کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۲۴۳۴۸
تاریخ خبر:

گفتگو با برادران کیایی درباره سریال هم‌گناه

روزنامه هفت‌صبح، وحید سعیدی / احمد رنجبر | از سال ۸۸ که مصطفی کیایی اولین فیلم بلند سینمایی‌اش را کارگردانی کرد، تا سال ۹۸ که نخستین سریالش را ساخت، پیشنهادهای زیادی برای کارگردانی سریال داشته است. او اما به این سمت نرفت تا این‌که ماجرای «هم‌گناه» پیش آمد. این سریال سال پیش توزیع شد و حالا فصل اول آن در آستانه اتمام است.

ویژگی ممتاز «هم‌گناه» پرهیز از ورود به فضای دیگر سریال‌های خانگی،‌ در عین انطباق با سلیقه عام است. سریال بدون نقص نیست اما ۹۶ درصد از مخاطبان در فیلیمو آن را پسندیده‌اند. از آن سو مصطفی کیایی مدت‌ها است گفت‌وگو نکرده تا مجموعه این اتفاق‌ها انگیزه گفت‌و‌گوی مبسوط هفت‌صبح با او شود. محسن کیایی یکی از نویسندگان و بازیگر «هم‌گناه» هم در این گفت‌و‌گو حضور دارد.

*** نمی‌خواستم سمت سریال بروم
* خیلی وقت است که می‌خواستید سریال خانگی بسازید، چه شد این قدر دیر سراغش رفتید؟
* مصطفی: حدود چهار سال پیش بود که تصمیم به ساخت سریال داشتیم. بعد از ساخت «بارکد» قصه‌ای را با محسن (کیایی) و علی کوچکی آماده کرده بودیم و فکر کردیم می‌تواند سریال خوبی شود. آن زمان خیلی‌ها تماس می‌گرفتند بیا سریال کار کنیم. راستش من می‌ترسیدم و نمی‌دانستم این حجم از اتفاق در یک سریال را چطور باید سامان داد و نگران سرمایه هم بودم.

* نگران سرمایه هم بودید؟
* مصطفی: بله.«هم‌گناه» هشتمین کار من بعد از ساخت هفت فیلم سینمایی است که همیشه همه چیزشان شفاف بوده. من خودم روی این مسئله حساس هستم و باید بدانم محل تامین سرمایه کجا است. ضمن این‌که همیشه از این‌که سریال بسازم و برای مدتی طولانی مشغول یک کار باشم فراری بودم. تا این‌که در همان مقطع‌، مجید محسنی از شرکت هنر اول گفت می‌خواهیم به سریال سازی ورود کنیم. بعد از «بارکد»، محسن و علی کوچکی نگارش فیلمنامه را شروع کردند.۱۰ قسمت که آماده شد تصمیم گرفتیم تولید را شروع کنیم. لوکیشن دیدیم، با یک سری بازیگران صحبت کردیم و تا نزدیک کلید رفتیم اما پشیمان شدم!

* همین داستان بود؟
* مصطفی: بله. گفتم کار نمی‌کنم و «چهارراه استانبول» را ساختم. بعد از «مطرب» دوباره آقای محسنی گفت: «ما آن قصه را خیلی دوست داریم و اگر با هم کارش کنیم به‌نظرم اتفاق خوبی می‌افتد. الان پلتفرم‌ها هم در پروژه‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند. بچه‌های فیلیمو قصه را دوست داشته‌اند…» بعد از توافق، دوباره قصه از قسمت یک به‌روز شد و «هم‌گناه» شکل گرفت.
همزمان سریال‌های دیگر خانگی را رصد می‌کردید؟
* مصطفی:‌ من متاسفانه از سریال‌های شبکه نمایش خانگی جز فصل اول «شهرزاد» چیزی ندیده بودم.
* محسن: من «شهرزاد» را دیده بودم و چند سریال که پیشنهاد بازی شده بود را خواندم. «ساخت ایران» را هم که بازی کردم.

*** دنبال تقلید نیستیم
* چون بیشتر در معرض فیلمنامه‌ها بودید؛‌ با توجه به این‌که شبکه خانگی ذائقه مخاطب را شکل داده بود فکر می‌کردید این فیلمنامه جواب بدهد؟
* محسن‌: زمانی که روی قصه کار کردیم‌، ‌خیلی به فکر این نبودیم که مصطفی کارگردانی کند چون از ساخت سریال طولانی مدت گریزان بود. عقیده دارد کار طولانی، ‌روزمرگی می‌آورد و خلاقیت را از بین می‌برد. ما متریالی که ابتدا در نظر داشتیم برای ۵۰ قسمت سریال بود. احساس می‌کنم وقتی می‌خواهی سریال بسازی باید همه اجزایش ایرانی باشد تا مردم فضا‌، ‌قصه و آدم‌هایش را لمس و باور کنند. این سیبل اولیه ما بود؛

یعنی قراری که با مصطفی و علی کوچکی داشتیم این بود که یک قصه ایرانی خانوادگی تعریف کنیم و در دل آن پیچش‌هایی برای جذابیت داستان ایجاد کنیم. معتقد بودیم هر کدام از کاراکترها باید برای خودشان قصه داشته باشند و اصلا به این فکر نمی‌کردم چون فلان سریال مد شده شبیه آن کار کنیم. برای ما مخاطب در اولویت اول است. یک بار چهار ماه ۱۰ قسمت سریال را نوشتیم اما در نهایت به این نتیجه رسیدیم که خوب نیست. مصطفی گفت این را کار نمی‌کنم و از اول دوباره شروع به نوشتن کردیم.
خود شما فیلمنامه‌نویس هستید و برای دیگران هم نوشته‌اید. در این مرحله وجه نویسندگی‌تان غالب بود و با همان نگاه درباره سریال نظر می‌دادید؟

* مصطفی:‌من خودم شخصا به صرف این‌که کاری انجام داده باشم و پولی دربیاورم، فیلم نمی‌سازم. من حتی «مطرب» را با عشق ساختم. چون قصه آدم‌هایش برایم دغدغه بود. می‌دانستم مطرب پرفروش می‌شود ولی وقتی آن را می‌ساختم دنبال ساخت فیلم پرفروش نبودم. «چهارراه استانبول» را دلی ساختم. دیدم همه عکس و مطلب به احترام آتش‌نشان‌ها به اشتراک می‌گذارند‌،گفتم خب من فیلمش را بسازم. آن حجم کار، از نظر ویژوال افکت خارق‌العاده است. من بعد از این فیلم با فرید فصیحی ۲۰ دانشگاه رفته‌ایم و با دانشجویان درباره ویژوال افکت «چهارراه استانبول» حرف زدیم. هیچ کس جرات نمی‌کرد سراغ قصه چهارراه استانبول برود تا نزدیک به ۱۰ گیگ تصویر و حافظه بصری پلاسکو بسازد و نتیجه واقعی شود.

* دارید به همان تفاوت در کارها اشاره می‌کنید.
بله. من ماجرا‌جویی را دوست دارم. برای همین هفت فیلم ساخته‌ام که هیچ کدام شبیه هم نیست: بعد از ظهر سگی، ضد گلوله، خط ویژه، عصر یخبندان و مطرب دنیای مختص خودشان را دارند. یک‌سری از این فیلم‌ها موفقیت زیادی داشته‌اند ولی من بعد از آن مسیر عوض کردم. بعد از «ضد گلوله» که کلی سیمرغ گرفت من همان فضا را ادامه ندادم. بازیگوشی و ماجراجویی در فیلمسازی را دوست دارم. به این هم فکر نمی‌کنم منتقدان از نتیجه کار راضی هستند یا خیر‌. همیشه حرفم این است: مهم‌ترین فاکتور در یک کار قصه است. وقتی مخاطب را از اول تا آخر با خودت همراه کنی‌، مهم نیست چه مدلی می‌خواهی بسازی.

حتی کسانی که با برخی از فیلم‌های من مخالف بوده و گفته‌اند فیلم خوبی نیست، از اول تا آخر در سالن نشسته‌اند. یک بار در سالن شنیدم که منتقدی می‌گفت من با موضوع «عصر یخبندان» مشکل دارم ولی یک جوری ساخته شده که آدم به ساعتش نگاه نمی‌کند. این یعنی او درگیر قصه فیلم شده است. مهم همیشه برای من قصه است و سریال«هم‌گناه» هم بر اساس همین قاعده ساخته شد. گفتم فیلمنامه باید طوری باشد که وقتی خودم می‌خوانم، از آن لذت ببرم و منتظر قصه بعدی باشم. الان بازخوردها همین است و کلی پیام داریم که می‌گویند کاش سریال هفته‌ای دو قسمت منتشر شود. این اتفاق مدیون قصه است. مثلا اگر تایتانیک در دهه نود موفق بود به دلیل حجم ویژوال نبود به خاطر قصه جذاب آن است.

*** سراغ لاکچری بازی نرفتیم
* طبقه آدم‌هایی که برای«هم‌گناه»در نظر گرفته‌اید هم عامل جذابیت سریال شده است. مثلا شخصیت پرستویی،‌ یک خواننده و …
* محسن‌: بخشی از تعاریف در سینمای ایران اشتباه است. مثلا می‌گوییم چرا آدم‌ها رئال نیستند؟ چرا شبیه‌شان را در جامعه نمی‌بینیم؟ سینما قرار است یک سری آدم‌ها را نشان دهد که شبیه هیچ‌‌کس نیستند. ما در «هم‌گناه» می‌خواستیم ترکیب درستی از همه آدم‌ها راداشته باشیم که از قاب بیرون نزنند. به همین خاطر مدت‌ها روی شخصیت‌ها‌، تنوع شغلی‌شان، ارتباط‌شان با یکدیگر و … صحبت کردیم. اصلا شغل گل فروش را انتخاب کردیم چون همیشه کلیشه یک خانواده پولدار ایرانی سنتی‌، شغلی مثل فرش فروشی بوده است. کار گل با خودش بار دراماتیکی می‌آورد.

* فضا و آدم‌های سریال‌های شبکه خانگی این‌‌قدر لاکچری هستند که مخاطب آن‌ها را دور از خود می‌بیند. این اتفاق در «هم‌گناه» هم افتاده است.
* مصطفی: اتفاقا در«هم‌گناه» سراغ لاکچری بازی نرفتیم. یک خانواده سنتی پول‌دار را نشان می‌دهیم و اصلا چیزی را به رخ نکشیدیم. حتی در اکسسوار‌، ‌چیدمان و لباس‌های شخصیت‌ها از آن طرف خانواده رحمان یا هدیه تهرانی را داریم که متعلق به طبقه پایین هستند. نمی‌توان طبقه پول‌دار جامعه را ندید، ولی باید رفتار و کنش‌شان در درام درست و قابل باور باشد… یعنی تو یک سری آدم را نشان ندهی که نه به درام ربط دارند و نه فضای اجتماعی خودشان‌.

*فقط شیک است.
* مصطفی‌: بله این می‌شود استفاده ابزاری.
* محسن: در سینمای ما یک فرمول رایج شده که می‌گویند ماشین کروک، ‌هلی کوپتر و دو ترک آهنگ فلان و … بگذار‌؛ فیلم می‌فروشد.
مثل اواخر دهه هفتاد که یک دختر و یک پسر و یک گیتار فرمول فروش بود!
* مصطفی:‌البته من اعتقاد ندارم‌. همه‌اش می‌گویم قصه.
* محسن: من فرمول ساخت را می‌گویم.
* مصطفی: این تفکر تهیه کننده‌های سنی است که در مجموعه ۱۰ فیلم‌،‌ نکات مشترکی پیدا می‌کنند و می‌گویند این چیزها باعث فروش شده است. درست کمدی در تمام دنیا پرفروش می‌شود، ولی حالا ملودرام‌ها در سینمای ما می‌فروشد و نتیجه می‌گیریم شرط اول برای موفقیت قصه است. خیلی از فیلم‌های کمدی چون قصه نداشته‌اند‌، فروشش خیلی زود متوقف شده است.

*** هم‌گناه کند نیست
* شما هم در فیلم‌های‌تان نشان داده‌اید بلدید لحظات نفسگیر خلق و قصه‌های پرریتم روایت کنید. در «هم‌گناه» تعمدا خواسته‌اید حجم قصه زیاد نباشد؟
* محسن:‌من مخالف این حرف هستم. به طور مصداقی درباره یک قسمت می‌توانیم صحبت کنیم که چقدر قصه دارد. همه کاراکترها قصه دارند. یک موقعی لازم است دائم گره‌ها را به مخاطب نشان دهی اما خیلی مواقع با حضور یک کاراکتر می‌توانی گره را یادآوری کنی. مثلا در یک قسمت‌، نامزد امین در بیمارستان حضور پیدا می‌کند و از دیدن کاراکتر پرویز پرستویی شوکه می‌شود، ‌بعد که بیرون می‌آید کاراکتر حبیب رضایی را می‌بینید که می‌ترسد. حبیب رضایی احساس می‌کند‌، آدم آشنایی دیده است …

شاید این هیجان زیادی نداشته باشد اما کارکردش درست است و در قسمت‌های بعد این کاشت،‌ برداشته می‌شود. ما در فصل یک، مخصوصا در پنج قسمت اول که کاراکتر زیاد داشتیم و قرار بود آدم‌ها را معرفی کنیم و قلاب بیندازیم تا مخاطب گیر بیفتد‌، شاید شاید قصه یک مقدار کند بوده ولی از قسمت پنج‌، روند داستان سرعت گرفته است. در فصل دو داستان بیش از پیش باز می‌شود و مخاطب با ۱۲ قسمت مهیج مواجه خواهد بود.

* مصطفی: الگویی که ناخواسته پیش آمد و من به بچه‌ها گفتم فیلمنامه را بر اساس آن پیش ببریم سریال Game of Thrones بود. آن سریال همین سبک را دارد؛‌ یک سری آدم در جاهای مختلف هستند. قصه هر چه جلوتر می‌رود ربط‌های‌شان مشخص می‌شود و از یک جا به بعد قصه‌ها در هم تنیده است. الگوی نوشتاری و تعدد کاراکترهای «هم‌گناه» شمایل کوچکی از آن سریال بود.
در ادبیات داستانی هم این الگو را داریم. به عنوان مثال«کلیدر» محمود دولت آبادی … چقدر فکر می‌کردید این الگو به‌ویژه در چند قسمت اول به کار بیاید و مخاطب سریال را دنبال کند؟

* مصطفی: اصلا در این شیوه فقط یک کار نمی‌توانی انجام دهی. و آن این‌که تمام سکانس‌ها را گرم بگیری تا مخاطب با آدم‌ها همراه شود. توی Game of Thrones خیلی وقت‌ها قصه جلو نمی‌رود اما مخاطب دوست دارد آن شخصیت را دنبال کند. باید رابطه‌ها گرم باشد و از بازیگرانی استفاده کنی که برای مردم جذاب هستند. در چند قسمت اول سعی می‌کردیم تلنگرهایی بزنیم تا مخاطب کنجکاو و درگیر شود.
* محسن: حدس زدن اتفاق دیگری است که در «هم‌گناه» رخ داده. خیلی پیام دارم که حدس می‌زدند کی به کی ربط دارد و این نشان می‌دهد کاراکترها اثرشان را گذاشته و ذهن تماشاگر خلاق شده است تا روابط و آدم‌ها را کنار هم قرار دهد.

*** ساخت با فیلمنامه کامل
* این نیازمند است که داستان‌های‌شان طراحی شده باشد. قصه آدم‌ها را از ابتدا تا آخر داشتید؟
محسن: ما ابتدا تا انتهای قصه همه شخصیت‌ها را نوشتیم و بعد سریال را کلید زدیم. اصلا مدل مصطفی این طوری نیست که بگوید شروع کنیم تا ببینیم چه می‌شود.

* مصطفی: اصلا یکی از شرط‌هایم با سرمایه‌گذار این بود که به من به عنوان تهیه کننده و کارگردان فشار نیاورند حالا که پنج قسمت فیلمنامه داری شروع کن. ما وقتی شروع کردیم ۱۲ قسمت فیلمنامه کامل داشتیم و ۱۲ قسمت سیناپس. ما تا ته داستان را می‌دانستیم‌. من بعد از «عصر یخبندان» که در بین فیلمنامه‌هایم خیلی مهندسی شده است، یکی از فیلمنامه‌هایی که قسمت به قسمت مشخص و مهندسی شده بود، همین«هم‌گناه‌ » است.

* در ذهن خودتان قصه تک تک آدم‌ها شکل گرفته بود؟
* محسن: ما همه کاراکترها را خرد کردیم و قصه‌شان معلوم و در هم تنبیده بود. در نسخه اول، در همان قسمت یک مشحص می‌شد کاراکتر مهدی پاکدل چه ارتباطی با خانواده صبوری دارد. در نسخه کنونی‌، در قسمت ششم مشخص شد که با فریبرز برادر است. این فیلمنامه خیلی سخت بود چون هم تعدد کاراکتر داشتیم و هم این که چطور کنار هم قرار بگیرند که هیچ کدام آسیب نبیند.
یکی از آفت‌ها این است که اگر قصه یکی از شخصیت‌ها در نیاید کل سریال لطمه ببیند. مثل کاراکتر مهدی پاکدل.

* محسن: اتفاقا قصه مهدی پاکدل از همه بیشتر بازخورد داشته است. بعد از قسمت ۹ جو عجیبی داشتیم که چرا قصه هدیه و فرهاد را رها کرده‌اید؟ قصه این دو برای مخاطب جذاب‌تر است.
* مصطفی: مخاطب باید صبور باشد. نمی‌شود در هر قسمت قصه همه کاراکترها را روایت کرد. من کلی پیام از طرف مددکاران داشتم که شما چرا هیچ تحقیق نکردید؟ کدام مددکار خواستگاری کسی می‌رود که به او کمک کرده است؟ من گفتم لطفا صبور باشید و قصه ما را ببینید…. چون کاراکترها زیاد است در برخی قسمت‌ها بعضی از آن‌ها را رها می‌کنیم. مثل اتفاقی که در دو قسمت قبلی برای شخصیت پرویز پرستویی افتاد. ولی از این قسمت قصه پرستویی دوباره پررنگ می‌شود.
* محسن: الان درباره قصه نمی‌شود به طور جامع صحبت کرد و باید سریال جلو برود. مطمئن باشید ۱۲ قسمت دوم سریال هیجان و حس آن چند برابر ۱۲ قسمت فصل اول است.

* ۱۲ قسمت فصل دوم بلافاصله پخش می‌شود؟
* محسن: احتمالا دو هفته فاصله می‌افتد. یک فاصله سه ماهه در قصه هم شاهد خواهیم بود.

*** لطمه از ساخت ایران
* توی هفت‌صبح درباره بازی محسن کیایی نوشتیم که نقش‌های او در چند سال اخیر دارد تکراری می‌شود. آن هم بازیگری که استعدادش را بارها نشان داده و ثابت کرده می‌تواند نقش‌های متفاوت بازی کند. ضربه اصلی را از «ساخت ایران» می‌خورید که مخاطب شما را در قسمت‌های طولانی با یک شخصیت ثابت و بدون قصه می‌دید.چرا در «هم‌گناه» شخصیت دیگری را بازی نکردید؟

* محسن: وقتی قرار بود «ساخت ایران»‌ را بازی کنم،‌ قصه‌ای که تعریف شد خیلی جذاب بود. ما بدون فیلمنامه کلید زدیم و خیلی زود لطمه خوردیم. امیر عربی هم مقصر نبود چون باید در زمانی کوتاه قصه‌ها را می‌نوشت و فرصت نداشت. برای همین موقعیت کمدی در آن درنیامده بود. هر کسی در کارنامه‌اش کارهایی دارد که دوستش ندارد. برای آن موقع انتخاب «ساخت ایران» تصمیم درستی بود ولی حالا که به آن نگاه می‌کنم برایم تجربه جذابی نیست.

وقتی فرصت داشته باشی برای کاراکتر بال و پر می‌دهی و برای آن طراحی داری. آن سریال این تصور را درباره بازی من ایجاد کرد درحالی که خیلی کمدی بازی نکرده بودم. «بارکد»،«لوله زنبور»و «مطرب»کمدی هستند ولی بقیه جدی بود‌. در«هم‌گناه» قرار بود نقش جدی پیمان را بازی کنم ولی مصطفی یک سری استدلال‌ها داشت و به این نتیجه رسیدیم که نقش آرمان را بازی کنم. این شخصیت به مرور تغییر می‌کند و جذاب‌تر می‌شود. این‌جا رسما قول می‌دهم کاراکتر این شکلی حالاحالاها بازی نکنم.

کدخبر: ۳۲۴۳۴۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر