پنج ضدقهرمان پرطرفدار صنعت بازیهای ویدئویی
روزنامه هفت صبح، امیر پایدار | بازیهای ویدئویی طی دهههای اخیر مخاطبان را با قهرمانان و ویلنهای بهیادماندنی زیادی آشنا کرده است. هرچند همه ما دوست داریم در نقش قهرمانان کلاهسفید، دنیا را بارها و بارها نجات دهیم، اما گاهی اوقات بهدنبال تجربه عمیقتری میگردیم تا خود را در نقشی متفاوت بگذاریم. نقشهایی که لزوما شخصیت شرور و شیطانی داستان نیستند، اما از طرفی دیگر نمیتوان آنها را بهعنوان قهرمان کلاسیک قصه در نظر گرفت.
این موضوع تنها مختص به دنیای ویدئوگیم نیست و سایر سرگرمیهای بزرگ دنیا نیز در سالیان اخیر سعی کردهاند تا شخصیتهای ضدقهرمانی که ارزشهای اخلاقی آنها نه سیاه و نه سفید، بلکه خاکستری است را خلق کنند. با گذر زمان و رشد فکری آدمها، طبعا مدیومهایی مانند ویدئوگیم نیز تکامل بیشتری پیدا میکنند و یکی از تکاملها را میتوان خلق شخصیتهای پیچیده و عمیقتر دانست.
اسکورپین نهتنها بهخاطر طراحی نمادین خود در عناوین دههای گذشته سری Mortal Kombat به یکی از شخصیتهای محبوب دنیای بازیها تبدیل شده، بلکه انگیزههای اخلاقی نسبتا مجهولش او را از بسیاری از شخصیتهای عناوین فایتینگ متمایز میسازد. عموما در بازیهای فایتینگ، شما با مجموعهای از مبارزان طرف هستید که بهراحتی در دسته «آدم خوبها» و «آدم بدها» قرار میگیرند.
اما این موضوع در مورد هانزو هاساشی یا همان اسکورپین متفاوت است. نینجای حرفهای زردپوش مورتال کامبت ممکن است کارهای وحشتناکی را با رقیب روبهروی خود انجام دهد یا حتی در مبارزه خیر و شر، برای جبهه شر بجنگد.اما اسکورپین معمولا در نهایت همه این کارها را بهخاطر فروکش کردن خشمی که بابت از دست دادن خانواده و قبیلهاش وجود او را فرا گرفته انجام میدهد، بهدنبال نوعی آرامش است.
شاید قاتل کچل محبوب ما چندان درگیر انتخابهای اخلاقی نشود، اما این به دلیل ضعف شخصیتی نیست و تنها به طراحی اولیه او باز میگردد. مامور ۴۷ یا همان ایجنت ۴۷ در تاریخ سری Hitman، بارها اهدافی را به قتل رسانده که نبودنشان نفع بیشتری به دنیا و آدمها میرساند. اما نکتهای که وجود دارد، این است که ایجنت ۴۷ تمام اهداف خود را فقط بهخاطر دریافت پول از بین میبرد.
او یک قاتل استخدامی بیرحم و حرفهای است که چندان به پیشینه پلید افرادی که قرار است به قتل برساند اهمیتی نمیدهد، اما از قضا از او برای کشتن چنین افرادی بهکار گرفته میشود. همین موضوع نیز باعث شده تا ایجنت ۴۷ به یکی از جالبترین شخصیتهای دنیای بازیها تبدیل شود.
«من یکی از آنها نبودم، من یک قهرمان نیستم.»
بیراه نیست اگر بگوییم بازیMax Payne نقشی اساسی را در شکلگیری مسیر بازیهای داستانمحور سوم شخص ایفا کرده. بخش بزرگی از آن، به شیوه روایت داستان بازی و صد البته شخصیتپردازی کمنظیر مکس پین برمیگردد. مکس پین یک زندگی پر از تراژدی را تجربه کرده و هدف خود را تنها در یک چیز میبیند: انتقام.
او مردی است که احساس غم و گناه سراسرش را فرا گرفته و حاضر است تا بابت به عدالت رساندن افرادی که عامل مرگ خانواده عزیزش بودند، دست به انجام هر کاری بزند. سفر مکس پین به زیبایی، ضعفهای انسانی و مشکلات روحی و روانی که گریبانگیرش شدهاند را بهتصویر میکشد. همچنین نمیتوان از مونولوگهای فوقالعادهای که سم لیک برای این شخصیت نوشته بود و هنوز هم پس از ۲۰ سال مو به تنتان سیخ میکند، گذشت.
کریتوس در سهگانه سری God of War شاید حتی از آنتاگونیستهای داستان نیز خشنتر و بیرحمتر باشد. پس از کشتن ایریس در نسخه اول، روح اسپارتا دو نسخه بعدی را عملا به جستوجوی راهی برای کشتن خدایان یونان میگذارند. خدایانی که با حیله موفق شدهاند کاری کنند که کریتوس ناخواسته خانواده خود را از بین ببرد تا در ادامه خشم بیانتهای او دامنگیر المپنشینان شود.
خدای جنگ اما پس از طی کردن چندین سال، صاحب خانوادهای جدید و از آن مهمتر یک فرزند میشود. او اکنون فرصت مجددی دارد تا در دنیای نورس، از تبدیل شدن آتریس به یک ماشین کشتار مانند پدر خود، جلوگیری کند و از او یک خدای بهتری بسازد. هر چند داستان God of War 2018 با ایده ساده انجام دادن آخرین خواسته همسر مرده کریتوس آغاز میشود، اما در انتهای این سفر میبینیم که بهلطف آتریس و حضور او، چگونه کریتوس تحت تاثیر قرار میگیرد و قوس شخصیتیاش نمایش داده میشود.
اغراق نیست اگر بگوییم تجربه بازی Red Dead Redemption 2 و قرار گرفتن در نقش آرتور مورگان برای توسعهدهندگانی که قصد دارند یک شخصیت باورپذیر، عمیق و چند لایه را در قالب یک عنوان اپن ورلد خلق کنند، بهترین کلاس درس ممکن است.او شاید در دید غریبهای که در خیابانهای سنت دنی قدم میزند یک هفتتیرکش قانونشکن باشد و در عین حال، در دید اعضای کمپ ون در لیند، یک مرد خوشقلب و سختکوش بهنظر برسد. با اینکه شیوه پیشبرد بازی توسط بازیکنان میتواند تاثیر زیادی روی اقدامات آرتور بگذارد، اما با این وجود او یک شخصیت نمادین در دنیای بازیهای ویدئویی است که تا سالها آن را از یاد نخواهیم برد.
همانطور که از اسم بازی پیداست، آرتور در سفر خود بهدنبال رسیدن بهنوعی رستگاری است تا شاید بتواند زندگی پر جرم و جنایتی که داشته را بهنحوی جبران کند. سفر درونی آرتور و تغییراتی که دنیای پیرامون در شخصیت چنین آدمکش حرفهای بهوجود میآورد، منجر به خلق تجربهای نایاب، ملموس و از همه مهمتر انسانی شده؛ چیزی که سالها پیش کسی فکرش را هم نمیکرد بازیهای ویدئویی بتوانند آن را حتی بهتر از صدها فیلم سینمایی بزرگ انجام دهند.