چند روایت تازه از ترور دانشمند هستهای در آبسرد
روزنامه هفت صبح | بعد از ظهر روز هفتم آذر، در جاده آبسرد دماوند دقیقا چه اتفاقی افتاد؟ این نهتنها سوال کسانی است که درباره نحوه شهادت شهید مصطفی فخریزاده کنجکاو هستند بلکه موضوعی است که رسانهها و چهرههای مختلف از نهادهای امنیتی میپرسند و عدهای هم سعی میکنند به آن جواب بدهند. دیروز چند توضیح تازه درباره آن هنگامه بلا منتشر شده که خود این توضیحها هم مناقشهبرانگیز بودهاند. ما اینجا صرفا آنها را که در رسانههای رسمی بازتاب داده شده یا از طرف آنها منتشر شدهاند، مرور میکنیم.
*** ما نزدیک پدرم بودیم
یکی از کسانی که درباره نحوه ترور شهید فخریزاده اطلاعاتی به رسانهها داد پسرش، حامد بود. او گفت:
جزئیات حادثه در اخبار منعکس شده است. آنچه میتوانم بگویم اینکه خانواده هم همراه شهید بودند و این حادثه نهتنها یک ترور بلکه جنگ تمامعیار بود. از لحظه شروع تا پایان حادثه مادر بنده همراه پدر حضور داشت و من هم با فاصله خیلی کمی به محل حادثه رسیدم.
جزئیات بهتر است توسط دوستانی که اطلاع دقیقتری دارند بیان شود. ما از لحظه حادثه همچون مردم در شوک به سر میبریم اما تا آنجایی که اطلاع داریم، یکی از محافظان در زمان وقوع حادثه خود را جلوی حاج آقا (شهید فخریزاده) انداخت و به او هم تیراندازی شد اما به لطف خدا در صحت و سلامت کامل به سر میبرد؛ جزئیات دیگر را جویا نشدهایم.
*** همه سلاحها اتوماتیک بودند؟
خبرگزاری فارس هم اطلاعاتی درباره روز حادثه منتشر کرد اما ننوشت که منبع این اطلاعات کجاست؟
* ماشین ضدگلوله حامل شهید محسن فخریزاده و همسرش صبح جمعه به همراه سه ماشین تیم حفاظت از شهر رُستمکُلای مازندران به سمت آبسرد دماوند حرکت میکند.
* ماشین پیشرو تیم حفاظت چند کیلومتر مانده به محل حادثه، اسکورت را برای چک و خنثای محل مقصد ترک میکند.
* در همین لحظات، صدای ناشی از اصابت چند گلوله به ماشین، موجب جلب توجه دکتر فخریزاده و متوقف کردن ماشین میشود. فخریزاده به تصور اینکه صدا ناشی از برخورد با مانع خارجی یا اشکال در موتور خودرو بوده، از ماشین پیاده میشود.
* در همین لحظه از خودرو نیسانی که در فاصله ۱۵۰ متری ماشین شهید متوقف بوده، از یک دستگاه تیربار اتوماتیک کنترل از راه دور، شلیکهای متعددی به سمت شهید صورت میگیرد. دو گلوله به پهلو و یک گلوله به پشت شهید برخورد میکند که منجر به قطع نخاع وی میگردد.
* در این اثنا سرتیم حفاظت بدن خود را حائل پیکر شهید میکند و چند تیر نیز به بدن وی اصابت میکند. لحظاتی بعد همان نیسان متوقف شده نیز منفجر میشود.
* پیکر مجروح شهید به درمانگاه و از آنجا با هلیکوپتر به بیمارستانی در تهران منتقل میشود که متاسفانه بعد از مدتی به شهادت میرسد.
* گفتنی است طبق اطلاعات خبرنگار فارس در این عملیات که حدود سه دقیقه طول کشیده است، هیچ عامل انسانی در محل ترور حضور نداشته و تیراندازیها تنها توسط سلاح خودکار انجام شده است و بهجز محافظ شهید که مجروح میشود، هیچ فرد دیگری در این حادثه آسیب نمیبیند.
* در همین رابطه بررسی هویت مالک خودروی نیسان، نشان دهنده خروج وی در ۸ آبان ماه سال جاری از کشور است.
*** فداکاری به خاطر همسر؟
فریدون عباسی، رئیس کمیسیون انرژی مجلس هم با حضور در یک برنامه تلویزیونی جزئیات دیگری از لحظه شهادت شهید فخریزاده منتشر کرد، او منبع این اطلاعات را یکی از محافظان شهید فخریزاده اعلام کرد:
اینطور که من از محافظان شنیدم، یک خودروی نیسان باری را که چوب حمل میکرده با مواد منفجره پر کرده بودند، اینها میخواستند با تیراندازی کاری کنند که خودروی شهید فخریزاده در کنار نیسان متوقف شود و بعد انفجار را ترتیب بدهند، تیراندازی که میکنند معلوم نیست چطور میشود که خودروی ایشان با فاصله متوقف میشود و ایشان از خودرو خارج میشود.
شاید این احتمال را میداده که با توجه به حضور خانمش در خودرو، ایشان هم آسیب ببینند و پیاده میشوند. من نمیدانم که ایشان خودشان هم مسلح بودهاند یا نه، همین باعث میشود که یک تیر به کتف ایشان اصابت بکند و محافظهایی که بعد از ایشان بودهاند پیاده میشوند تا پوشش بدهند که ضاربین به آنها تیراندازی میکنند، محافظ که چند تیر خورده بوده از روی آقای فخریزاده به نحوی کنار میرود و به این ترتیب ضاربان خود آقای فخریزاده را هدف قرار میدهند.
به این شکل ایشان آسیب جدی میبیند و در همین فاصله نیسان را هم منفجر میکنند. پس ذهن محافظان میرود به سمت تله انفجاری که به اشتباه میگویند انتحاری در حالی که کسی آن را نمیرانده، این انفجار باعث میشود که محافظان دچار شوک بشوند و فضا غبارآلود شود و تروریستها چون به امور مسلط بودهاند به صورت تکتیرانداز یا با اسلحه خاصی که میتوانسته از دور شلیک کند، تیراندازی کردهاند. اینکه کسی آمده باشد به داخل جاده و مستقیما شلیک کرده باشد، هنوز مشخص نیست.»
*** باران گلوله
جواد موگویی، نویسنده و مستندساز هم در یادداشتی با عنوان «دوربرگردان!» در اینستاگرامش روایت دیگری از ماجرا ارائه داد که حاشیههای زیادی داشت، او نوشت:
همه درست مثل فیلمهای اکشن آمریکایی بوده
* یک: سرِ دوربرگردان بلوار امام، نیسان بدون سرنشین و مجهز به مسلسل اتوماتیک پارک شده بود؛ درست زیر ترانس برق. مواد منفجره نیز در نیسان جاسازی شده. آن دستِ بلوار نیز خودروی سانتافه با چهار سرنشین در انتظار بوده. بعلاوه چهار موتورسوار و دو تکتیرانداز.
* دو: خودروی «اسکورت۱» عبور میکند. خودروی دکتر با همسرش که به دوربرگردان میرسد، مسلسل اتوماتیک شلیک میکند. سه گلوله به دست و پای دکتر فخریزاده اصابت میکند. وی پیاده میشود. خودروی «اسکورت۲» میرسد. حامد اصغری پیاده میشود، خود را روی دکتر میاندازد و چهار گلوله میخورد. ناگهان نیسان با ریموت منفجر میشود. همزمان سرنشینان سانتافه و موتورسواران شلیک میکنند؛ ۱۲نفر همزمان. تیم حفاظت زیرآتش گلوله قرار میگیرد.
* سه: هیچیک از تروریستها دستگیر یا کشته نمیشوند!
* چهار: مجروحین به درمانگاه آبسرد منتقل میشوند اما برق درمانگاه قطع است! برق منطقه از نیمساعت قبل قطع شده و تمام دوربینها خاموش بوده! و هیچ فیلمی ضبط نشده!
* پنج: هلیکوپتر میآید اما به دلیل انفجار ترانس و کابلهای برق در بلوار، نمیتواند در بلوار بنشیند. بهناچار مجروحین را به انتهای بلوار در پارک الغدیر میآورند تا سوار هلیکوپتر کنند. دکتر در بیمارستان بقیهالله تمام میکند.