کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۷۵۹۹۳
تاریخ خبر:

گفتگو با نویسنده سریال خوب،‌ بد،‌ جلف؛ ‌رادیواکتیو

روزنامه هفت صبح، مرجان فاطمی | با گذشت پنج قسمت از شروع «خوب، بد، جلف: رادیواکتیو»، حالا دیگر این سریال به‌ خوبی میان مخاطبان جا افتاده است. شاید در دو قسمت ابتدایی یک مقدار درباره کیفیت سریال تردید داشتیم، اما حالا به اثری شسته‌‌رفته و بامزه تبدیل شده است. البته هنوز فقط پنج قسمت از سریال گذشته و طبیعتا باید زمان بیشتری بگذرد تا بتوانیم درباره موفقیت آن نظر قطعی بدهیم، اما همین‌قدر می‌توانیم بگوییم که در فضای فعلی شبکه نمایش خانگی، جای چنین سریالی واقعا خالی بود.

«خوب، بد، جلف: رادیواکتیو» درواقع ادامه‌ فیلم سینمایی «خوب، بد، جلف: ارتش سری» است؛ اثری که سال گذشته در جشنواره فجر حضور پیدا کرد و به عنوان گزینه نوروزی اکران شد، اما اکرانش چند روز بیشتر طول نکشید و با تعطیلی سینماها به‌خاطر کرونا، عملا فروشش تحت‌تاثیر قرار گرفت. حالا این سریال در ادامه‌ همان فیلم، اما این‌بار به کارگردانی محسن چگینی ساخته شده است. پیمان قاسم‌خانی به عنوان فیلمنامه‌نویس کارش را ادامه داده و مهراب قاسم‌خانی و امیرمهدی ژوله هم او را همراهی کرده‌اند.

آنچه در پنج قسمت ابتدایی سریال باز هم بیشتر از همه جلب توجه می‌کند، جذابیت زوج پژمان جمشیدی و سام درخشانی است. این زوج، هفت سال پیش در سریال «پژمان» شکل گرفت و هنوز هم بعد از گذشت سال‌ها جذابیتش را حفظ کرده است. دیالوگ‌ها و بده‌بستان‌های جالب میان پژمان و سام، از جمله نقاط قوت سریال هستند.

«خوب، بد، جلف: رادیواکتیو» سومین اثر از سه‌گانه «خوب‌، بد، جلف» است، اما مهمترین عنصر سریال؛ یعنی زوج پژمان و سام، ریشه در سریال تلویزیونی «پژمان» دارد؛ سریالی که سروش صحت در سال ۱۳۹۱ بر اساس فیلمنامه پیمان و مهراب قاسم‌خانی، خودش و ایمان صفایی کارگردانی کرد. جذابیت این زوج تا جایی پیش رفت که مسعود اطیابی هم برای فیلم «تگزاس» از آنها دعوت به همکاری کرد و این فیلم حتی به قسمت دوم و سوم رسید. درباره‌ چگونگی شکل‌گیری این زوج، تغییرات و محبوبیتشان در این سال‌ها، چگونگی شکل‌گیری فیلمنامه سریال «خوب، بد، جلف: رادیواکتیو» و … با مهراب قاسم‌خانی گپ زده‌ایم.

* زوج پژمان و سام، سال ۱۳۹۱ برای سریال «پژمان» شکل گرفت. ما در سریال‌ها و فیلم‌های کمدی مختلف، با زوج‌های کمدی زیادی روبه‌رو بوده‌ایم که طبق همان الگوی «احمق و احمق‌تر» ساخته می‌شوند، اما چیزی که پژمان و سام را از سایر زوج‌ها مجزا می‌کند این است که هیچ‌کدامشان در میزان حماقت نسبت به دیگری برتری ندارد. انگار با زوج «احمق‌تر‌ و احمق‌تر» روبه‌رو هستیم. این زوج از ابتدا چطور شکل گرفت؟ پژمان و سام طبق برنامه‌ای از پیش تعیین‌شده در این جایگاه قرار گرفتند یا بر اثر مرور زمان به چنین تعریفی رسیدند؟

ما قبلا هم در کارهایمان زوج‌های اینچنینی خلق کرده بودیم. اتفاقا جواب خوبی هم گرفته بودیم. مثلا توی «دزد و پلیس» که خودم فیلمنامه‌اش را نوشتم و پیمان هم مشاور بود و در نوشتن کمک می‌کرد، زوج بهنام و هومن کاملا جواب داد. حالا آنجا فقط یکی‌شان احمق بود. توی «سن‌پطرزبورگ» هم زوجی داشتیم که یک رابطه دوستانه‌ مردانه‌ای داشتند. در سریال «پژمان» هم به همین سمت رفتیم. ایده‌ اولیه‌ پیمان برای سریال «پژمان»، بر اساس یک کاراکتر محوری بود.

بعد از آن بود که با سام به نتیجه رسیدیم و به یک زوج تبدیل شدند. جنس بازی‌شان کاملا به‌هم می‌خورد. سام یک خنگ شُل و ول بود و پژمان یک مقدار خنگ پرانرژی‌تری بود. یکی حرص‌خور بود و آن یکی بی‌خیال، اما از آنجایی که هردو به یک نسبت نمی‌فهمیدند، شکل بامزه‌ای پیدا کرده بود. به نظرم خودشان دوتا خیلی خوب همدیگر را پیدا کردند. مخصوصا اینکه جنس رابطه‌شان بیرون از سریال هم همین است.

خیلی فرقی با چیزی که می‌بینید ندارند. ما فقط یک مقدار خنگی‌شان را بیشتر کردیم. بعضی‌وقت‌ها که بیرون از فضای سریال می‌نشستیم و گپ می‌زدیم، طوری کل‌کل می‌کردند که اگر می‌دیدید فکر می‌کردید این دو نفر بعد از این کل‌کل دیگر تا آخر عمرشان نمی‌توانند با هم حرف بزنند. اما بعد از پنج‌دقیقه دوباره همه‌چیز تمام می‌شد و با هم رفیق می‌شدند.

* کل‌کل‌ها و بده‌بستان‌های توی فیلم یا سریال، به طور کامل در فیلمنامه نوشته می‌شود یا بیشترش سر صحنه شکل می‌گیرد؟
دیالوگ‌ها کامل از قبل نوشته می‌شود.

* یعنی اصلا بداهه ندارد؟
اصولا بازیگرها وقتی خیلی توی نقش جا می‌افتند یک چیزهایی از خودشان به نقش اضافه می‌کنند. درستش این است که سعی کنیم کنترلش کنیم تا از دست خارج نشود. اما بیرون از فضای فیلمبرداری، در معاشرت‌هایمان وقتی می‌نشینند و حرف می‌زنند واقعا همین اندازه جذابند. مثلا یک‌بار که دورهم نشسته بودیم بحثی بینشان درگرفت درباره اینکه سام اعتقاد داشت مردم بازیگرها را بیشتر دوست دارند و پژمان اعتقاد داشت فوتبالیست‌ها محبوب‌ترند. دقیقا مثل همین بحثی بود که پیمان درباره‌ اینکه شیر قوی‌تر است یا ببر نوشته بود. این دو نفر مدت خیلی طولانی نشسته بودند و با دادوبیداد و مثال‌های زنده بحث می‌کردند تا همدیگر را قانع کنند. از این بحث‌ها زیاد بینشان شکل می‌گیرد. اینجور وقت‌ها من و پیمان می‌نشینیم و گوش می‌دهیم و کلی دیالوگ از توی بحث بیرون می‌کشیم.

* به نظر می‌رسد از زمان «پژمان» تا الان، رفته‌رفته این زوج تکامل پیدا کرده‌اند. الان این کل‌کل‌ها خیلی بیشتر و جذاب‌تر شده است.
آره. فکر می‌کنم خودشان را بهتر پیدا کرده‌اند. من در قسمت اولی که از «خوب، بد، جلف۳» دیدم، به این نتیجه رسیدم که بخصوص درباره سام این اتفاق بیشتر افتاده است. چون پژمان از قبل این ویژگی‌ها را داشت، اما سام الان نسبت به فیلم قبلی، بی‌خیالی و شلی بیشتری را به نقش داده و این کمتر انرژی خرج کردن عمدی، نقش را بامزه‌تر کرده است.

* به لحاظ محبوبیت فکر می‌کنید این زوج به اندازه‌ای بامزه هستند که بتوانند تا سال‌ها در فیلم‌ها و سریال‌های مختلف حضور داشته باشند یا عمر این زوج هم رو به اتمام است؟
به‌هرحال الان خیلی جفتشان پرطرفدار شده‌اند. پژمان که اصلا دیگر وقت سرخاراندن ندارد. سام هم پشت هم پیشنهاد دارد؛ مثلا الان سر کار آقای کیمیایی است. از این زوج خیلی استقبال شده، اما خودشان هم باید بدانند چطور آن را خرج کنند که تاریخ مصرفش تمام نشود. ما خودمان به این نتیجه رسیده‌ایم که کار روی زوج پژمان و سام دیگر بس است و بهتر است دیگر ادامه نداشته باشد. برای مردم تاریخ مصرفی وجود دارد. ممکن است بازیگر کمدی باشی و با یک تیپ و بازی خاصی، به‌شدت جواب بگیری، اما شاید سال بعدش سلیقه‌ مردم عوض شود. ما در سریال‌های تلویزیونی بازیگران زیادی داشته‌ایم که با یک تیپ جا افتاده‌اند و آن را برده‌اند در سینما و چندسالی هم خرج کرده‌اند، اما یک‌مرتبه تمام شده‌اند. چون کاملا به ذائقه‌ مخاطبان بستگی دارد، اگرنه کارگردان و تهیه‌کننده‌ای که دارد از این بازیگر استفاده می‌کند بدش نمی‌آید که باز هم این همکاری را ادامه دهد.

* شما و پیمان با اینکه زوج پژمان و سام در «تگزاس» از این محبوبیت استفاده کردند مشکلی نداشتید؟
انتخاب خودشان بود. ما که نمی‌توانستیم دخالت کنیم، ولی یادم هست همان زمان هم در شروع «تگزاس» خیلی صحبت کردیم که با احتیاط این کار را انجام دهند تا اگر بعدا خواستیم پژمان را ادامه دهیم، ضربه‌ای به کارمان نخورد. البته من هیچوقت تگزاس‌ها را ندیدم و نمی‌دانم که جنس بازی‌شان چطور است. منتها فکر می‌کنم دیگر کم‌کم بسشان است.

* یعنی قرار نیست «خوب، بد، جلف» ادامه پیدا کند؟
نه نه، دیگر برنامه‌ای برای ادامه‌اش نداریم. حتی همین سریال را هم ابتدا برنامه‌اش را نداشتیم. یک مقدار اصرار و فشارها باعث شد که پیمان ادامه دهد، اما دیگر گفتیم بس است. به نظرم خودشان هم باید مواظب این ماجرا باشند. مثلا ما بهنام و هومن را در ساختمان پزشکان استفاده کرده بودیم و بعد در دزد و پلیس، اما گویا دو، سه‌بار دیگر هم در سریال‌های مختلف این بازی تکرار شده است. این کارها یک مقدار ریسک دارد، چون تهیه‌کننده و کارگردان‌ها می‌ترسند برای کارهای دیگر به سراغ این بازیگرها بروند، چون فکر می‌کنند کار دیگری بلد نیستند. از طرف دیگر اگر مردم حوصله‌شان سر برود، دیگر تمام می‌شوند. به نظرم الان پژمان و سام کار خوبی می‌کنند که می‌روند نقش‌های جدی هم بازی می‌کنند یا در کمدی‌هایی با شکل‌های دیگر ظاهر می‌شوند. برای اینکه می‌توانند یادآوری کنند توانایی‌های دیگری هم دارند و اگر این زوج خسته‌کننده شد، مسیرهای دیگری هم پیش‌رویشان باشد.

* در دو قسمت اول سریال «خوب، بد، جلف:رادیواکتیو» بیشترین بخش کار روی دیالوگ‌ها و بده‌بستان‌های میان پژمان و سام متمرکز شده است. درست است که این دیالوگ‌ها به اندازه کافی جذابند، اما عدم تحرک و محدودیت فضا باعث شده یک مقدار خسته‌کننده به نظر برسند.
اول قرار بود «خوب، بد، جلف۲» سریال باشد. قراردادها بسته شده بود و کارهایش درحال انجام بود. فکر می‌کنم حتی چند قسمت هم نوشته شده بود، اما به‌خاطر یکسری مشکلاتی که در بحث سرمایه‌گذاری وجود داشت، ساخت آن منتفی شد.

هزینه سریال آن زمان بالاتر از این بود که بشود بدون سرمایه‌گذار ساخته شود. برای همین هم تصمیم بر این شد که تبدیل به فیلم شود. خب تبدیل یک سریال به فیلم، همان مسیر معکوس آب بستن است؛ یعنی باید کلی از قصه‌های فرعی و داستانک‌ها و شخصیت‌ها حذف می‌شد تا در فیلم سینمایی جا شود. پیمان تمام تلاشش را کرد، اما خب جا نشد. در نتیجه آن فیلم سینمایی بیرون آمد. مشخص بود که ریتم خیلی فشرده‌ای دارد.

* خیلی هم انتقاد شد که چرا یک فیلم مستقل نیست و نیمه‌کاره رها شده است.
بله. به‌هرحال کار برای سریال برنامه‌ریزی شده بود و به‌خاطر هزینه‌هایی که برایش شده بود دیگر نمی‌شد کاری کرد. نه امکان سریال ساختن برایمان وجود داشت و نه می‌توانستیم کنسل کنیم. در نتیجه پروسه‌ای بود که واردش شدیم. اگر از اول قرار بود فیلم سینمایی بسازیم، طبیعتا پیمان با برنامه‌ریزی دیگری وارد کار می‌شد. تنها راه این بود که همان سریال، سینمایی شود.

* خوب، بد، جلف۳» چطور؟ از اول قرار بود سریال باشد؟
اکران «خوب، بد، جلف۲» به‌خاطر کرونا وضعیت بدی پیدا کرد. یعنی اجبار کردند که حتما باید اکرانش کنیم. توی سه روز اول قبل از تعطیلی سینماها برای کرونا، رقم بالایی فروخته بود و همه انتظار داشتند فروش به همان خوبی ادامه پیدا کند، اما خب بعد از آن زمان، دیگر کسی به سینما نرفت و اصلا فروش خوبی نداشت. تا اینکه دیگر امیدی به سینما نداشتیم. با فیلیمو توافقی انجام شد و آنها خواستند ادامه‌ «خوب، بد، جلف۲» سریال باشد.

دوباره باید آن چیزی که قرار بود سینمایی شود برمی‌گشت به ریتم سریال و این باعث شد خیلی چیزها به‌هم بریزد. چون خیلی از قصه‌ها برای تبدیل شدن به فیلم سینمایی دور ریخته شده بود و نمی‌شد دوباره اضافه‌شان کرد. برای همین هم در نوشتن به مشکل برخوردیم. دوبار تغییر ریتم خیلی جدی پیدا کرد. یک مقدار اینها از دست خارج شده بود.

یکیش در همین سکانس قطار اتفاق افتاد. سکانس‌های قطاری که برای فیلم سینمایی برنامه‌ریزی کرده بودیم تایمش انقدر زیاد نمی‌شد، اما وقتی تایممان زیاد شد، مجبور شدیم یکسری قصه‌های فرعی‌تر که از قبل قرار بود بهشان بپردازیم و در نسخه سینمایی حذفشان کرده بودیم را برگردانیم و دو قسمت اول دچار این مشکلات شد. لوکیشن قطار خیلی سخت بود. خیلی فضا تنگ بود و جای دوربین وجود نداشت. تلاش هم کردیم که سکانس‌هایی بینش بیاید که گهگاه بتوانیم از آن فضا خارج شویم، اما خیلی هم نشد.

* نوشتن برای سریال شبکه نمایش خانگی چقدر با تلویزیون فرق می‌کند؟
بگذارید یک مسئله خیلی مهم را بگویم. درواقع این کار، کار پیمان است. شکل کار کردن من و امیرمهدی ژوله به این صورت بود که مدام با پیمان جلسه می‌گذاشتیم و قسمت به قسمت نظر می‌دادیم و می‌رفتیم جلو و عملا پیمان می‌رفت می‌نوشت. مسیر را در جلسات با هم می‌رفتیم جلو، اما بیشتر پیمان می‌نوشت. توی این مجموعه شاید سرجمع دو قسمت کامل را من نوشته باشم. بنابراین ما بیشتر نیروی کمکی بودیم.

* در این جلسه‌ای که می‌گویید سه نفری با هم داشتید، به طور کامل شوخی‌ها و موقعیت‌ها مشخص می‌شد؟
بله. خط کلی که از ابتدا مشخص بود، اما به دلیل همان مشکلاتی که قبلا گفتم، این خط چندبار تغییر کرد. باید دائم آن را اصلاح می‌کردیم و بعد درباره موقعیت‌هایی که در آن قرار می‌گرفتند و بخشی از شوخی‌ها صحبت می‌کردیم و به نتیجه می‌رسیدیم.

* تصمیم دارید بعد از «خوب، بد، جلف»، همچنان به کار در نمایش خانگی ادامه دهید؟
من یک قراردادی با فیلیمو داشتم و هفت، هشت قسمت سریال را نوشته بودم، اما از آنجایی که قرار بود بخش زیادی از آن در خارج از ایران اتفاق بیفتد، هم به‌خاطر کرونا و هم بالا رفتن قیمت دلار، به مشکل برخورد و فعلا تعطیل است. یک پروژه دیگری را با فیلیمو قرارداد داریم که طرح آن را بیشتر از ۱۵ سال پیش پیمان نوشت و همیشه جزو آرزوهایمان بوده که آن را بسازیم. منتها از آنجایی که خیلی پرهزینه می‌شد، عملا امکانش وجود نداشت و آن هم منتفی شده بود. فعلا با فیلیمو قرارداد بسته‌ایم بعد از «خوب، بد، جلف» استراحتی بکنیم و سراغش برویم. البته سریالی هم قرار است سعید آقاخانی برای شبکه خانگی بسازد که من طراح و مشاورش هستم.

*** گریز به فضاها و اتفاق‌های واقعی
یکی از نکات جالبی که از زمان «پژمان» تا همین سریال «خوب، بد، جلف: رادیواکتیو» شاهد هستیم، شکسته شدن مدام مرز میان داستان و واقعیت است. مسئله‌ای که هر چندوقت یک‌بار در دیالوگ‌های پژمان و سام شاهدش هستیم. آنها درست وسط فیلم یا سریال، مدام به اتفاق‌های زندگی‌شان در دنیای واقعی گریز می‌زنند و مثلا از فیلم‌هایی که بازی کرده‌اند یا همکاری‌شان با کارگردان‌ها و تیم‌ها و بازیکن‌های مختلف و … می‌گویند و این مسئله کاملا جا افتاده است. با مهراب قاسم‌خانی درباره این مسئله هم صحبت کرده‌ایم.

ما از همان‌موقعی که سریال «پژمان» را شروع کردیم، می‌دانستیم انتخاب چنین قصه‌ای به این شرایط نیاز دارد. آن اوایل که اصلا قرار نبود خود پژمان بازی کند. این فکر در سر پیمان شکل گرفته بود که بر اساس زندگی واقعی پژمان سریالی بسازد.چندسال بود مدام با پژمان که رفیقمان بود درباره سریال صحبت می‌کردیم. در مسیری که می‌نوشتیم احساس کردیم مثلا اگر بخواهیم درباره یک فوتبالیست سابق تیم ملی و یک باشگاهی که اسمش را بگذاریم قرمزها حرف بزنیم، مجبوریم از یکسری بازیگر دعوت کنیم بیایند با فیزیک‌های غلط ورزشی به اسم فوتبالیست بازی کنند.

احساس کردیم واقعی نمی‌شود و مردم هم ارتباط برقرار نمی‌کنند. در نتیجه ابتدا به این نتیجه رسیدیم که از اسم‌های واقعی استفاده کنیم و مثلا بگوییم پرسپولیس یا استقلال و بعد اسم فوتبالیست‌های واقعی را بیاوریم. حتی آن‌موقع فکر کردیم خیلی احمقانه‌ است که اسم کریم باقری را بیاوریم و کس دیگری به‌جای او بازی کند. در نتیجه تصمیم گرفتیم همه خودشان باشند و فقط جای پژمان بازیگر بگذاریم. یک قدم رفتیم جلوتر، دیدیم همه‌چیز برمبنای یک فضای واقعی و مستند است و هرچقدر واقعی‌تر باشد، ارتباط بیشتری ایجاد می‌کند.

برای همین تصمیم گرفتیم از خود پژمان استفاده کنیم.وقتی به سمت چنین قصه‌ای می‌رویم، این مسئله باید وجود داشته باشد، اگر به آن توجه نمی‌کردیم اشتباه بود. مثل نمک و فلفل نبود که بگوییم به کار اضافه کنیم بامزه شود، اصلا فضای کار این را می‌طلبید. هنوز هم دائم باید این مسئله یادآوری شود که این پژمان و سامی که دارید توی «خوب، بد، جلف» می‌بینید، پژمان و سام واقعی هستند در تهران امروز و در شرایط امروز. اگر به اینها اشاره نکنیم، این شکل واقعی سام و پژمان از دست می‌رود و تبدیل می‌شود به یک فیلم معمولی دیگر.

کدخبر: ۳۷۵۹۹۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر