کلاسيک ببينيم| درباره فیلم زندگی امیل زولا
روزنامه هفت صبح، سینا بحیرایی| یک: امیل زولا یکی از مشهورترین نویسندگان ادبیات فرانسه است. او که دوبار هم نامزد جایزه نوبل ادبیات شد، از ستونهای مکتب ادبی ناتورالیسم بود و در کارهای متنوع فراوانش، همیشه نگاهی ویژه به فقر و بیعدالتی موجود در جامعه داشت. همین مسئله باعث شد همیشه با حاکمان و سردمداران فرانسه قرن نوزده سرجنگ داشته باشد. ولی او در تمام عمرش و در هر شرایط زندگی که بود، لحظهای از عدالتخواهی دست نکشید. ویلیام دیترله، کارگردان آلمانی که به هالیوود رفته بود، در سال 1937 فیلمی تماشایی به نام «زندگی امیل زولا» بر اساس زندگی این نویسنده مطرح فرانسوی ساخت و روانه سینماها کرد.
دو: فیلم با زولای جوان شروع میشود. زمانی که هنوز همخانه پل سزان، نقاش پست امپرسیونیسم معروف است و برای نویسنده شدن تقلا میکند. اما کسی به دغدغههای زولا اهمیتی نمیدهد. فیلم به تدریج روند مشهور شدن زولا و تبدیل شدن او به یکی از غولهای ادبیات فرانسه را تشریح میکند. بخش عمده فیلم به سالهای آخر زندگی زولا و ماجرای دریفوس میپردازد.
زمانی که افسر آلفرد دریفوس به ناحق متهم شد به خیانت شد و به جزیرهای دورافتاده تبعیدش کردند. با وجود اینکه مافوقهای او بعدا به اشتباه خود پی بردهاند، اما ترجیح دادند بر روی این دروغ بزرگ سرپوش بگذارند و اشتباه خود را نپذیرند. در نهایت با پیگیری زولا و مقاله مشهورش با نام «من متهم میکنم» حقایق آشکار گشت و از یکی از بزرگترین رسواییهای قضایی فرانسه پرده برداشته شد.
سه: نکتهای که در «زندگی امیل زولا»، به عنوان یک فیلم زندگینامهای کلاسیک جلب توجه میکند، نوع نگاه آن به زندگی قهرمانی است که انتخاب کرده. و این مسئله در تمام فیلمهای زندگینامهای کلاسیک دیده میشود. این نوع فیلمها بیشتر زندگی بیرونی شخصیت مورد نظر خود را مد نظر دارند. اتفاقهای بیرونی مهمی که در زندگی این شخص رخ داده و در تاریخ ثبت شده است.
به همین دلیل بیشتر به نظر میآید در حال تماشای یک مستند دراماتیک هستیم. این رویه بعدا در فیلمهای مدرنتر کنار گذاشته شد. در فیلمهای زندگینامه امروزی ما تا عمق شخصیت اصلی داستان نفوذ میکنیم و همراه با فیلم، به درک تازهای از او میرسیم. گویی فیلمسازان امروزی اصلا با هدف نمایش جنبههای متفاوت و تازه زندگی افراد مشهور، به سراغ زندگی آنها میروند. این مسئله به عنوان مثال در «لینکلن» استیون اسپیلبرگ (2012) به خوبی دیده میشود.
چهار: در جایی از فیلم، زمانی که زولا رمان خود به نام «نانا» را منتشر میکند، ناشر به او میگوید که در همان روز اول عرضه در فرانسه، 36 هزار نسخه از کتاب به فروش رفته است. تصور کنید در فرانسه قرن نوزده، سی و شش هزار نسخه از یک کتاب در همان روز اول عرضه به فروش رفته است. چنین آماری برای بازار کتاب ایران قرن بیست و یک رویایی دست نیافتنی به نظر میرسد. در واقع در ایران اگر مجموع فروش یک کتاب به 36 هزار نسخه برسد میتوان آن را یکی از پرفروشترین کتابهای سال و حتی دهه در نظر گرفت. چقدر حسرتبرانگیز!
پنج: یکی از بخشهای تماشایی فیلم مربوط به جایی است که زولا به شهرت و ثروت فراوانی رسیده است، سزان تصور میکند زولا دیگر آن جوان عصیانگر آرمانخواه گذشته نیست و مشکلات جامعه و مردم اطراف برایش اهمیتی ندارد، به همین دلیل از او فاصله میگیرد. اما با مطرح شدن ماجرای دریفوس زولا راحتی و آسایش خود را کنار میگذارد، برای عدالتخواهی دوباره با زورگویان دست به گریبان میشود و نشان میدهد که حتی این ثروت و جلال هم نمیتوانند آرمانهای او را کنار بگذارند.
شش: یکی از تمهیدات هنری هوشمندانهای که ویلیام دیترله برای تاکید بر این مسئله به کار برده است، مسئله سرمایی بودن زولاست. او که در دوران جوانی در خانهای پوسیده و پرمنفذ ساکن بود و همیشه سوز سرما را حساس میکرد، تا پایان عمر هم همچنان به دنبال گرما میگردد و از سوز فراری است. گویی این سوز ظلم و ستمی است که در جامعه جاری است و زولا تلاش میکند هم خود و هم دیگر مردم را از آن فراری دهد. همین سرمایی بودن است که باعث میشود زولا با مرگی غیرقابل انتظار (خفگی با گاز منوکسید کربن) از دنیا برود.
هفت: سخنرانی معروف امیل زولا در دادگاه پیش از رای نهایی، قطعا یکی از بزرگترین چالشهای پل مونی بازیگر بود که نقش او را در این فیلم بازی میکرد. این صحنه چندین بار فیلمبرداری شد. زمانی که بالاخره برداشت مطلوب ضبط شد، عوامل و بقیه بازیگران صحنه که تحت تاثیر بازی مونی قرار گرفته بودند او را مورد تشویق قرار دادند. مونی برای بازی در این فیلم نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی شد. به طور کلی فیلم با ده نامزدی در مراسم اسکار بسیار خوش درخشید و موفق شد سه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل، بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم را دریافت کند.
هشت: ویلیام دیترله سال 1957 یک فیلم زندگینامهای دیگر هم ساخت، این بار درباره عمر خیام، شاعر مطرح خودمان. جالب این است که عوامل فیلم اطلاعات چندانی درباره خیام نداشتند، به همین دلیل خیلی از ماجراهایی که در فیلم روایت میشوند خیالی هستند! فیلم هم در مجموع چندان مورد توجه قرار نگرفت.