چرا دانشگاهها دیگر محبوب نیستند؟
روزنامه هفت صبح، محمدجواد ترابی| حتما شنیدهاید که ۵۲درصد پذیرفته شدههای کنکور امسال انتخاب رشته نکردهاند. چیز عجیبی نیست و شیب عدم انتخاب رشته پذیرفتهشدهها از سال۹۴ و از حدود ۲۸درصد در آن سال، صعودی شد و در نهایت پارسال (۱۳۹۹ و نه کنکور ۱۴۰۰)، رکورد را با حدود ۵۳درصد زد. یعنی پارسال فقط ۴۷درصد از قبول شدههای کنکوری دست و دلشان به انتخاب رشته رفت، امسال هم ۴۸درصد. بخشی از این آمار که طبیعی است؛ آنهایی که رتبه خوبی نیاوردند، دیگر تاس نینداختند و سراغ دیگر گزینهها رفتند.
اما شیب تصاعدی این آمار ظرف پنج سال نشانههای دیگری هم دارد. بله خب همه ما از افزایش مشکلات مالی، تنوع دانشگاههای غیردولتی و البته گزینه مهاجرت مطلعیم. علاوه بر اینها، خود دانشگاه رفتن، از سکه افتاده است. به عبارتی اگر برای دهه شصتیها، مهندسی و برای دهه هفتادیها، پزشکی قبله آمال بود، برای دهه هشتادیها قبله آمال سوی دیگری را نشانه گرفته است. کافی است نگاهی به افراد موفق جوان در دور و برمان بیندازیم. آنهایی که ۲۲ تا ۲۶سال بیشتر ندارند ولی از مدیران ارشد یا بنیانگذاران طرحهایی تحولگرا هستند.
نمونه آنها را در فضای استارتاپی کشور بسیار میتوان مثال زد. افرادی که آنچه «آینده» نیاز داشته را به هر شکل ممکن و نه الزاما در دانشگاه آموختند و در سنی کم تجربه کردند. شاید بگویید مگر چند صد نفر یا چند هزار نفر در سن جوانی چنین جایگاهی با حقوق و مزایای چشمگیر دارند؟ حق با شماست، اما در همان استارتاپها و بسترهایی که همین جوانترها خلقکردند، چند ده هزار نفر مستقیم بر سر کارند و چند صدهزار نفر در جامعه با خدماتدهی به آنها ارتزاق میکنند.
قابلیت مقیاسپذیری یا همان توان بزرگ شدن استارتاپها، کاری کرده که استارتاپهای موفق بتوانند ره صد ساله را یک شبه که نه ولی چند ساله طی کنند. آنچه در بدنه این استارتاپها، باز از حضور و همکاری جوانترهای دهه هشتادی و دهه هفتادی دیده میشود، تکیه بر دانش و مهارت و تجربه افراد است تا سابقه و رزومه مدرک محوری که برای ما دهه شصتیها، مد بود. کسی نمیپرسد زبان برنامهنویسی فلان را کجا آموختی، یا فلان مهارت را!
در مصاحبههای شغلی جریان پرسشها سمت و سویی عملیاتی دارد و برای محک زدن افراد تسک یا همان کار موردی داده میشود و نتیجه هر چه باشد، سرنوشت جذب فرد را تامین میکند. حال دهه هشتادیها با بسترهای آنلاین آموزشی عمدتا خارجی خودشان را به روز میکنند و اغلب قریب به اتفاق دانشگاههای ما، صرفا در شمایل به روز شدهاند و اینترنتی درس میدهند و نسخه ضبط شده در دسترس میگذارند؛ بله کار قابل ستایشی است ولی چقدر محتوا و عناوین رشتههای ما به روز شده؟
دو دهه پیش در دانشگاه امیرکبیر به خاطر دارم که استادان هالیدی نسخه فلان که فسیل شده بود را درس میدادند، چرا چون تمام جزوه و مسائلشان منطبق با آن نسخه بود. هالیدی بارها بعد از آن ویرایش شد و مباحث فیزیک مدرن به زبان ساده به آن اضافه شد ولی همچنان در بر همان پاشنه میگردد. هالیدی یک مثال بود. واقعا چقدر از نیروی بازار کار پویای استارتاپی ایران در دانشگاههای کشور، آنچه را نیاز دارند، میآموزند؟ شاید به سختی بتوان بهجز در رشتههای مرتبط با مدیریت بازرگانی و صنایع، ارتباطی مستقیم پیدا کرد. دانشگاهها از سکه افتادند، نه به خاطر دانشجویانی بیانگیزه، به علت اینکه انگیزه جای دیگری است.