گفتگو با مرضیه کردبچه، مترجم رمان «سه زن توانمند»
روزنامه هفت صبح | ماری اندیای اولین زن سیاهپوستی است که توانست جایزه گنکور را از آن خود کند. ماجرا به سال ۲۰۰۹ برمیگردد و رمان «سه زن توانمند». پدر ماری اندیای در کودکی او و خانواده را رها میکند و به سنگال میرود؛ طوری که تا ۲۰سالگی این دختر هیچ خبری از پدر نداشت. بعدها البته در آثارش به این رنج کودکی پرداخت. خانم مرضیه کردبچه، مترجم آثار ماری اندیای در ایران، درباره زندگی و آثار این نویسنده میگوید که درادامه میخوانید.
* از این شروع کنیم که چطور وارد حوزه ترجمه شدید و چه کتابهایی ترجمه کردید تا بعد برسیم به ترجمه رمان «سه زن توانمند»…
من متولد ۱۳۶۴ هستم. لیسانسم زبان و ادبیات فرانسه بود، از دانشگاه تبریز و ارشد و دکترا را هم در دانشگاه شهید چمران اهواز خواندهام. درباره ترجمه هم باید بگویم که کلا به مقوله ادبیات و ترجمه علاقهمند بودم. سال ۲۰۱۰ در مسابقه «مترجم جوان» که بخش فرهنگی سفارت فرانسه برگزار کرده بود، شرکت کردم و نفر اول شدم. اتفاقا متنی هم که برای شرکت در مسابقه داده بودند از ماری اندیای، نویسنده رمان «سهزن توانمند» بود. چون سال قبل از آن، یعنی ۲۰۰۹، جایزه گنکور را برای همین رمان برده بود. اما متنی که برای آن مسابقه داده بودند، از کتاب دیگر این نویسنده بود که من با عنوان «قلبم در تنگنا» ترجمه کردم. شرکت در این مسابقه و برگزیدهشدن بهعنوان نفر اول، شروعی بود برای قدمگذاشتن در این راه. چون احساس کردم گویا علاوه بر علاقه، استعداد و توانایی این کار را هم دارم. منتها زمان گذشت تا اینکه بتوانم رمان «رزی کارپ» را با انتشارات نیماژ منتشر کنم.
*این رمان هم از همین نویسنده، ماری اندیای بود؟
بله. اول «رزی کارپ» را ترجمه و چاپ کردم و بعد هم «سه زن توانمند». البته قبل از اینها رمان «درخت زیبای من» را با پیشنهاد انتشارات «شبگون» ترجمه کردم که قبلا ترجمه شده بود.
*ترجمه آقای قاسم صنعوی بود که فکر میکنم حدود دودهه پیش چاپ شده؛ از نویسنده برزیلی، ژوزه مائورو دهواسکنسلوس.
بله. ناشری که گفتم تمایل داشت این رمان دوباره بازبینی و ترجمه شود که من این کار را انجام دادم. اما درباره «رزی کارپ» -اولین رمانی که از ماری اندیای ترجمه کردم- باید بگویم که سال ۲۰۰۱ جایزه «فمینا» را گرفته. دومین رمان هم که «سه زن توانمند» بود.
* چرا هر دو رمان را از یک نویسنده ترجمه کردید؟
تز دکترای من درباره همین نویسنده است. برای همین متمرکز شدم تا آثار و نمایشنامههایش را هم ترجمه کنم. ماری اندیای، از جمله نویسندگانی است که تا ابتدای قرن بیستویکم فعالیت داشت. اولین کتابش را حتی در نوجوانی منتشر کرد.
*به چه اسمی؟
بهتر است اسمش را نگویم چون فعلا نمیتوانم ترجمه دقیقی از عنوان آن ارائه کنم. اما بهشکل یک ترجمه تقریبی میشود گفت «در مورد زندگی آینده». اندیای این کتاب را در ۱۷سالگی با انتشارات «مینویی» چاپ کرد. تا سال ۲۰۰۱ هم که آخرینرمانش، «رزی کارپ» را مینویسد، با همین انتشارات فعالیت میکرد. از سال ۲۰۰۱ به بعد هم چاپ آثارش را با انتشارات «گالیمار» ادامه داد.
*درباره «رزی کارپ» گفتید که جایزه «فمینا» را گرفته. بهنظر میرسد رویکردهای فمینیستی در «سه زن توانمند» هم وجود دارد. جالب اینجاست که «رزی کارپ» جایزه «فمینا» را گرفته و «سه زن توانمند»، جایزه «گنکور».
ببینید، بههرحال وقتی مسائل زنان در یک رمان مطرح میشود، شما ناخودآگاه با رویکردهای فمینیستی مواجه میشوید. اما درباره جایزه «فمینا» باید بگویم، سابقه این جایزه برمیگردد به زمانی که هیأتی از ادبا و نویسندگان این جایزه را بهنوعی در اعتراض به جایزه «گنکور» که وجههای مردسالارانه پیدا کرده بود، راهاندازی کردند. البته این مربوط به ادوار نخست «گنکور» بود و الان دیگر چنین چیزی وجود ندارد. گاهی نویسندگان مرد هم بودهاند که جایزه «فمینا» را گرفتهاند یا نویسندگان زنی که جایزه «گنکور» گرفتهاند. ولی اینکه بگویم ماری اندیای دیدگاههای خاص فمینیستی را در «سه زن توانمند» دنبال کرده، اینطور نیست. ماجرای رمان، سرگذشت سهزن درگیر مهاجرت بین اروپا و آفریقا است؛ بهخصوص فرانسه و سنگال.
*زندگی خود نویسنده هم در مضامینی که انتخاب کرده، مؤثر بوده. چون تا جایی که میدانم پدری سنگالی داشت که خانواده را رها میکند و میرود و…
پدرش سنگالی بود و ماری اندیای خیلی کودک بود که پدر خانواده را رها کرد و رفت. درواقع میشود گفت که هیچوقت او را بهدرستی بهخاطر نیاورد چون یکسال بیشتر نداشت که این اتفاق افتاد. پدرش فرانسه را به مقصد آفریقا ترک میکند و ماری اندیای در فرانسه بزرگ میشود. تا ۲۰سالگی هم هیچ شناختی از آفریقا نداشت؛ نه سفری به آنجا داشت و نه پدرش را دیده بود. خودش هم در مصاحبههایش اشاره کرده، متأسف است که ناچار بوده یک زندگی دوفرهنگی را تجربه کند اما خب تمام زندگی و تحصیلاتش در فرانسه گذشته. سن سیوچندسالگی هم طبیعتا دیر است برای آموختن و سازگارشدن با یک فرهنگ دیگر. «سه زن توانمند» شاید بهنوعی شباهتهایی با زندگی خودش داشته باشد..
*نکته دیگر اینکه در سالهای اخیر رمانهای نویسندگان دورگه یا دوتابعیتی-مثلا فرانسویالجزایری یا فرانسویمراکشی- گویا با استقبال زیادی مواجه بوده. بعضی از جوایز معتبر دنیا را که دنبال میکنم، میبینم این نوع نویسندگان به جهت روایتهای عجیبی که از زندگی خودشان دارند، خیلی مقبول شدهاند.
بله. ضمن اینکه ماری اندیای، اولین نویسنده زن سیاهپوستی است که جایزه گنکور را برده؛ سال ۲۰۰۹٫ البته رمانهای قبلیاش هم با استقبال مواجه بوده؛ بهخصوص به جهت روایت زندگی شهرستانیها در فرانسه.
*زبان آثارش چطور است؟
ترجمه آثار این نویسنده بسیار دشوار است. منتقدان هم میگویند جزو نویسندگانی است که تسلط فوقالعاده بر گرامر زبان فرانسه دارد و گاهی با این گرامر بازیهایی میکند که ترجمه برای مترجم سخت میشود. گاهی هم جملاتی طولانی دارد که احساس میکنیم گوشهچشمی به آثار پروست در نوشتههایش دیده میشود. بهخصوص که در فارسی ما در استفاده از ضمایر موصولی محدودیت داریم و این موضوع دشواری کار ترجمه آثارش را دوچندان میکند.