چهار یادداشت درباره ورزش و فوتسال و همایون و ژاپنیها
روزنامه هفت صبح | یک : پنجمین جشن وعده داده شده ورزشی هم به سرانجام نرسید. خود را آماده جشن برای موفقیت والیبال و شاگردان عطایی کرده بودیم که خب مشخص شد والیبال ایران و مربیاش فعلا مال این حرفها نیستند! بعد نوبت امیدواری به تیم بسکتبال و شاگردان سعید ارمغانی بود که خب نشد. اردنیها حالمان را جا آوردند.
بعد گفتیم شاگردان بنا غوغا میکنند که آنهم به بنبست خورد. حتی محمدرضا گرایی نابغه هم، الکی الکی قهرمانی را از دست داد. بعد آماده یک جشن و سرور برای موفقیت حسن یزدانی مقابل تیلور آمریکایی بودیم که اصلا یک وضعی شد! حالا هم روی موفقیت تیم فوتسال و شاگردان وحید شمسایی صددرصد مطمئن بودیم که اینبار هم داستان خراب از آب درآمد. اعتمادبهنفس تیمهای ملی مشکل پیدا کرده شاید هم مربیان وطنی هنوز بر کار خودشان مسلط نیستند.
از حق نگذریم که در کنار ناکامی عطایی و بنا و شمسایی، شاگردان پژمان درستکار در کشتی آزاد به نسبت نتایج خوبی به دست آوردند البته اگر مورد دردناک شکستهای حسن یزدانی و امیرحسین زارع را در نظر نگیریم. این واقعیتی است که تنها خبر خوب ورزش ما طی چند ماه گذشته حاصل کار شاگردان کیروش در مصاف با اروگوئه و سنگال بوده است.
دو: رابطه تیمهای ورزشی ما با ژاپن هم به مراحل بحرانی و آزارندهای نزدیک شده است. در این چند سال گذشته عموما به ژاپنیها باختهایم. در هر رشتهای! یک دهه قبل صعود چشمنواز تیمهای ورزشی ایران مصادف شده بود با افول نسبی ورزش قهرمانی در ژاپن اما در حال حاضر شرایط برعکس شده است. ماجرا از آن فینال اول پرسپولیس در آسیا شروع شد وقتی پرسپولیس کمستاره آن سال، جام آسیا را به حریف واگذار کرد.
بعد نوبت به جام ملتهای سال 2018 رسید. وقتی در نیمه نهایی آن تیم خوب ایران با سه گل مغلوب ژاپن شد، آنهم با اشتباه فاحش و مشهور خط دفاعیمان. در والیبال که چند سالی ژاپن را تحقیر کرده بودیم، داستان ناگهان برعکس شده و مدام به آنها میبازیم. مثل همین جامجهانی گذشته (البته پارسال در فینال قهرمانی آسیا آنها را شکست دادیم). روز شنبه در فینال فوتسال آسیا هم ژاپنیها با تیم نهچندان قدرتمندشان باز هم ما را به چالش کشیدند.
انگار کاری میکنند که هوش و حواس بازیکنان ما دچار توقف شود. واقعا سه گلی که از ژاپنیها خوردیم، همه مایه عبرت و خجالت هستند. گل سوم را که بیخود و بیجهت درون دروازه خودمان کردیم و گل دوم هم که یک شوت آزاد از وسط زمین بود که مشخص نیست دروازهبان ما چگونه دیوار دفاعی را به آن افتضاحی چیده بود و گل اول هم که مدافع ما در دفع یک توپ ساده، زیر سطح آماتور رفتار کرد.
به اینها آن فینال کشتی آزاد و رویارویی عطری با حریف ژاپنیاش را هم اضافه کنید که بیوقفه فیتیله قهرمان ما پیچیده میشد. (میگویند هنوز هم فیتیلهاش دارد پیچیده میشود). سایه ژاپنیها روی ورزش ایران کشیده شده است و بهنظر میرسد هنگام مقابله با ایرانیها، یک حس برتریجویی شدید از سمت ژاپنیها، موجب برتری آنها به لحاظ روحی میشود. امیدواریم این طلسم شکسته شود.
سه: اگر بخواهیم 5 تا سلبریتی مفید و موجه امروز ایران را نام ببریم حتما علی دایی و همایون شجریان جزو آنها هستند. چهرههایی که همیشه بر تفاهم تاکید داشتهاند و به لحاظ مقبولیت ملی و جهانی هم شرایط بسیار باثباتی دارند. جلب پاسپورت این دو نفر (حالا خانم دولتشاهی جای خود دارند اما در این مقوله نمیگنجند)، واقعا کار خردمندانهای بوده است؟ واقعا باید بهخاطر واکنشهای محدود این دو چهره جهانی، اینگونه برخورد کرد؟
یعنی تصمیمات باید اینقدر برگرفته از سرمقالههای متعصبانه یک روزنامه پرتیراژ شهری باشد؟ نمیشد شکل دیگری برخورد کرد؟ با خسارت کمتر؟ دیروز حتی خبرگزاری اصولگرای تسنیم هم این تمایز را مورد اشاره قرار داده بود و نوشته بود: «در جریان سالهای بعد از 88 و فاصلهای که میان مرحوم محمدرضا شجریان با نظام به جهت اتخاذ برخی مواضع سیاسی خاص در آن روزهای ملتهب و در جریان گفتوگو با چند رسانه خارجی پیش آمده بود، فشار زیادی بر همایون وجود داشت که مواضعی در همین جهات اتخاذ کند اما همانطور که در خرداد 1395 مرحوم شجریان (در مصاحبه با روزنامه ایران) توضیحات خوب و ناشی از تأمل چندین ساله درباره آن سالهای تلخ بیان کرد، همایون هم حتی بعد از درگذشت ایشان، حاضر به اتخاذ مواضع رادیکال و یکسویه نشد.
اجرای کنسرت «برای ایران» او در ماههای گذشته، نشان از درک و درایتش از موقعیت خود به عنوان یک چهره شناختهشده هنری در قبال جامعه ایرانی داشت. جامعهای که بهشدت در کانون توجه دوقطبیسازانی قرار دارد که ایران را پاره پاره و جدا از هم میخواهند. چه نسخههای داخلی آن در دو طرف ماجرا و چه نمونههای خارجنشین آن.
انتشار خبر اتفاق ديروز در ضبط پاسپورت او نشان میدهد که تمیزگذاری مناسبی میان افرادی که درباره رویدادهای اخیر موضع سخت و یکجانبه گرفتند با افرادی که تا حد زیادی با این فضا همراهی نکردند، صورت نگرفته و براساس یک وزنکشی مناسب با ایشان مواجهه نمیشود. تنها یک رویکرد غلط دوقطبیساز یا کلینگر که محل انتقاد این نوشتار هم هست، میتواند توجیهگر واکنشی در این سطح باشد.»
چهار: حرف دیروزمان را تکرار میکنیم. چرا انجمن صنفی مطبوعات و معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد، نقشی مشابه وزارت علوم و روسای دانشگاههای دولتی را اتخاذ نمیکند و برای حل مشکل برخی از خبرنگارها و روزنامهنگارهایی که در این ناآرامیهای اخیر بازداشت شدهاند اقدام نمیکند؟ اگر خواستید این کار را بکنید اسم فاطمه رجبی و فرشید قربانپور را از یاد نبرید که منتظرشان هستیم.