گفتگو با بهروز شعیبی بهبهانه انتشار فیلم «روز بلوا»
روزنامه هفت صبح، مرجان فاطمی | روز گذشته با پخش سومین قسمت مینیسریال «روز بلوا» به کارگردانی بهروز شعیبی در شبکه نمایش خانگی پرونده آن بسته شد. شعیبی فیلم «روز بلوا» را سال ۱۳۹۸ ساخت و در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش گذاشت. بعد از آن تصمیم گرفت به جای اکران نسخه سینمایی آن در شرایط نامطلوب سینماها در ایام شیوع کرونا، آن را به صورت مینیسریالی سه قسمتی روانه شبکه نمایش خانگی کند.
درباره «روز بلوا» از زمان اولین نمایشش در جشنواره فجر، موضعگیریهای مختلفی وجود دارد. حالا که پخش هر سه قسمت آن به پایان رسیده، گفتوگویی با بهروز شعیبی انجام دادهایم و به این بهانه، هم درباره ابعاد مختلف سریال و هم ابهامات به وجود آمده درباره این سوژه ملتهب و محتوای اثر با او گپ زدهایم. در بخش دیگری از این پرونده، کارنامه شعیبی را در جایگاه کارگردان سینما، تلویزیون و شبکه نمایش خانگی مورد بررسی قرار دادهایم.
«روز بلوا» به دلیل دست گذاشتن روی سوژهای حساس، از زمان به نمایش درآمدن اولین نسخهاش در جشنواره سیوهشتم فیلم فجر با واکنشهای مختلفی همراه شد. حالا بعد از پایان پخش قسمت سوم نسخه مینی سریالی «روز بلوا» در شبکه خانگی، میشود راحتتر دربارهاش اظهارنظر کرد و با بهروز شعیبی درباره ابعاد مختلف آن به گفتوگو نشست.
«روز بلوا» بعد از نمایش در جشنواره فجر، اکران نشد و حالا دو هفتهای است آن را بهصورت مینیسریال سه قسمتی در شبکه نمایش خانگی منتشر کردهاید. امکان اکران فراهم نبود یا خودتان دلتان میخواست به این صورت به نمایش درآید؟
نه. دوست داشتیم کار بیشتر دیده شود. به این فکر میکردیم چهکار کنیم تا ارتباط بهتری با مخاطبان خودش برقرار کند و این راهی نداشت جز اینکه بیاییم با فرمت سریال آن را ارائه کنیم. درست است که الان سینماها باز است ولی طیف مخاطبانش به اندازه سریالها نیست. ما هم دلمان میخواست کارمان را عده بیشتری ببینند. چون بههرحال هم انگیزه من بهعنوان کسی که درگیر کار بودم و هم انگیزه عوامل یا سازمان اوج که آمدند پای کار این بود که فیلم طرف مردم بایستد. برای همین دوست داشتیم فیلم را مردم ببینند.
فکر میکنید سلیقه مخاطبان سریالهای شبکه نمایش خانگی با مخاطبان سینما یکی است؟ یعنی به نظرتان مخاطبانی که مثلا از سریالی مثل «گلشیفته» استقبال کردهاند حالا با مینیسریال «روز بلوا» هم ارتباط میگیرند؟
شبکه خانگی بهنظرم مخاطبش متفاوت نیست. من سعی میکنم در هر جاییکه هستم با کیفیت بیشتری کار بسازم. مثلا هفت هشت تا فیلم تلویزیونی ساختهام. در همان دوره هم سعی میکردم تلهفیلمهایی بسازم که حداقل استانداردها را داشته باشد. منظورم این است که الان همان مخاطب شبکه نمایش خانگی اگر کار باکیفیت در سینما ببیند، میرود سینما و اگر کار باکیفیت در تلویزیون ببیند، میرود تلویزیون. کار باکیفیت، کاری است که هم خواستههای آنها را به لحاظ موضوعی برآورده کند و هم به لحاظ بصری و تکنیکال خوب باشد.
«روز بلوا» بهعنوان یک اثر سینمایی ساخته شده. حالا با تبدیل شدن به اثری سه قسمتی، تغییری در ریتم آن بهوجود نیامده؟
نه. قدیم میگفتند سریال در اندازه نما و قاببندی با فیلم متفاوت است. مثلا در سینما به دلیل اینکه پرده سینما بزرگتر است میتوانید نماهای بازتر بگیرید و در تلویزیون نماهای بستهتر. الان این قاعده فرق کرده. ما در سریال نقطههای تعلیق و عطفمان جابهجا میشود.
روایت ما متفاوت میشود و این ربطی به کند بودن و تند بودن ریتم ندارد. ما سعی کردیم به این فکر کنیم که اگر از روز اول میخواستیم فیلمنامه را برای سریال بنویسیم چهکار میکردیم، براین اساس حتی مونتاژمان را عوض کردیم. روایت داستانی ما در سریال با سینمایی تفاوتهایی دارد و این تفاوتها بهخاطر فرمتی بود که داشتیم کار میکردیم. به نظرم ریتمش نهتنها کند نشده که به نسبت سریالهای دیگر ریتم خوبی دارد.
شما از ابتدا به ساخت یک مینیسریال فکر نکرده بودید. با توجه به این بازتعریف، مجبور شدید بخشی را دوباره ضبط کنید یا صرفا براساس همان راشهای باقیمانده ساختار را تغییر دادید؟
نه واقعیتش این است که چیزی تکرار نشد. ولی برای نسخه سینمایی به دلیل اینکه زمانش خیلی طولانی شده بود، سکانسهای زیادی را کنار گذاشته بودیم. یعنی سکانسهایی در اختیار داشتیم که در سینما دیده نشده بود. خب آنها را برای نسخه سریالی برگرداندیم به دل مونتاژمان. درواقع ما یک شبهسناریویی با تدوینگرمان نوشتیم و کار دوباره مونتاژ شد.
شما در «پردهنشین» هم تصویری ملموس از روحانیون پیش روی مخاطب گذاشته بودید و حالا هم در «روز بلوا» محور اصلی داستان را یک روحانی در نظر گرفتهاید. درست است که ابتدای فیلم با صحبتهایی که از زبان ساغر قناعت میشنویم یا اشارهای که به ماشین مدل بالا و موبایل بیست میلیون تومانی و… میشود، احساس میکنیم با یک روحانی متفاوت و یا حتی خلافکار روبهرو هستیم اما خیلیزود از این مرحله عبور میکنید. آیا بهروز شعیبی تمایل دارد یکجورهایی در شرایط کنونی بین مخاطبان و روحانیون دوستی برقرار کند؟
حرفهایی که درباره «روز بلوا» زده میشود خیلی متفاوت است. به همان میزان که بعضیها تعبیرشان این است که فیلم برای روحانیت است، تعبیرهای دیگر هم وجود دارد. کما اینکه از همان دوره جشنواره هم این تعبیرها وجود داشت و بارها رسانهای شد. اینکه اصلا رویکرد فیلم به چه شکل است؟ منتقد دولت است؟ منتقد سیستم است؟ یا… حرفهایی است که ما باید در قالب این فیلم سینمایی میزدیم و به نظرم همهاش در روز بلوا گفته شده. من دیگر خیلی نمیتوانم خودم را ضمیمه فیلم کنم و بگویم منظورم از این حرفها چه بوده. هر آنچه باید میگفتم در فیلم آمده.
بههرحال با یک شخصیت روحانی روبهرو هستیم که اطرافیانش حتی همسرش در یک فساد مالی دست دارند اما خودش کوچکترین دستی در این ماجرا ندارد. درواقع تنها اشتباهش بیخبری است. مسئلهای که این اواخر بارها در فیلمها و سریالهای مختلف نظیرش را سراغ داشتهایم. اینکه یک شخصیت روحانی، مقام مسئول بلندپایه یا یک رزمنده دوران جنگ، مستقیم دست به عمل خلافی نمیزند و صرفا از این جهت که فاصلهاش را با جامعه کم کرده یا چشمش را روی واقعیتها بسته به چالش کشیده میشود. در فیلم «روز بلوا» انگار حتی به این مسئله هم فکر شده که برادر همخون این روحانی هم در فساد دخالتی ندارد.
نه اصلا حرف ما این نبوده که بخواهیم بگوییم روحانی خطا نمیکند. اما اندازه یا تبعات خطاها باهم متفاوت است. یعنی برای یک کسی، خودِ انجام عمل اختلاس خطای بزرگی است ولی یکی دیگر وقتی اختلاس را نادیده میگیرد، خطایش خطای بزرگی بهحساب میآید. هردوی اینها خطاکارند و ما نمیتوانیم بگوییم کدام یکی خطای کمتری کرده.
ما میخواستیم این را بگوییم نه اینکه روحانیت خطا نمیکند. چون روحانیت در قصه ما یک شخصیت است. تعمیم ندادهایم به همه جامعه و همه روحانیت. ما یک شخصیت در قصه داریم به اسم عماد، یک روحانی معتبر و پرمخاطب که غفلتی انجام داده و حالا باید انتخاب کند بین اینکه آیا خودش را انتخاب کند یا مردم را. و خب عماد همانطور که در قسمت دوم دیدیم، مردم را انتخاب میکند و بهخاطر این انتخاب هم تاوان میدهد و پای تاوانش میایستد.
این حرفها صرفا دغدغه شخص بهروز شعیبی است یا سفارش سازمان اوج؟
«روز بلوا» اصلا سفارشی نبود. پیشنهاد من به اوج بود. این طرح و فیلمنامه را من به اوج پیشنهاد دادم و درواقع از آنها خواستم که اگر موافقند آنجا تولید کنیم. آنها حتی به اندازه دیالوگی هم در فیلم دخالت نداشتند جز اینکه حمایت کردند برای ساخت کار.
طرح فیلمنامه را شما نوشتید و فیلمنامه را برای نگارش به مهران کاشانی سپردید؟
بله. طرحش را من و حسین ترابنژاد نوشتیم و فیلمنامه را مهران کاشانی کامل کرد.
«روز بلوا» سال ۱۳۹۸ ساخته شد و آن زمان بحث اختلاسهای موسسات مالی و اعتباری خیلی مطرح بود. چقدر از داستانی که برای «روز بلوا» در نظر گرفتهاید، برگرفته از پروندههای واقعی آن زمان بود؟
ما براساس پرونده خاصی کار نکردیم. بیشتر براساس تحقیقاتمان کار را پیش بردیم. این تحقیقات شاید شباهتهایی هم به بعضی پروندهها داشته باشد. کسانی ممکن است بگویند قصهشان نزدیک به این قصه یا اصلا منطبق با آن است اما واقعیت این است که ما پرونده خاصی مدنظرمان نبوده. از تمام کدهایی که در تحقیقاتمان بهدست آوردهایم، در دراممان استفاده کردهایم.
یک سکانس خیلی جذاب در فیلم وجود دارد که عماد از لابهلای تعداد زیادی شتر میگذرد و بعد به ماجرای واردات شتر توسط شرکت بیمه اشاره میشود. این یکی که بهنظر میرسد واقعی باشد.
دیگر اینها را به شما میسپارم که ببینید واقعی بوده یا نه.
یکی از مسائل مهم «روز بلوا» باز شدن گرهها توسط یک هکر است. هکر این فیلم یک قدم از عماد و پلیس جلوتر است و مرحله به مرحله اطلاعات مورد نیاز عماد را برای حرکت در طول داستان، مو به مو در اختیارش قرار میدهد و بیراهه هم نمیرود. از این جهت دست نویسنده و کارگردان تا حدی در کار دیده میشود و یک مقدار باورپذیری را کم میکند.
اگر کار ما مستند یا شبیه یک گزارش بود، میتوانستم دقیقتر جواب دهم اما چون تلفیقی از شخصیتپردازی و کدهایی است که ما از واقعیت گرفتهایم، خیلی نمیشود دربارهاش صحبت کرد. خب ما هکرهایی زبردستتر از این شخصیت قصهمان داریم اما اگر بخواهم وارد بحث شوم مجبورم توضیحات بیشتری بدهم که بهنظرم نیازی نیست. ما داریم یک قصه تعریف میکنیم. این قصه سالها بعد و در دورههای بعدی هم دیده خواهد شد. اصلا منظورمان این نیست که الان مثلا یک سیستمی مثل پلیس یا قوه قضائیه کارشان را درست انجام نمیدهند، منظورمان این است که یک شخصیتی طراحی کنیم و آن شخصیت بتواند در پیشبرد قصه کمک کند.
به این فکر نکردید که نقش عماد روز بلوا را خودتان بازی کنید؟
چرا واقعیتش این است که آنموقع یکی از پیشنهادها برای نقش عماد این بود که خودم بازی کنم اما خب امکانش نبود.
چرا؟
برای اینکه من به اندازه کافی موقع کارگردانی انرژی ازم گرفته میشود و فرصت اینکه بخواهم به کار دیگری فکر کنم را ندارم. برای همین ترجیح دادیم که من فقط همان پشت دوربین باشم.
اتفاقا انتخاب بابک حمیدیان هم برای این نقش بسیار درست صورت گرفته و هم به لحاظ ظاهری و هم جنس بازی کاملا توانسته است از پس نقش عماد بربیاید.
بله دقیقا. این اولین همکاریام با بابک حمیدیان نبود. قبلا زیاد باهم کار کرده بودیم. وقتی بابک قبول کرد این نقش را بازی کند خیالم راحت شد. من هم به نظرم تلفیق شخصیتپردازی و بازی و گریم بابک خیلی خوب در کنار هم قرار گرفت و نتیجه خوبی داشت.
این روزها مشغول آمادهسازی فیلم «بدون قرار قبلی» برای جشنواره فجر هستید. قرار است با یک اثر اقتباسی روبهرو باشیم یا صرفا این فیلم را با نگاهی به یکی از داستانهای مصطفی مستور ساختهاید؟
ما یک ایده از داستان مصطفی مستور عزیز گرفتهایم. زمانی که این ایده شکل گرفت و درواقع بهش فکر کردیم با آقای مستور تماس گرفتیم. ایشان با بزرگواری قبول کردند ما به راحتی بتوانیم از داستانشان ایده بگیریم و خب این خیلی کمک بزرگی به ما بود. مصطفی مستور یکی از نویسندههای بزرگ ایران است و برای نسل من جای خوشحالی است که نویسندهای مثل مستور همدورهاش بوده و توانستهایم کتابهایش را بخوانیم. ولی خیلی دوست دارم که روزی یکی از داستانهای مصطفی مستور را بهطور کامل اقتباس کنم.
از روی کدام داستانش ایده گرفتهاید؟
اسمش را میگویم اما نه الان. نزدیک جشنواره.
الان کار در چه مرحلهای است؟
داریم مراحل فنی پایان کار را انجام میدهیم تا آمادهاش کنیم برای جشنواره.
چقدر به موفقیت آن در جشنواره امیدوارید؟
«بدون قرار قبلی» خیلی برایم اتفاق خوب و مهمی است. همیشه سعی کردهام حتی اگر فیلمهایی با مضمون اجتماعی میسازم، به لحاظ ساختاری متفاوت از هم باشند. خب «بدون قرار قبلی» هم خیلی کار متفاوتی است. سعی کردهام اینبار یکجور دیگری قصه روایت کنم و بسازم. امیدوارم کار خوبی شده باشد.
قرار نیست مجددا برای شبکه خانگی سریال بسازید؟
فعلا تمام توجهم متمرکز «بدون قرار قبلی» است و به کار جدیدی فکر نکردهام. یکی دو تا گپهای اولیه زدهایم اما هنوز هیچکدام جدی نیست.