کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۳۷۱۸۷
تاریخ خبر:

کلاسیک ببینیم| ماجرای یک قتل پیچیده

روزنامه هفت صبح، سینا بحیرایی | یک: «نامه» شاید بهترین فیلم ویلیام وایلر نباشد (کلی شاهکار دیگر هم در کارنامه خود دارد)، ولی بدون تردید یکی از قدرنادیده‌ترین آثار اوست، با یک افتتاحیه بی‌نظیر، کلی بازی عالی و چند لحظه‌ ماندگار. فیلم اگرچه به شهرت دیگر آثار وایلر نرسیده است، در همان سال نامزد هفت جایزه اسکار شد، و البته هیچ‌کدام را دریافت نکرد.

دو: «نامه» که اقتباسی از نمایشنامه‌ای از سامرست موام است، در مالزی می‌گذرد. رابرت کرازبی (هربرت مارشال) و همسرش لزلی (بت دیویس) یک کارگاه تولید کائوچو دارند و زندگی خوشی را می‌گذرانند. یک شب که رابرت در خانه نیست و کارگران کارگاه خواب هستند، لزلی جلوی حیاط خانه‌شان مردی به‌نام جف هموند را با چند گلوله می‌کشد. او بعدا ادعا می‌کند که جف قصد تعرض به او را داشته است. همه‌چیز در دادگاه به نفع او پیش ‌می‌رود، تا این‌که سروکله یک نامه‌ پیدا می‌شود، نامه‌ای که در آن، لزلی از جف می‌خواهد آن‌شب که رابرت خانه نیست، به منزل‌شان بیاید. بحث اصلی این است که ماجرای این نامه چیست و چه رازی پشت این قتل است؟

سه: فیلم با یک افتتاحیه کوبنده و بی‌نظیر شروع می‌شود. همه‌چیز در سکوت و آرامشی لذت‌بخش می‌گذرد، به یک‌باره صدای یک گلوله سکوت را در هم می‌شکند. لزلی با تپانچه‌ای در دست، مردی زخمی را به قتل می‌رساند و چندین بار به او شلیک می‌کند. همان ابتدای فیلم این سوال در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد که داستان چیست و این‌ افراد چرا این‌گونه با هم درگیر شده‌اند. چنین افتتاحیه معرکه‌ای نه‌تنها فراتر از استانداردهای سینمای کلاسیک است، بلکه در فیلم‌های عصر حاضر هم به‌سختی پیدا می‌شود.

جالب این است که صحنه افتتاحیه، اولین صحنه‌ای است که در فیلم فیلمبرداری شده است. این صحنه که در فیلم دو دقیقه طول می‌کشد، یک روز کامل صرف فیلمبرداری‌اش شد. استودیو از وایلر خواسته بود که روزی سه، چهار صفحه از فیلمنامه را فیلمبرداری کند، ولی او همان ابتدا یک روز را صرف یک نمای اولیه بدون دیالوگ کرد.‌ عجب شوکی به تهیه‌کننده‌ها وارد کرده است!

اگر بقیه فیلم هم به اندازه افتتاحیه‌اش قوی و پرقدرت بود، با یکی از شاهکارهای سینمای کلاسیک طرف بودیم. ولی متاسفانه فیلم در ادامه پراکنده و نامنسجم می‌شود. شاید دلیلش این است که فیلم اقتباسی از یک نمایشنامه است، «نامه» شبیه چند داستان جدا از هم می‌ماند که به‌هم متصل شده‌اند. ابتدا معمای قتل مطرح می‌شود، سپس معمای نامه و بعد هم رابطه ازهم گسیخته بین رابرت و لزلی. هرکدام از این‌ها خودشان می‌توانستند ایده یک فیلم مستقل باشند.

چهار: یکی از نکات ظریف فیلم که باید مورد توجه قرار داد، فصل دادگاه و نژادپرستی است که صورت می‌گیرد. دادگاه در سنگاپور می‌گذرد و لزلی با وجود این‌که یک قتل آشکار انجام داده است، تبرئه می‌شود. دلیلش این است که یک هیات منصفه کاملا سفیدپوست در دادگاه هستند و طبعا، رای به تبرئه یک متهم سفیدپوست می‌دهند. جالب این است که فیلم هیچ مانوری روی این قضیه نمی‌دهد. انگار تبرئه شدن زنی که جلوی چشم ده‌ها نفر یک قتل مرتکب شده، یک امر طبیعی است. آیا اگر لزلی یک زن سیاه‌پوست یا سنگاپوری بود باز هم این‌قدر راحت آزاد می‌شد؟ برابری جنسیتی در هالیوود باید با مطرح کردن مسائل این‌چنینی صورت بگیرد، نه با تلاش برای سیاه‌پوست کردن نقش‌هایی که پیش‌تر در اختیار شخصیت‌های سفیدپوست بوده است.

پنج: یکی از جنبه‌های قابل توجه فیلم حین ساخت، بحث‌ها و اختلاف‌نظرهایی بود که ویلیام وایلر و بت دیویس حین ساخت با هم داشتند. معروف‌ترین‌شان صحنه‌ای است که لزلی به رابرت می‌گوید که او را دوست ندارد. دیویس معتقد بود هیچ ‌زنی این کار را نمی‌کند که مستقیم به چشمان شوهر خود نگاه کند و به او بگوید که دوستش ندارد (چه قلب صاف و پاکی داشته است خانم دیویس!)، ولی وایلر معتقد بود این یک صحنه‌ مهم در فیلم است و باید به همین صورت فیلمبرداری شود.

در نهایت دیویس تسلیم شد. بعد از اتمام فیلمبرداری هم وایلر به این نتیجه رسید که لزلی آنچنان که باید شخصیت همدلی‌برانگیزی نیست و بهتر است بعضی از صحنه‌های بازی دیویس دوباره فیلمبرداری شود. بت دیویس به هر ترتیبی بود وایلر را راضی کرد که بازی غریزی و آنی‌اش در آن صحنه‌ها ارزش ویژه‌ای دارد و بعید است در بازی دوباره بتواند چنین کیفیتی ارائه بدهد. اینبار وایلر راضی شد. البته این دعواها بی‌فایده نبود و بت دیویس در نهایت به‌خاطر بازی در این فیلم نامزد اسکار شد.

شش: فیلم از یک جنبه‌ دیگر هم کاملا پیشرو عمل می‌کند: چند بازیگر مهم آن که نقش کلیدی در داستان دارند (مثل منشی وکیل یا همسر هموند)، بومی و سنگاپور هستند. چنین چیزی برای سینمای هالیوود آن زمان که عمدتا با هدف بازار داخلی آمریکا یا نهایت کشورهای مطرح اروپایی ساخته می‌شد، چندان مرسوم نبود. قطعا دلیل اصلی چنین کاری، وفاداری کامل به داستان از سوی وایلر بوده است. اگر «نامه» در سینمای امروز با هزینه‌های فعلی ساخته می‌شد، بعید بود در سنگاپور ساخته شود. احتمال زیاد داستان را به آمریکا منتقل می‌کردند.

کدخبر: ۴۳۷۱۸۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر