال به پا می‌کند. آن هم رئیس جمهوری که علیه رسانه‌ها قیام کرده است و جالب اینکه مشوقش در این قیام، برخلاف خود ترامپ که یک راست لمپن است؛ چپ‌ها بوده‌اند. کسانی که سالیان سال علیه رسانه‌های بزرگ تبلیغ کردند و آن‌ها را ابزارهای دست سرمایه داری و دموکراسی لیبرال می‌دانستند و شبکه‌های اجتماعی را ترویج می‌کردند. اما در مورد سوال شما. در علم سیاسی منطقی وجود دارد که در حال حاضر دفاع از آن سخت است. آن منطق این است که اساس موضوع سیاست، بیش از اینکه مردم باشند دولت است. اما به دلیل غلبه جامعه شناسی، موضوع سیاست به مردم تغییر کرده است. اما ما باید بیش از همه، به این موضوع فکر کنیم که این ماشینی که قرار است به ما خدمات بدهد؛ چطور می‌تواند کار کند. اگر موضوع سیاست را مردم بدانیم و از آن طرف هم بگوییم که صدای مردم صدای خداست یا اکثریت حق مطلق است؛ نتیجه‌ای جز پوپولیسم در کار نخواهد بود. دموکراسی بدون لیبرالیسم و نهادهای طرفدار آزادی یعنی احزاب، مطبوعات و سازوکارهای انتخاباتی نتیجه‌ای جز پوپولیسم ندارد. با این حال ولی دوستان چپ و بخشی از محافظه‌کاران ما را متهم می‌کنند که در حال کانالیزه کردن دموکراسی هستیم. اتفاقا دموکراسی اگر کانالیزه نشود بحران می‌شود. آرای بزرگترین فیلسوفان سیاسی، یعنی ارسطو و ماکیاولی نشان می‌دهد که بهترین مدل حکومت، آمیزه‌ای از دموکراسی و آریستوکراسی است. اتفاقا از این حیث است که نهادی مثل مجلس را به وجود می‌آورند و حتی در برخی کشورها، روسای دولت به وسیله این نهاد انتخاب می‌کنند که در ایران اصلا توصیه نمی‌کنم. حال باید دانست که امر تحلیل و قضاوت سیاسی، دانش می‌خواهد. ممکن است بگویند سیاست علم نیست همانطور که در ایران به طب همین طور نگاه می‌کنند و به محض اینکه بیمار شدند به اینترنت مراجعه می‌‎کنند. اما دقیقا مثل طب که فرمول‌ها، در همه جوامع و برای همه اشخاص و برای همه بیماری‌ها جواب نمی‌دهد در امر سیاسی هم همین وضعیت وجود دارد. دانش وجود دارد، کار جمعی دارد. کار ما و شما در روزنامه کار جمعی است. محصول فکر یک نفر نیست که صرفا پشت کامپیوتر خود نشسته است. نویسنده داریم، ادیتور داریم، سردبیر کل. در این میان رسانه‌هایی هم هستند که می‌خواهند آتش بیار معرکه شوند مخصوصا شبکه‌های تلویزیونی خارجی. شما ببینید در فاصله ۸۷ تا ۹۲ بازار این شبکه‌ها بسیار پررونق است چون اختلافات جدی است. اما از سال ۹۲ تا این اواخر خیلی کم‌رونق شده بودند و به سمت موضوعات غیرسیاسی رفتند. این رسانه‌ها باور نداشتند که مسیر سال ۸۸ بازسازی شود و از این ماجرا عصبی می‌شدند. حتی در این انتخابات مخالف رئیس‌جمهور شدن روحانی بودند و با ادعای بی طرفی، موضع رئیس جمهور را تخفیف می‌دادند و کم‌اهمیت می‌کردند. از این روست که فکر می‌کنم وضع شبکه‌های اجتماعی در حال حاضر، همان نقش برخی بولتن‌ها برای مقامات سنتی در گذشته بود. از مطلب هزار کلمه‌ای، ۵۰ کلمه را استخراج می‌کنند و بحران می‌سازند. البته در پایان این بحث باید بگویم که شبکه‌های اجتماعی نقش مثبت هم داشته و همان طور که در جریان کودتای ترکیه دیدیم، شهروندان می‌توانند مانع تغییر سرنوشت کشورها شوند و ضمنا باید گفت که دولت در ایران با ازبین بردن روزنامه‌ها و مطبوعات باهویت و تبدیل کردن آن‌ها به بسته و پکیج خبر اینترنتی و فاقد جهت گیری سیاسی تقصیر مشخصی در این موضوع دارد و در نهایت مخاطب را به سمت من و تو و بی بی سی می‌برد.
*** به موضوع شهرداری بپردازیم. در حال حاضر به نظر می‌رسد که شکافی بین دو جریان اصلاح طلب در شورای شهر وجود دارد که خود را در بستن لیست شورا و پس از آن در مسئله انتخاب شهردار نشان داده است. به نظر شما نباید از تکرار تجربه شورای شهر اول ترسید؟
- به نظر می‌رسد که این اخبار قدیمی و مسئله شکاف بین کارگزاران و اتحاد ملت دقیق نیست. تحولات شورای شهر روزبه‌روز و لحظه به لحظه تغییر می‌کند. مهم‌ترین دستاورد اصلاح‌طلبان تا به امروز، رسیدن به اتحاد و ائتلاف فراحزبی بوده که با تنازل همه احزاب از مواضع سابق به دست آمده است. تجربه شورای شهر اول به انحای مختلف مورد توجه است و نگرانی از تکرار آن وجود دارد و هشدار جدی هم هست و اگر دوباره آن خطا را بکنیم رای مردم برای همیشه از دست خواهد رفت. این هم چیزی نیست که فقط ما بدانیم. همه می‌دانند و در موردش صحبت می‌کنند. با این حال رقابت طبیعی است چون ما یک جبهه هستیم و حالا باید تلاش کنیم که این فضا را مدیریت کنیم. وقتی در حاکمیت نبودیم مدیریت آسان بود چون رقیب واحد داشتیم اما در حال حاضر، متاسفانه رقیب واحد نداریم.
*** شهردار ایده‌آل کارگزاران چه کسی است؟

- کارگزاران، در ابتدا معتقد بود که محسن هاشمی گزینه مناسب شهرداری است چون به نسبت دیگران جوان است،سابقه شهرداری دارد و فرزند آیت‌الله هاشمی است که به هر حال نام خوبی دارند و مردم در آخرین انتخابات‌ها و نیز تشییع پیکر ایشان، جواب خوبی به او دادند. منافاتی هم با این نیست که مردم به یک لیست به شکل پکیج کامل رای دادیم. از سوی دیگر ما می‌گفتیم که دموکراسی به وجود اکثریت و اقلیت است و اقلیت اگر نباشد، ممکن است بازی را به هم بزند و از این رو فکر می‌کردیم اگر هاشمی رفسنجانی شهردار شود و از آن سمت مثلا آقای چمران عضو شورا شود، بد نباشد. با این حال دوستان موافق نبودند و ما هم نظر آن‌ها را قبول کردیم. در حال حاضر هم هر کسی که اصلاح‌طلبان روی او اجماع داشته باشند؛ از او حمایت خواهیم کرد چه آقای حجتی، چه مرعشی، چه نجفی و چه بی‌طرف یا دیگران باشد. باید بدانیم که وضعیت شهرداری، وضعیت بغرنجی است، پروژه‌های زمین مانده داریم و دیگر مسائل. اصلاح طلبان باید با تمام توان حاضر شوند. ما معتقدیم آقای مرعشی مناسب‌ترین فرد است و برای این انتخاب دلیل هم داریم اما اگر فرد دیگری شهردار شود از ناحیه کارگزاران سهم‌خواهی نخواهید دید. دوستان دیگر هم نشان دادند که برایشان کارآمدی مهم‌تر است و دبیرکل حزب اتحاد ملت گفت شهرداری تهران ۳ کاندیدا دارد که ۲ کاندیدای آن کارگزارانی بودند.
*** فکر می‌کنید که در ۴ سال آینده عصر کارگزاران را شاهد باشیم؟ در دولت حضور دارید. در شهرداری حضور خواهید داشت و برای ۱۴۰۰ به بعد هم یک گزینه بالقوه برای ریاست جمهوری دارید.
- اول اجازه دهید که این مسیر را طی کنیم. آینده اصلاح طلبان به این ۴ سال و اداره شهر و دولت بستگی دارد. دولت برخلاف چیزی که می‌گویند دولت کارگزارانی نیست آن هم با وجود شخص آقای جهانگیری به عنوان کارگزارانی قدیمی و جدی و دارای تعهد تشکیلاتی و خود آقای روحانی که نزدیک‌ترین تفکر را به کارگزاران، بعد از اعتدال و توسعه دارد. ما در دولت البته نگران برخی اندیشه‌های دور از توسعه و نهادگرایان هستیم. بحران دولت غلبه بروکراسی بر تکنوکرات است. دولت کار و امور اجرایی با دولت کار برای کار فرق دارد. دولت اگر منحصر به وظیفه اداری بماند در آینده دچار بحران می‌شود. خب آقای جهانگیری نماد تفکر تکنوکراتی در دولت است. اندیشه اقتصادی و سیاسی رو به توسعه دارد و آسمانی هم نیست یعنی روی زمین راه می‌رود و مثلا در کشوری که ۸۰ درصد اقتصادش دولتی است؛ می‌خواهد چرخه تولید راه بیندازد ولو اینکه دولت موتور توسعه باشد.
اما اداره شهر مهم‌تر از دولت است. اگر اتفاقی در شهرداری رخ دهد برای ما آسیبش بیشتر است. قالیباف با وجود همه نقدهای من به رفتار سیاسی او و اینکه معتقدم که اصلا سیاستدار نیست و تحلیل ندارد در حوزه اجرایی کارهای نمادین انجام داده که جدا از اتهاماتی که می‌زنند مشهود است. حال تبلیغاتی باشد یا واقعی. یعنی قالیباف می‌خواست شبیه‎‌ترین فرد به کرباسچی باشد. اگر ما بتوانیم شهر را خوب اداره کنیم و درگیر مسائل سیاسی نشویم از ۱۴۰۰ به بعد، فارغ از عصر کارگزاران وغیره، دوره‌ای است که در آن موضوع توسعه جدی است یعنی قرن تفکر توسعه و پیشرفت دولت.
شما در انتخابات گذشته دیدید که جناح اصولگرا اساسا به ارزش‌ها، حجاب و … اشاره‌ای نکرد و فقط از اقتصاد و پیشرفت حرف زد. اولین ظهور اصولگرایی به معنای جدید هم آبادگران بوده که در اسم نزدیک‌ترین گروه به کارگزاران است. کارگزاران سازندگی یک بعد تشکیلاتی دارد و یک بعد گفتمانی که به توسعه و آبادانی می‌رسد و می‌گوید وظیفه دولت پرداختن به مفاهیم انتزاعی نیست. دولت صرفا باید موانع را از دینداری و روشنفکری و آزادی مردم بردارد و در باقی وقت خود خدمت کند و روابط خارجی خوب و بخش خصوصی جدی ایجاد کند. در حال حاضر در میان اصولگراها، احمدی‌نژاد و لاریجانی همین فکر را دارند. آقای قالیباف در فیلم تبلیغاتی خود گفته، آفتاب هر روز صبح به کسی که نماز خوانده و نخوانده می‌تابد و دولت مثل آقتاب است. این ایده، اندیشه اصلی کارگزاران است.
*** به عنوان سوال آخر؛ همان طور که گفتید شاهد تغییراتی در اصولگراها به خصوص بعد از سال ۱۳۸۴ هستیم. در جناح اصولگرا، حرف و حدیث‌هایی مبنی بر تغییر بعد از انتخابات سال ۱۳۹۶ وجود دارد. شما فکر می‌کنید که این جناح سیاسی بعد از این انتخابات، تغییر خواهد کرد.

*** اصولگرایی مدت‌هاست که تغییر کرده همانطور که اصلاح‌طلبی عوض شده. در دهه ۷۰ یک بار مهندس باهنر این مسئله را مطرح کرده بود که ما تاجر منطقه باشیم بهتر است یا کفاش منطقه و یادم است که در آن وقت سازمان مجاهدین انقلاب او را به طرفدارای رانت‌خواری و بورژوازی پلید تجار متهم کرد. اما من با وجود اینکه معترض جدی رفتار رئیسی و قالیباف هستم فکر می‌کنم باید از رفتار آن‌ها در این انتخابات استقبال می‌شد. اگر فردی مثل تتلو را وارد می‌کنید و از حقوق شهروندی او حرف می‌زنید؛ جدا از گاف انتخاباتی و بهره برداری که جناح مقابل به درستی از آن می‌کند و می‌گوید چرا شجریان را حذف کردید؛ از شما خواهد پرسید که اگر تتلو حقوق شهروندی دارد، پس شجریان که قاری قرآن است ولو اینکه دگراندیش باشد هم باید آن حقوق را داشته باشد. دعوای انتخاباتی برای دوره انتخابات است و بعد از آن باید گفت‌وگو و زندگی کنیم. آقای قالیباف حرف خوبی می‌زند که دولت آفتاب است. پس باید این حرف را قبول کنیم. وقتی شما به تلویزیون می‌آیید و می‌خواهید رای بگیرید باید از زن تحصیلکرده و استاد دانشگاه خود بگویید.
با این حال مشکل این است که دوستان مشکل را خوب تشخیص دادند ولی راه حل را اشتباه می‌روند. من کسی را در میان اصلاح طلبان نمی‌شناسم که بگوید حمایت از تولید ملی بد است یا باید کالای داخلی بخریم. مهم حمایت مصنوعی با رقابت است یا اینکه ایرانیان در یک رقابت آزاد، مشتری ابدی کالای ایرانی شوند. امیدوارم در سال ۱۴۰۰، اصولگرایان از این گفتمان چپ خود دست بکشند و با اصولگرایان واقعی یعنی لاریجانی و ناطق نوری و باهنر وارد عرصه شوند. در نهایت تصور می‌کنم در آینده هر دو جناح سیاسی بیش از پیش به سمت عرفی، عمومی و خدماتی شدن پیش می‌روند و این موضوع باعث می‌شود فضای جامعه دموکراتیک‌تر شود.

کدخبر: ۱۶۹۳۶۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر