کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۵۸۱۰۰
تاریخ خبر:

گفتگو ‌با حمیدرضا قربانی‌ کارگردان فیلم ‌مغز استخوان

روزنامه هفت صبح، سوسن سیرجانی | حمیدرضا قربانی بعد از ساخت فیلم ویدئویی «سه ماهی» و اولین تجربه فیلمسازی‌اش در «خانه‌ای در خیابان چهل‌ویکم»، سال ۱۳۹۸ سراغ ساخت فیلم «مغز استخوان» رفت؛ فیلمی با سوژه‌ای جذاب و چالش‌برانگیز و بازیگرانی مطرح و قابل‌قبول. این فیلم از هفت اردیبهشت اکران شده است. با حمیدرضا قربانی درباره حال و هوای این فیلم و حساسیت‌هایی که به‌واسطه دست گذاشتن روی این سوژه با آنها روبه‌رو بوده گفت‌وگو کرده‌ایم.

در هر سه فیلم کارنامه‌تان «سه ماهی»، «خانه‌ای در خیابان چهل‌ویکم» و «مغز استخوان» برای بنیان خانواده اهمیت زیادی قائل شده‌اید. انگار همه‌چیز حول محور این مسئله مهم در جریان است. از خانواده گفتن برایتان مهم است؟ یا سوژه‌ها ناخودآگاه شما را به این سمت برده‌اند؟

کوچکترین و تاثیر‌گذارترین واحد اجتماعی خانواده است و می‌توان در آن سوژه‌های زیادی را به تصویر کشید که همیشه بکر و تازه باشد، برای همین من تمایل زیادی دارم در ارتباط با ناهنجاری خانوادگی و مسائل مربوط به آن فیلم بسازم. قصه‌هایی پیدا می‌کنم که در دل خانواده باشد تا بیننده را بتوانم با آن همزاد کنم. در هر سه فیلم من دوراهی‌هایی در مسیر زندگی خانواده به وجود می‌آید که برای من جذاب بوده و دوست داشتم درباره آنها فیلم بسازم. به هرحال موضوع خانواده یک قداستی دارد که کهنه‌شدنی نیست و هرچه درباره‌اش بگوییم و بسازیم بازهم جا دارد و همیشه برای بیننده جذاب است. فکر می‌کنم کارهای بعدی‌ که خواهم ساخت را هم در همین مسیر پیش ببرم.

فیلم «خانه‌ای در خیابان چهل‌ویکم» را براساس فیلمنامه آزیتا ایرایی ساختید و «مغز استخوان» را با فیلمنامه علی زرنگار. شما با یک فیلمنامه حاضر و آماده وارد کار می‌شوید یا ابتدا طرح را می‌خوانید و در مسیر نگارش فیلمنامه همراه نویسنده‌ها هستید؟ به‌عنوان کارگردان تاثیری روی فیلمنامه می‌گذارید؟

معمولا اول نوشته‌ها و کارهای قبلی نویسندگان را می‌بینم و میزان نزدیکی تفکرات نویسنده را با دیدگاه خودم می‌سنجم. مطمئنا وقتی خود کارگردان نویسنده آثارش باشد، بر مبنای تفکر خودش پیش می‌رود ولی وقتی از نویسنده دیگری استفاده می‌کنی، طرز تفکر دیگری هم اضافه می‌شود که می‌تواند به خلق یک فیلمنامه‌ کمک بیشتری‌ کند. برای فیلم اول که با خانم ایرایی کار کردم، کارهای قبلی او را دیده بودم و وقتی با ایشان صحبت کردم دیدم با زمینه فکری من نزدیکند و فیلمنامه «خانه‌ای در خیابان چهل‌و‌یکم» را به نگارش در‌آوردند و برای فیلم دوم تصمیم گرفتم قصه‌ پیچیده‌تر با ریتم تند‌تری بسازم،

چیزی که الان بیننده بیشتر به آن توجه می‌کند و بیشتر خواهان آن است، برای همین با علی زرنگار کار کردم چون او در فیلمنامه‌های قبلی‌اش این تجربه را به‌خوبی پشت‌سر گذاشته بود و آن فیلمنامهها آثار موفقی شده بودند. او در فیلم مغز استخوان به‌درستی با ریتم مناسب و پیچیدگی‌های منطقی این کار را به نگارش در‌آورد. این را هم اضافه کنم هر سه این فیلم‌ها بر‌اساس جواب سوال قبلی در بستر خانواده می‌گذشت .

در فیلم «خانه‌ای در خیابان چهل‌ویکم» با موقعیتی به نسبت تکراری مواجه بودیم. قتلی غیرعمد بین دو دوست صمیمی را پیش‌تر در دو سریال مشهور «زیر تیغ» یا «فرات» تجربه کرده بودیم و حالا قرار بود در رابطه با دو برادر آن را ببینیم. بنابراین بار اصلی داستان روی پرداخت دقیق سوژه و شخصیت‌پردازی بود. این برای ساخت اولین فیلم بلند سینمایی کمی با ریسک همراه نبود؟

اتفاقا برای خودم این ویژگی در فیلم اول خیلی مهم بود که بر روی قصه‌ای کار کنم که ممکن است با تنش کمتر ولی دارای جزئیات و پرداخت در روابط شخصیت‌ها باشد، یعنی فیلمی بسازم که بیشتر شخصیت‌محور است. در فیلم «خانه‌ای در خیابان چهل‌ویکم» تمرکز بیشتر بر روی ارتباط سه زن، یعنی مادر و دو عروس و راه‌هایی که برای خروج از بحران پیش روی آنهاست مورد توجه قرار گرفته بود‌. ‌ممکن است در ظاهر فیلم آرامی بود، اما ریتم درونی ملتهبی داشت که من به شخصه کار روی این سوژه و شخصیت‌های قصه که بر‌اساس یک داستان واقعی بود را دوست داشتم.

در «مغز استخوان» با سوژه‌ای متفاوت و جذاب روبه‌رو هستیم. با خواندن خلاصه چند خطی آن انگیزه پیدا می‌کنیم تا انتهای آن را ببینیم. درواقع می‌توان گفت شما در این دو فیلم دو مصاف متفاوت با سوژه داشته‌اید. کدامیک کار شما را به‌عنوان کارگردان برای تولید سخت‌تر می‌کرد؟

وقتی فیلم اولم را همراه با تماشاگر در سینما دیدم، نقدهایی که به فیلم وارد بود را متوجه شدم. به همین دلیل در فیلم «مغز استخوان» تصمیم گرفتم با حفظ تفکراتی که دارم، کمی به سوی خواسته مخاطب، یعنی ریتم تندتر و کار پر‌تنش‌تر متمایل شوم. بنابراین همان مضامین مورد علاقه خودم یعنی خانواده، دوراهی‌ها و مسائل اجتماعی را در فضای پرتنش‌تری روایت کردم. برای این کار هم سراغ نویسنده‌ای رفتم که قابلیت خلق چنین فضایی را داشته باشد و سعی کردم به بیننده امروزی نزدیکتر شوم.

«مغز استخوان» روی سوژه‌ای جدید بنا شده. موقعیتی که شاید خیلی‌هایمان نه از آن خبر داشتیم و نه می‌توانستیم به پیچیدگی‌های آن فکر کنیم. طبیعتا هم به لحاظ اطلاعات پزشکی و هم مراحل قانونی و شرعی، با حساسیت‌هایی روبه‌رو بودید. چقدر برای مشاوره با متخصصان وقت گذاشتید؟

قبل از اینکه حتی طرح نوشته شود، با چهار مشاور که در زمینه‌های مورد بحث متخصص بودند مشورت کردیم. واقعیتش این است که من اینقدر به رئال بودن همه‌چیز از بازی‌ها تا داستان اعتقاد دارم که بعضی مواقع به من خرده می‌گیرند که می‌توان دز خیلی‌چیزها را بالا برد. قبل از اینکه علی زرنگار شروع به نوشتن کند، او و من اعتقاد داشتیم که باید خیلی در این ارتباط تحقیق کرد که یک وقت وارد قصه‌ای نشویم که از پایه با مشکلات حقوقی، پزشکی و تخصصی روبه‌رو شود. به همین دلیل او با متخصصانی که در ارتباط بود مشورت کرد. اما بازهم به این بسنده نکردم و اصرار داشتم خودم هم درباره این مسائل تحقیق لازم را انجام بدهم. بنابراین به موازات، تحقیقاتی انجام دادم و نام همه این افراد متخصص در تیتراژ آمده.

در جریان این مسئله بودید که افرادی با این سطح بیماری توانسته باشند از طریق جفت فرزندی که بعدتر به دنیا می‌آید درمان شوند؟ واقعا ممکن است پزشک‌ها چنین پیشنهادی را مطرح کنند؟
ببینید در فیلم ما این را قرار دادیم که پزشک متخصص به بهار می‌گوید «این یکی از روش‌‌ها‌ست و در علم پزشکی نمی‌توان با قاطعیت نظر داد». دقیقا به همین دلیل در دیالوگ‌های فیلم این تاکید می‌شود ولی بر‌اساس تحقیقات‌مان صحت این موضوع به اثبات رسیده بود، همین‌طور که الان می‌دانید کسانی که فرزند‌دار می‌شوند می‌توانند خون بندناف فرزند خود را در موسساتی ذخیره و نگهداری کنند که بعدها اگر خدای‌نکرده مشکلی برای افراد خانواده درجه اول آنها به‌وجود آمد از آن برای درمان استفاده کنند.

«مغز استخوان» موضوعی حساسیت‌برانگیز دارد و همه یکجورهایی تا پایان فیلم منتظرند ببینند کارگردان برای حل این معما چه می‌کند که فیلم هم پایان قابل قبولی داشته باشد و هم به لحاظ قانونی و شرعی به مشکل برنخورد. به‌هرحال با مادری مواجه هستیم که باید برای زنده ماندن فرزندش به تولد یک نوزاد نامشروع رضایت دهد و صحبت کردن درباره این مسئله در سینمای ایران چندان ساده نیست. خودتان گفتید با آوردن آن دیالوگ احتمال حساسیت پزشکی را کمتر کردید. برای مواجه شدن با سایر حساسیت‌ها چقدر محافظه‌کارانه عمل کردید؟

اتفاقا نوع نوشتن و پرداختن علی زرنگار به طرح اینجوری بود که بی‌پروا و بدون خود‌سانسوری جلو می‌رفت. اما من یک مقداری احتیاط بیشتری می‌کردم و سعی داشتم فیلمنامه‌ای به نگارش در‌آید که دچار ممیزی یا سانسور نشود. البته این را هم تاکید کنم که این خودسانسوری در قلم بسیاری از نویسندگان هم آمیخته شده است و نویسندگان در آثارشان به آن توجه می‌کنند. ما می‌دانستیم خط قرمز‌ها در این قصه کجا هستند و تا حدودی از آنها دوری می‌کردیم. سعی داشتیم فضای قصه را با واقعیت برخورد کاراکترها در آن موقعیت منطبق کنیم و طبق آن چیزی که به ارشاد ارائه کردیم فیلمبرداری کرده و به تصویر کشیدیم.

یعنی ساخت و نمایش را بدون هیچ مانع و ممیزی پشت‌سر گذاشتید؟
ساخت بله، اما برای نمایش در زمان جشنواره فیلم فجر، به مشکل برخوردیم. ارشاد معتقد بود که باید فیلم در همان‌جایی که (بهار) پریناز ایزدیار پشت در اتاق می‌رسد، تمام شود و او از این کار منصرف شود. پیشنهاد کردند که سکانس پایانی را دوباره فیلمبرداری کنیم. اما ما با خانم صفی‌یاری و خانم نراقی که تدوینگرهای کار بودند تغییرات دیگری را لحاظ کردیم که مورد تایید آنها قرار گرفت و فیلم به نمایش درآمد.

مسئله اصلی در فیلم «مغز استخوان»، به چالش کشیده شدن احساسات و منطق سه شخصیت اصلی است. بهار، حسین و مجید هر سه به‌نحوی به کودک مرتبط هستند و طبیعتا نمی‌توانند شاهد مرگش باشند اما از طرف دیگر، مجبورند تن به موقعیتی بدهند که اصل و اساس زندگی‌شان را به‌هم می‌ریزد. این چالش تا نیمه‌ها درباره بهار و حسین به‌درستی شکل می‌گیرد و در پایان هم چالش مجید را با این مسئله به خوبی می‌بینیم. موفقیت در انتقال احساسات این سه شخصیت چقدر وابسته به متن فیلمنامه است و چقدر به بازی بازیگران ارتباط داشت؟

در این فیلم، فیلمنامه حرف اول را می‌زند و مسیر درست را نشان می‌دهد و بر‌اساس آن بازی‌ها شکل گرفته است. اما به‌هر‌حال من براساس تفکراتی که دارم قبل از شروع فیلمبرداری تمریناتی را با بازیگران انجام می‌دهم. تمریناتی که در ابتدا خارج از فیلمنامه است و اتودهایی زده می‌شود که بتوان به شخصیت نزدیکتر شد و پس از نزدیک شدن به نقش، دورخوانی و تمرین فیلمنامه را شروع می‌کنم، به‌هر‌حال در درجه اول فیلمنامه و سپس تمرینات زیاد با بازیگران حاصل این فیلم است .

نوید پورفرج را پیش‌تر در فیلم «مغزهای کوچک زنگ‌زده» دیده بودیم. او بازی درجه یکی در آن فیلم به نمایش گذاشت. حالا در «مغز استخوان» باز هم در نقش یک جوان پایین شهری بازی کرده. نکته قابل توجه اینجاست که جنس بازی‌اش در مغز استخوان کاملا با مغزهای کوچک زنگ‌زده تفاوت دارد. بازی‌اش در فیلم هومن سیدی چقدر در انتخاب او برای فیلم‌تان نقش داشت؟ فکر می‌کردید بازی او بیشتر از بازیگران با‌تجربه دیده شود؟

صد در‌صد بازی او در فیلم «مغزهای کوچک زنگ‌زده» در انتخاب من تاثیرگذار بود و تا قبل از آن فیلم، شناختی از او‌ نداشتم. پس از آن کار بود که همه به توانایی‌اش پی بردند. پس از انتخابش دیدم که بسیار عاشق کارش است و مدام در فکر این است که چطور بازی‌اش را بهتر کند. در طول تمرین‌ها همیشه ذهن فعال و آماده‌ای داشت و پیشنهاد‌های خوبی در جهت بهتر شدن این نقش می‌داد. پس از شروع همکاری با او، کاملا مطمئن بودم بازی او در فیلم دیده خواهد شد.

یکی از نکات مهمی که اکثر منتقدان روی آن اتفاق‌نظر دارند این است که بیشترین جذابیت «مغز استخوان» به چالش شخصیت‌های آن با این موقعیت حساس برمی‌گردد اما شما از میانه راه خرده‌روایت مربوط به گردن گرفتن یک قتل را هم وارد ماجرا می‌کنید و این ماجرا داستان را به سمت و سوی دیگری هدایت می‌کند. پیگیری ماجرای قتل مسئله‌ جذابی است اما چندان در مسیر داستان «مغز استخوان» نیست. قصد داشتید با ماجراسازی جذابیت فیلم را بالاتر ببرید؟ تمرکز روی چالش احساسی و منطقی شخصیت‌ها کافی نبود؟

من در بعضی نقدها هم خوانده‌ام که برخی گفته‌اند فیلم دوپاره شده. اما به‌نظر خودم قصه اول با قصه دوم کاملا لینک می‌شود. یعنی اینطور نیست که وارد یک قصه جدید بشویم. وقتی بهار دنبال مجید است و برای حل مشکلش باید به او رجوع کند، خب بیننده باید با مجید، مشکلات و شرایط زندگی‌ او هم آشنا شود، اینکه چه بوده، چه می‌کند و شناسنامه‌ شخصیتش چیست. آشنایی بیشتر با کاراکتر مجید در سکانس پایانی کمک می‌کرد که بیننده علاوه بر بهار با مجید قصه هم همراه باشد و دلایل و رفتار او را در سکانس آخر تحلیل کند.

کدخبر: ۴۵۸۱۰۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر