کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۳۴۵۸۹
تاریخ خبر:

گفتگو با سحر بستام ‌درباره ترجمه‌ چندین رمان مشهور دنیا

روزنامه هفت صبح، یاسر نوروزی| در دهه‌های گذشته به جهت دسترسی اندک به اطلاعات و توسعه کمتر فضای مجازی، مترجمان کمتر سراغ رمان‌های روز یا آثاری می‌رفتند که بر اساس آن‌ها فیلم‌ها یا سریال‌هایی ساخته شده‌اند. این جریان ترجمه تقریبا از ابتدای این دهه پررنگ‌تر شد. از نمونه‌های فوق‌العاده هم می‌توان به «باشگاه مشت‌زنی» اثر چاک پالانیک اشاره کرد؛ رمانی که دیوید فینچر بر اساس آن فیلمی به‌یادماندنی ساخت.

در این میان داستان‌هایی هم ترجمه شدند که مشخص شد آثار کم‌مایه‌ای بوده‌اند اما فیلم سینمایی که بر اساس‌شان ساخته شده، دیدنی و مثال‌زدنی از آب درآمده. نمونه این مورد هم می‌توان به داستان اسکات فیتز جرالد اشاره کرد که فیلم «بنجامین باتن» بر اساس آن ساخته شده بود اما داستان به‌هیچ وجه در حد و اندازه‌های فیلم سینمایی نبود.

در مجموع از این جریان ترجمه، آثار خوبی وارد بازار ایران شدند و بعضی از مترجمان هم تلاش کردند این روند را پیگیری و مخاطبان فارسی‌زبان را با حال و هوای این‌گونه رمان‌ها بیشتر آشنا کنند. یکی از مترجمان، سحر بستام است که چندین رمان مشهور دنیا را ترجمه کرده؛ «داستان یک ندیمه»، «اتاق»، «گامبی وزیر» و…. در این گفت‌وگو با سحر بستام به روند ترجمه آثار و علاقه‌مندی‌هایش پرداخته‌ایم.

متولد چه سالی هستید؟ اهل کجا؟ چه رشته‌ای خوانده‌اید؟
متولد ۱۳۵۲، اهل تهران و اقتصاد بازرگانی و ادبیات نمایشی خوانده‌ام.

چطور شد ترجمه را شروع کردید؟
ابتدا به طور پراکنده برای برخی خبر مجلات و روزنامه‌ها ترجمه می‌کردم، بعد تصمیم گرفتم دایره کارم را گسترش بدهم.

اولین کاری که به شکل کتاب ترجمه و منتشر کردید چه بود؟
«داستان یک ندیمه».

چه کارهایی ترجمه کرده‌اید؟ اغلب فیلمنامه بوده؟
فیلمنامه «اتاق»، «حکایت‌های وحشیانه»، رمان‌های «داستان یک ندیمه»، «چیزهای تیز»، «یک لطف ساده»، «اولین حرکت ملکه»، کتابی علمی به نام دستورالعمل‌های ساده برای یک زندگی طولانی، داستان‌های کوتاه برای مجله کرگدن. الزاماً فیلمنامه نبوده. بیشتر داستان‌هایی که برای فیلم‌ها اقتباس شده‌اند و در حال حاضر داستان‌های کوتاه ساتیا جیت رای را در دست ویرایش دارم و به زودی چاپ می‌شود.

چرا بیشتر سراغ رمان‌هایی رفتید که بر اساس آن‌ها اقتباسی شکل گرفته؟
دلیلش را واقعا نمی‌دانم. شاید به خاطر اینکه سریال‌ها و فیلم‌ها مشوقم می‌شدند. آن تصاویر و کاراکترها جذبم می‌کرد.

بین تمام ترجمه‌های‌تان، خودتان کدام یکی را بیشتر دوست دارید. چرا؟
«داستان یک ندیمه»، چون اولین رمان بلندم بود. رمانی بسیار شگفت‌انگیز که خودم هم تحت تأثیر هر فصلش بودم.

کدام یکی دشوارتر از همه بود؟ چرا؟
«اولین حرکت ملکه» که بر اساس آن سریال کوئین گامبیت ساخته شده بود. به لحاظ ساختاری چون شامل حرکات فنی شطرنج بود، سخت بود. من هم شطرنج حرفه‌ای بلد نبودم؛ چندین کتاب و دیکشنری مطالعه کردم تا به آنچه می‌خواستم برسم.

یکی از دیالوگ‌هایی که در این کتاب‌ها بیشترین تأثیر را روی شما گذاشت؟
«داستان یک ندیمه»؛ «فرد واترفورد: ما فقط می‌خواستیم دنیا رو جای بهتری کنیم. - اُفرد: بهتر؟ - فرد واترفورد: بهتر هیچ‌وقت معناش این نیست که. بهتر برای همه همیشه معناش اینه که بدتر برای عده‌ای». البته این دیالوگ مربوط به فیلم است که در کتاب ادبیاتش کمی متفاوت است.

کدام یکی از این آثاری که ترجمه کرده‌اید، وقتی به شکل فیلم دیده‌اید، احساس کرده‌اید قوی‌تر از اثر سینمایی بوده و کارگردان نتوانسته به آن قدرت فیلمنامه را به تصویر بکشد؟
خب بیشتر من اول فیلم یا سریال مورد نظر رو می‌دیدم بعد تصمیم به ترجمه می‌گرفتم. در مورد «داستان یک ندیمه»، کتاب بسیار قوی‌تر و مفهومی‌تر از سریال بود، البته سریال هم جزو سریال‌های پربیننده بود ولی خب کتاب یک شاهکار ادبی و بی‌نقص بود که موضوع آن هم بی‌سابقه بود. البته همه آثار مارگارت آتوود چنین است.

رمان «سرگذشت ندیمه» (یا همان داستان یک ندیمه) واقعا بهتر از اثر اقتباسی‌اش است. من راستش آخر فصل اول سریال دیگر احساس خستگی می‌کردم. یعنی طوری سریال را ساخته بود که کشش چندانی برای دیدن فصل دوم در من ایجاد نمی‌کرد. برای شما این‌طور نبود؟
خب چون فصل دوم بیشتر قسمت‌هایش، ربطی به کتاب نداشت و در کتاب نبود و زاییده تخیل فیلمنامه‌نویس بود.

برعکس این هم صادق بوده؟ کدام فیلمنامه‌ای که ترجمه کردید، ضعیف‌تر بوده اما اثر تصویری آن قوی‌تر شده؟
سریال کوئین گامبیت یا همان «اولین حرکت ملکه» واقعاً از کتاب بهتر بود و حس بهتری القا می‌کرد؛ طوری‌که فکر می‌کردی این یک داستان واقعی است و بعد کتاب بر اساس آن نوشته شده. فیلمبرداری و تدوین عالی بود؛ فیلمنامه‌ای که نقص نداشت و البته بازیگران و طراحی صحنه شگفت‌انگیز.

آن سرگذشتی که برای این کودک روایت می‌شود، در رمان هم وجود داشت؟ اینکه در یتیم‌خانه بزرگ شده بود؟
بله. کاملا و عینا همان بود که در سریال بود. فقط داستان پدر و مادرش کمی تحریف شده بود.

دوست دارید مسیر مشخصی را در ترجمه کتاب طی کنید؟ یا صرفا علاقه‌تان را در ترجمه‌ها دنبال کنید؟
نه، همین مسیر انتخابی بر اساس علاقه به نویسنده‌ها یا فیلم‌های اقتباسی‌شان.

بین آثار دیگر مترجمانی که خوانده‌اید، چه اثری بیشتر در خاطرتان مانده؟
«دختر بخت» نوشته ایزابل آلنده ترجمه اسدالله امرایی.

توضیح بیشتری می‌دهید که چرا چنین اثری بیشتر در خاطرتان مانده.
ترجمه‌ای که اسدالله امرایی در مورد این کتاب ارائه داده، گونه آزادتری است و فهم و درک آن راحت‌تر است؛ طوری روان و آسان پیش می‌رود انگار که در بطن ماجرا زندگی می‌کنیم. از لحاظ فنی نیز خیلی پایبند به فرم متن مبدأ است و نسبت به ترجمه‌های دیگر فاخرتر و با زبان نسبتا پیچیده‌تری است.

چه اثری برای‌تان الگو بوده و همیشه از آن به عنوان یک سرمشق برای خودتان یاد کرده‌اید؟
«کوری» اثر ساراماگو ترجمه اسدالله امرایی.

چرا؟
در استفاده از معادل‌ها، گاهی اوقات امرایی تلاش می‌کند معادل‌های فارسی‌تری استفاده کند و بافت را فارسی‌تر کند معیارهای زیبایی‌شناختی در انتخاب واژه در آن لحظه بسیار دخیل است. آقای امرایی استراتژی دارد که در کل کار برای واژه‌سازی و استفاده کمتر از واژگان خارجی تلاش می‌کند که کار را برای خواننده ساده‌تر می‌کند؛ مخصوصا خواننده عام بهتر و بیشتر می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند.

کار دیگر مترجمان را هم دنبال می‌کنید؟ از مترجمان جوان هم آثاری خوانده‌اید که پسندیده باشید؟
بله، کتاب‌هایی که توسط پیمان آقای خاکسار ترجمه شده.

اگر کسی با ترجمه‌های‌تان آشنا نباشد و بخواهید یکی را برای اولین آشنایی معرفی کنید، کدام ترجمه را معرفی می‌کنید؟
«داستان یک ندیمه» چون از نظر خودم بهترین کارم است و فکر کنم از نظر ویرایش زمان زیادتری برایش گذاشتم و اینکه خب سریالش هم مخاطبان زیادی داشت، به خواندن کتاب من هم کمک می‌کند.

مخاطبانی که ترجمه‌های‌تان را خوانده‌اند، بیشتر با کدام یکی ارتباط برقرار کرده‌اند؟
با «چیزهای تیز» و «داستان یک ندیمه». از این دو، فیدبک‌های خوب گرفتم.

واکنش‌هایی که از سوی خوانندگان گرفته‌اید چه بوده؟
برای فیلمنامه «اتاق» گفتند که کتاب خیلی بهتر بود.

چه کار یا آثاری در دست ترجمه دارید؟
مجموعه داستان‌های کوتاه ساتیا جیت رای به نام «من یک روح هستم».

صحبتی هست که می‌گویند عموما آثار سینمایی که بر اساس رمان‌ها ساخته می‌شوند، به‌خوبی آن رمان‌ها درنمی‌آیند. چقدر با این گفته موافق هستید؟
نه، خیلی هم موافق نیستم. من مواردی دیده‌ام که خیلی فیلم بهتر از کتاب شده؛ «بربادرفته» اثر مارگارت میچل، همین «کوئین گامبیت» و «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» ساخته میلوش فورمن.

کدخبر: ۴۳۴۵۸۹
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
  • _user_1641216674

    ترجمه های ایشان بی نظیره واقعا بابت این همت و دقتی که در ترجمه و ارائه رمان های روز دنیا برای فارسی زبانان دارند به ایشو ن تبریک می گم منتظر آثار دیگر ایشون هم ه ستم