گفتگو با گورناه برنده جایزه نوبل ادبیات امسال
روزنامه هفت صبح، ترجمه صبا خوشهگیر| برنده نوبل ادبیات امسال، عبدالرزاق گورناه، نویسنده اهل کشور تانزانیا بود. بعد از انتشار بیانیه نوبل ادبی، آدام اسمیت، دبیر کمیته علمی نوبل با او مصاحبهای تلفنی داشت. گورناه در این مصاحبه نگاه برخی از اروپاییان را نسبت به مهاجران «خستوار و تنگنظرانه» خواند و در ادامه افزود پس از همه اینها «پخش شدن اروپاییان به سراسر جهان امر تازهای نیست».
او به کسانی که بسیار نیازمند دریافت کمک و یاری از دیگران در این جایگاه به نظر میرسند، گفت: «اینها افرادی هستند بسیار بااستعداد و باانرژی که چیزی برای ارائه در دستان خود دارند.» در این مکالمه کوتاه که تنها لحظاتی پس از اعلام فرد برنده جایزه انجام شده است میخوانید که او از دریافت عنوان برنده جایزه نوبل ادبی بسیار شگفتزده شده و میگوید: «به این فکر میکردم چه کسی این عنوان را از آن خود میکند.» گورناه میگوید: «پس از تماس اول با خودم گفتم این حتما یک شوخی است، باور کنید گفتم.»
عبدالرزاق گورناه: سلام.
آدام اسمیت: سلام، آیا من با عبدالرزاق گورناه صحبت میکنم؟
ع.گ: بله، همینطور است. بله.
آ.اس: سلام، اسم من….
ع.گ: من در حال تماشای بیانیه اعلام برنده در کامپیوتر خود بودم، لطفا خودتون رو معرفی میکنید؟
آ.اس: من آدام اسمیت هستم، از وبسایت جوایز نوبل تماس میگیرم. الان میتوانید صحبت کنید. و یا مایلید ادامه اعلام برنده را تماشا کنید؟ چون نمیخواهم شما را در حال تماشای اعلام برنده جایزه متوقف کنم.
ع.گ: بسیار خب. مایلم بدانم مصاحبه به چه صورت پیش خواهد رفت. چون میدانید، هیچ لطفی در شنیدن سوالات گزارشگران نیست و مطمئنم بهزودی تعداد زیادی از آنها با من تماس خواهند گرفت.
آ.اس: قاعدتا به همین صورت خواهد بود. من هم فکر میکنم بهسرعت و در زمانی کوتاه همین اتفاق خواهد افتاد که زندگی شما در مدت زمانی اندک دستخوش تغییراتی خواهد شد و این به صورت یک طوفان به سمت شما در حرکت خواهد بود؛ سیلی از خبرنگاران و انجام مصاحبات گوناگون. در مورد این چشمانداز و آینده چه نظری دارید؟
ع.گ: من هنوز دارم به اینکه برنده شدم میاندیشم و این اجتنابناپذیر است، این جایزه بزرگی است و بله، این اجتنابناپذیر است. بسیار خب و فکر میکنم من باید این را نیز جزو گامهای بزرگی که برداشتم بپذیرم و از آن گذر کم.
آ.اس: و چگونه این خبر درواقع به شما رسید؟
ع.گ: آقایی تماس گرفتند. ببخشید، نام دبیر دائمی کمیته چیست؟
آ.اس: متس مالم.
ع.گ: بله ایشان حدود ده یا پانزده دقیقه پیش با من تماس گرفتند و من گمان کردم این یک شوخیست. واقعا اینطور فکر کردم. چون گمانهزنیها از چند هفته یا گاهی اوقات از یک ماه قبل درباره شخص برنده صورت میگیرد، بنابراین برنده شدنم مسئلهای نبود که اصلا به آن فکر کنم. من فقط به این فکر میکردم که چه کسی ممکن است برنده این جایزه باشد.
آ.اس: درست است قاعدتا و اینطور شما متقاعد شدید و باور کردید که برنده شدهاید. چطور شما را متقاعد کرد؟
ع.گ: خب، به آرامی صحبتش را ادامه داد و بعد درباره وبسایت آکادمی سوئد چیزهایی به من گفت و من گفتم بسیار خب الان سایت را در همین لحظه چک میکنم و گفتم اما اطلاعات بیشتری به من بدهید تا مطمئن شوم و در ادامه نیز او با لحنی متقاعدکننده و آرام به حرفش ادامه داد و در همان موقع با خودم میگفتم مشکلی نیست، حتما چک میکنم تا از صحت حرفهایش مطمئن شوم یا بالاخره از جایی میشنوم و همین شد که کامپیوتر را روشن کردم تا خودم پیگیری کنم و باور کنم.
آ.اس: بله، حالا میبینید که صحت داره.
ع.گ: بله، بله درست است، همینطور است.
آ.اس: میدانید… من درواقع… درمورد جایزه نوبل…
ع.گ: متاسفم، تماسها دارند شروع میشوند. تلفن زنگ خورد…
آ.اس: بله، معلوم است که تماس خواهند گرفت. من برای همین بود که سعی داشتم به سرعت با شما تماس بگیرم و حرف بزنم. امیدوارم مشکلی نداشته باشید. ممنون میشوم اگر چند دقیقه وقت بگذارید و با من روی خط بمانید؛ این از بزرگواری شما خواهد بود.
ع.گ: بله حتما، منتها قبل از آن اجازه بدهید به این تلفن جواب بدهم.
آ.اس: بله خواهش میکنم حتما.
ع.گ: سلام، میتوانم من… فکر میکنم شما اخبار را شنیده باشید؟ من در حال مکالمه با دبیر آکادمی هستم، ممنون میشوم پنج دقیقه دیگر با من تماس بگیرید. بسیار خب، ممنونم؛ خدانگهدار… الو، هنوز پشت خط هستید؟ فکر میکنم از BBC تماس گرفته بودند.
آ.اس: بله، البته. آنها میخواهند تا با شما صحبت کنند. و در واقع تمام خبرنگاران دوست دارند با شما در ارتباط باشند و گزارش تهیه کنند. اما در کتاب شما درباره وضعیت پناهندگی که با آن دست و پنجه نرم میکردید و تأثیرات استعمار و سرنوشت پناهندگان در شکاف میان فرهنگها و قارهها نوشتید. اکنون زمان حساسی است؛ ما اکنون بحران پناهندگان و مهاجران را داریم. میتوانم بپرسم نقطه نظر فعلی شما در مورد این شکاف و فاصله بین فرهنگها چیست؟ راههای بسیار زیادی هست تا این نقطه نظرات را بررسی کرد و به آن پرداخت.
ع.گ: میدانید، من در واقع این شکاف و فاصلهها را دائمی و غیر قابل عبور نمیبینم. در واقع مردم همیشه در طول اعصار و دورهها بر روی زمین در حال جابهجا شدن و مهاجرت بودند و البته فکر میکنم مسئله مهاجرت آفریقاییان به اروپا به نسبت تازه باشد اما در دست دیگر البته پخش شد و مهاجرت اروپاییان در سراسر کره زمین مسئله جدیدی نیست. قرنها در طول تاریخ شاهد چنین چیزی بودهایم. اما میدانید، دلیلی که باور دارم پذیرش آن را برای اروپاییان سختتر کرده، به نوعی، بسیاری از مردم اروپا و ایالتها و کشورهای اروپایی هستند.
به نوعی اگر بخواهم کوتاهتر بگویم از خست و یا سختگیری آنها به دیگر انسانها ناشی میشود که البته در مورد همه صدق نمیکند و نمیخواهم این بحث را بیشتر باز کنم. این درحالی است که بسیاری از این افرادی که از کشورهای دیگر میآیند هم چیزی برای بخشیدن دارند. بسیاری از آنها افراد بااستعداد و پرانرژیای هستند که میتوان گفت کارآمد خواهند بود. پس میبینید که میتوان از منظر دیگری به این ماجرا نگاه کرد. اما اغلب این افراد را درحالی میپذیرند و به آنها نگاه میکنند که گویا این افراد، افرادی فقیر و بیآتیه هستند. بله، در ابتدا افرادی هستند نیازمند کمک و یاری اما در ادامه میتوان دید که این افراد در عرصههای گوناگون قابلیت همکاری، کارآمدی و سرآمدی دارند.
آ.اس: بسیار از شما ممنونم- اما سوال دیگر اینکه. جایزه نوبل هرساله در هفته اعلام برندگان دانشمندان و هنرمندان را در کنار هم قرار میدهد. دانشمندان دوست دارند فعالیت خود را چیزی شبیه یک بازی یا لذت کاوش توصیف کنند. شما نیز درمورد نوشتن چنین احساسی دارید؟
ع.گ: خب، من احساس لذت را زمانی دارم که از کار نوشتن فارغ میشوم (میخندد). بله، اما بخشی از آن جبری درونی و یا هیجانی برافروخته شده است. میدانید، چیزی از درون که نویسندگان را دهههاست به این امر واداشته و شما حتی یک کلمه نخواهید نوشت، اگر از این کار متنفر باشید و به آن علاقهمند نباشید. اما در همین حال من فکر میکنم نوشتن چیزی است شبیه لذت خلق چیزی، هنری دستی، درست و شکیل از آب درآوردن آن و در عین حال لذت گذر کردن از ماجرایی که پیش روی شماست. لذت پیشبرد یک ماجرا، یک ترغیب درونی و تمام اینها درکنار هم و با هم.
آ.اس: بسیار بسیار از شما ممنونم که در زمانی که همه در حال تلاش برای ارتباط و تهیه گزارش از شما هستند، وقت ارزشمندتان را در اختیارم گذاشتید، بنابراین بسیار سپاسگزارم.
ع.گ: بسیار خب. ممنونم. خدانگهدار.
آ.اس: امیدوارم شانس تماس بعدی و صحبت بیشتر با شما را در فرصتی دیگر داشته باشم. دوباره تبریک میگویم.
ع.گ: من هم ممنونم. خیلی ممنون.
آ.اس: روز خوبی داشته باشید.
ع.گ: خدانگهدار، خدانگهدار.
آ.اس: خداحافظ.
منبع: nobelprize.org