کدام تختی، کدام اوج؟
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | خرده روایتهایی از چهرههای ویژه معاصر ایران و جهان،تا آخر بهار . سال ۵۶ که بههمراه پدرم به تحریریه کیهان میرفتم، پوستر بزرگی از تختی به دیوار بود. همان تصویر تمامقد از او درحال دست تکاندادن و با چهرهای گشاده.
تمام سالهای ۵۸ و ۵۹ و ۶۰ ما در افسانه تختی غوطه میخوردیم. رقبای قدیمیاش مثل الکساندر مدوید و احمد آئیک، به ایران میآمدند و یکنفس از جوانمردیهای او میگفتند. قهرمانان قدیمی داستانهای اعجابآوری از جوانمردیاش نقل میکردند و ماجرای پول جمعکردنش برای زلزلهزدگان بوئینزهرا و عصبانیت شاپورغلامرضا از تشویق مردم نسبت به تختی و عکسهایش با آیتالله طالقانی دیگر ملکه ذهنمان شده بود. و اینکه ساواک او را کشته بود.
۱۵سال بعد کمکم روایتهای جدیدی درباره تختی منتشر شد. شک و شبهه درباره علت مرگش، مسائل خانوادگیاش و همینطور داستانهایی درباره بددلی برخی از همردههایش در تیم ملی کشتی در همان سالها. خبرهایی از تنهاییاش و غصههایش. افخمی در فیلم جهان پهلوان، محافظهکارانه به آنها پرداخت.
حتی اسم فیلم هم نشانه غایت محافظهکاری است: جهانپهلوان. در دهه نود اما دیگر چیز چندانی از افسانه تختی نمانده است. مشخص شده که رابطهاش با محمدرضا پهلوی آنقدر هم بد نبوده هرچند ارادتش به مصدق و طالقانی همیشه پایدار بوده.
مشخص شده که درگیر مسائل خاصی در زندگی خصوصیاش بوده، مشخص شده که شهلا توکلی، همسر مرحوم آن قهرمان بزرگ، رازهای فراوانی را با خود داشته و ترجیح داد تا دم آخر آنها را ناگفته بگذارد و حتی پسر خود بابک تختی را نیز از این رازها دور نگه داشت، مشخص شد که تختی با همدورهایهای خود مشکلات فراوانی داشته.
مشخص شده که تختی بعد از یک دوره اسیر تصویری شده بود که مردم از او برای خود ساخته بودند، جوانمرد خندهرو که مشکل همه را حل میکند، مشخص شده که تختی گرفتار تنهایی عظیمی بوده و دست آخر نه ساواک که خودش خودکشی کرده است، مشخص شده که جلال آلاحمد در موردش یک روایت جعلی و مشکوک را وایرال کرده است و…
اما چه اهمیتی دارد. برای ما تختی همان قهرمان جهان و المپیک است که شجاعانه رفت زیر بار سنگین انتظارات مردم و آرام آرام ویران شد. و نقش شهلا؟ همان دختر ۲۱سالهای که ۱۶سال از تختی کوچکتر بود و با او ازدواج کرد؟ هیچکس نمیداند. هیچکس.