پلها را خراب نکنید آقایان!
روزنامه هفت صبح، کمال بردبار | این دو نفر همایون شجریان و سحر دولتشاهی هستند. زوج هنرمند کشورمان که ردپای خود را در موسیقی و سینما برجای گذاشتهاند. همایون احتمالا مهمترین موزیسین فعلی کشور است در کنار کیهان کلهر و حسین علیزاده. هنرمندی که ثابت کرده تسلیم جریانات سیاسی و هیجانات مد روز نمیشود. آنهم در حالیکه در جامعه دوقطبی شده امروز ایران فشاری هدفمند به سمت او جریان دارد.
او بهعنوان یک هنرمند حساس همیشه با مطالبات افکار عمومی در کشمکش است و تا به امروز هنرمندانه از این ماجرا عبور کرده است. سحر دولتشاهی هم بازیگری هنرمند و همهفنحریف است. آنها به کشور خودشان بازگشتهاند و با شگفتی ناظرند که پاسپورتهایشان ضبط شده است. خبرهای مربوط به ضبط پاسپورتهای این زوج و البته علی دایی و پیمان قاسمخانی از آن خبرهای عجیب این چند روز گذشته بوده است.
پس از موج اول تنشها در پی مرگ مرحوم مهسا امینی و فشار شدید افکار عمومی بهخصوص ایرانیان خارج از کشور و همینطور عواطف قابل فهم و انسانی این چهرههای مشهور، شاهد موضعگیری آنان در این رابطه شدیم. دو استوری از علی دایی و حرکت همایون شجریان در بردن عکس مهسا امینی بر سر کنسرت در استرالیا ازجمله این حرکات قابل فهم بودند. شاید بشود خشم نیروهای امنیتی از علی کریمی و یا مثلا مهرداد پولادی را درک کرد اما به وضوح علی دایی و همایون شجریان واکنشهایشان عموما بر مبنای تعهد اجتماعی و انسانیشان بوده است.
دیروز شرق دو استوری علی دایی را منتشر کرد که خب واقعا نکته تحریکآمیز و آشوبگرانه در آنها نبوده است. بههرحال شما دارید از علی دایی حرف میزنید. مهمترین فوتبالیست قاره آسیا یا حداقل یکی از سه چهره برتر فوتبال آسیا و مهمترین و بینالمللیترین فوتبالیست ایرانی. او بر پایه این جایگاه آیا حق دو استوری اینگونه انتقادی و شماتتآمیز را ندارد؟
آنهم در روزهایی که افکار عمومی بهشدت آزرده شده بودند؟ یا همایون شجریان که یکتنه بار موسیقی فاخر کشور را بردوش دارد و در میانه این همه خزعبلاتی که بهعنوان موسیقی پاپ در جریان است میدرخشد آیا مستحق چنین برخوردی است؟ آیا دوستان که چنین دستوری دادهاند ارزش همایون شجریان را درک میکنند؟ آیا از جایگاه او خبر دارند؟ یا مثل نظریهپردازان رادیکال آن روزنامه پرتیراژ میخواهند تکلیف را یکسره کنند؟ سیاست زمینهای سوخته و پلهای خراب و راه بیبازگشت؟
همین نظریهپردازان رادیکال اصولگرا بودند که با تمسک بر اصطلاحات زشت تولید شده درآن سوی مرزها اصغر فرهادی را به وسط بازی متهم کردند (هرکسی این عبارت زشت را استفاده کرد از هر جناحی لایق قطع رابطه فوری است. جملهای است که همچون آینه ذات گوینده را منعکس میکند) و یکی از سه سینماگر برتر تاریخ سینمای ایران را آن چنان خشمگین ساختند که در چاله زمین سوخته و پلهای خراب و راه بیبازگشت افتاد و رفت به آن سوی آبها و حالا دیگر بعید است بتوان از ظرافت، نگاه هنری، اعتبار جهانی و مهارت هنرمندانه او به عنوان یک سینماگر استفاده مفیدی انجام داد. حالا گروه دیگری از این نظریهپردازان هنرنشناس هستند که مدام در رسانههای خود بر پاک کردن صورت مسئله و قطع ارتباط با گروهی از هنرمندان پرارزش و غیرقابل جانشین و مفاخر ورزشی تاکید میکنند.
امیدواریم هنرمندان بزرگ این کشور، قهرمانان ورزشیمان که در قلب مردم ما جای دارند بیجهت و بیدلیل دچار محذوریتهای امنیتی نشوند. حداقل در مورد دایی و همایون شجریان و سحر دولتشاهی و پیمان قاسمخانی مطمئن هستیم که این نوع واکنشها اشتباه است و فقط باب دل دوستانی است که از درک ظرافتهای دنیای هنر و زیباییهای آن بیخبرند و ذهنیتی آتشین و تهاجمی دارند. خبر خوب حرفهای دبیر شورای امنیت کشور است که دوشنبه شب در یک نشست خبری گفته است:
« علی دایی سرمایه کشور است و او را دوست داریم. همانطور که برای برافراشته شدن پرچم جمهوری اسلامی تلاش کرده همچنان او عزت این پرچم را میخواهد و اتفاقی که افتاد بلافاصله اصلاح شد و گذرنامهاش را تحویل دادند. همچنین گذرنامه همایون شجریان هم تحویل داده شد. سیاست وزیر کشور همدلی، همگرایی و یکپارچگی ملت علیه دشمنی است که دنبال تفرفه و چند تکه کردن کشور است بنابراین نمیخواهیم کسی که خطا کرده مجازات شود اما کسی که اصرار به خطا دارد خودش حسابش را از ملت جدا کرده است.»
ما هم همین را میگوییم.