چهار دهه در اوج
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | در شبهای خنک اوایل خرداد ۱۳۶۹ مهمان خانه دانشجویی دوستانم بودم. در ماراتن آمادهسازی خود برای امتحانات پایان ترم عبور از شبح مدار ۲ و بقیه غولها و هیولاها. علی احمدی وسطی کلایی همکلاسم بود. پسر خوشرو و خوش خندهای که چند سالی از من بزرگتر بود و از سهمیه رزمندگان وارد دانشگاه شده بود.
از روستای وسطی کلای بابل. بگذریم. در این ماراتنهای بیپایان و جهنمی شب امتحان بساط فرهنگی ما را کاستهای موسیقی سنتی فراهم میکرد. طرفداران شهرام ناظری در مقابل طرفداران محمدرضا شجریان. خدا شاهد است کل بحثهای داغ ما به این دو نفر ختم میشد چون کس دیگری کلا نبود و یادم است فصل خطاب همه این بحثها معمولا به کاست بیداد شجریان ختم میشد که همه در سکوت به آن گوش میدادیم و در خلسه فرو میرفتیم: شهریاران را چه پیش آمد؟ یاران را چه شد؟
و ما این جمع بلازدگان دانشکده برق به این تفاهم میرسیدیم که هنر ایرانی که نمونه عالیاش همین قطعه شجریان است چقدر عظیم و عجیب است و چقدر بر همه فرهنگهای دیگر برتری دارد!شجریان در دهه شصت حاکم بلامنازع موسیقی ایرانی بود. بعضیها این سیطره را ناشی از فقدان رقیب (به جز شهرام ناظری البته ) و بازار انحصاری آن دوران میدانند.
مثلا اکبر گلپایگانی طعنه زده که شجریان در فقدان رقیب،امپراطوری راه انداخته بود.اما میشود با این نظریه مخالفت کرد. در دهه پنجاه و دراوج دوران موسیقی پاپ و یکه تازی آتشین و اقبالی و حامدی و آن سه ترانه سرا و نبوغ واروژان،صدای خاص و تکنیک ناب شجریان به تدریج طرفداران خودرا پیدا میکرد.
در همان دهه ۵۰ او و خانم پریسا جانی به موسیقی سنتی ایران داده بودند و همه به چشم دو پدیده استثنایی به این دو نفر نگاه میکردند. کارهای شجریان با ارکستر رادیو و تلویزیون برخی از قطعات ناب و تکرار ناشدنی موسیقی سنتی و ملی ایران را برجای گذاشت. با قطعاتی از فخرالدینی،پایور و بقیه آهنگسازان بزرگ آن دوران.
شجاعت شجریان و گروه همراهش در زمستان ۵۷ و انتشار سرودهای پرشور و زیبا آن هم در حالی که هنوز رژیم پهلوی مستقر بود اعتبار دو چندانی به این گروه خلاق و بیهمتا بخشید. گروه چاوش که وزن اصلی گروه روی شانههای محمدرضا لطفی و شجریان تقسیم شده بود و خب پرویز مشکاتیان،حسین علیزاده و شهرام ناظری و یکی دو نفر از برادران کامکار هم در میان آنها بودند.
چگالی باور نکردنی استعدادهای بیهمتای موسیقی سنتی و از آن دوران چندین تصنیف درجه یک به حافظه جمعی مردم ما اضافه شد. برادرنوجوونه ، ایران ای سرای امید ، همراه شوعزیز و…اوایل دهه شصت و در برابر سد محکم بخشی از متدینین در برابر فعالیت دوباره موسیقی،این شهرام ناظری بود که پیشتاز شد و بالاخره در سال ۱۳۶۴ دوستداران شجریان با هیجان زائدالوصفی شاهد انتشار آلبوم بیداد بودند. این بار همه کاره پرویز مشکاتیان بود و بعد یک دوره پرشکوه آغاز شد مرکب خوانی نوا ، آستان جانان ،دستان و…
این دوران که حاصل نبوغ آهنگسازی مشکاتیان بود با جدایی این دو نفر پایان پذیرفت و شجریان از میانه دهه هفتاد تا به امروز نتوانسته به آن گنجینه بزرگ موسیقایی نیمه دهه پنجاه تا اوایل دهه هفتاد چیزی اضافه کند. این حرف بزرگ و شاید ادعای غیرقابل اثباتی باشد اما در مقایسه با آثار کم نظیرش در آن دوره در مقایسه با کارهایی که با محمدرضا لطفی عرضه کرد و شاهکارهایش با پرویز مشکاتیان میتوان به ضرس قاطع گفت که در این دو دهه و شاید ۲۵ سال گذشته آلبوم بزرگ و حتی تک ترانه فراگیر و محبوبی از او بیرون نیامده است.
او کنسرتهای فراوانی برگزار کرده، محبوبیت خودرا چندین برابر کرده، جوایز بزرگی به دست آورده، سازهای منحصر به فردی اختراع کرده ،در جشنوارههای تخصصی موسیقی آبرو و اعتبار موسیقی ایرانی بوده.بعد از داستان سال ۸۸ کنشگری سیاسی شدیدی از خود نشان داد و…. همه این ها درست است اما در این نزدیک به ربع قرن تقریبا ترانه و تصنیفی از او به حافظه جمعی ما مردم اضافه نشده است (طرفداران شب سکوت کویر اعتراض میکنند).
آن هم در حالی که پسرش همایون چندین و چند قطعه درخشان و محبوب منتشر ساخته است. شجریان این روزها در ۸۰ سالگی درگیر نبرد با سرطان کلیه است؛نبردی که در چند سال گذشته شروع شده است. بعید است در موسیقی سنتی و ملی ایرانی در آینده نزدیک چهرهای هماورد این مرد ظهور کند. درآینده دور؟ آن هم بعید است!