کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۲۵۵۵۱
تاریخ خبر:

پیرمرد‌ قوزی با موهای بلند در چاه جهنم

روزنامه هفت صبح، آنالی اکبری | در هزار و سیصد کیلومتریِ صنعا، میان صحرا، چاه عمیق و مرموزی وجود دارد. چاهی که ته‌اش شیاطین زندگی می‌کنند. این را بومی‌ها می‌گویند و هیچ‌وقت به آن دهانه ۳۰‌متری که معتقدند هر چیزی را می‌مکد و به درون خودش می‌کشد، نزدیک نمی‌شوند. اسمش را گذاشته‌اند چاه جهنم یا چاه برهوت. حتی از حرف زدن درباره آن سوراخِ عمیقِ بدبو طفره می‌روند و نمی‌خواهند گرفتار طلسم شومِ موجوداتِ زندانی ته‌چاه شوند.

چند وقت پیش گروهی از غارنوردان عمانی، از چاه پایین رفتند. باید می‌فهمیدند ته آن سیاهیِ مطلق به کجا می‌رسد. گفتند فقط تاریکی بوده و بویی مسموم‌کننده. ته چاه رسیده بودند به جنازه پرنده‌های مرده و مارهای سیاهی که در‌هم می‌لولیدند. اطمینان دادند نه خبری از اجنه بوده و نه شیاطین.

احتمالا این چیزی نبوده که اهالی شرق یمن می‌خواستند بشنوند. نمی‌شود سال‌‌ها از چیزی ترسید و ترس را به نسل بعد منتقل کرد و یکدفعه سر‌و‌کله چند غریبه پیدا شود و بگویند چیزی برای وحشت کردن نیست. احتمالاً دوست داشتند دلیلی برای گرفتاری‌ها و بدبیاری‌هایشان پیدا کنند و بگویند هر چه هست از آن سوراخ بیرون می‌آید.

بیایید قصه را عوض کنیم. غارنوردها در دل تاریکی و بو پایین رفتند و دقایقی بعد به نوری سرخ و گرمایی هولناک رسیدند. چشم‌هایشان در سیاهی به چیزی شبیه به دهانی بزرگ و گشوده و قرمز افتاد. دیگر راهی برای بازگشت نبود. داشتند کشیده می‌شدند توی دهان جانوری عظیم. بوی تعفن به‌قدری غلیظ بود که می‌شد آن را با چشم دید.

غارنوردها در دهان آن جانور سرخِ ته‌چاه، آدم‌هایی را دیدند که تنگاتنگ هم نشسته بودند و از حضور هم خبر نداشتند. تنها یک نفر توانست از دیواره چاه بالا بیاید و دوباره خودش را به زمین برساند؛ پیرمردی قوزی با موهای بلندِ یک دست سپید. او همان مرد جوانی بود که به گفته باقی اعضای گروه، تنها یک ساعت پیش پا به چاه جهنم گذاشته بود.

کدخبر: ۴۲۵۵۵۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر