پسر هشت ساله قربانی توهم پدر معتاد به شیشه
روزنامه هفت صبح | ماجرای یک قتل تلخ این بود؛ پدری که معتاد به ماده توهمزای شیشه است بر اثر مصرف مواد از حال طبیعی خود خارج میشود و دست به قتل پسر هشتسالهاش آن هم به شکلی فجیع میزند.
پدر معتاد به ماده توهمزای شیشه با فرزندش بیرون میرود و به دلیل اینکه موتورش را به تازگی خریده بود و به خاطر توهم ناشی از مصرف شیشه پسر هشتسالهاش را برای موتورش قربانی کرده و خون او را به بدنه موتور مالیده است. پسر هشتساله خوشحال از اینکه پدرش موتور خریده و او را همراه خودش به موتورسواری میبرد دست در دست پدر از خانه خارج میشود تا موتور جدید را ببیند؛ بیخبر از اینکه پدر لذت استعمال شیشه را جایگزین مهر پدری ساخته و تنها دغدغهاش رسیدن از نشئهای به نشئه دیگر و بیخبری از دنیا و اطرافیانش است و به قدری حواسش نبوده که پسرش را جای قربانی برای موتورش میبیند و او را به قتل میرساند.
*** قتل مخوف
کودک به همراه پدر به پارک رفت بیآنکه بداند این آخرین باری است که صدای خندههای کودکانهاش در فضا میپیچد و ساعتی بعد پدر با دستها، لباس و موتور آغشته به خون به خانه بازگشت. گیج بود و خواب آلود و در برابر پرسشهای اطرافیان پاسخی نداشت تا بدهد و سریع به حمام رفت و آثار خون را از روی لباس و بدن خود شست و همین امر موجب شد تا مادر بزرگ گریان و نگران راهی کلانتری شود و گزارش اتفاقی را که رخ داده بدهد.
*** ورود پلیس به داستان تلخ
بازجویی از پدر و جستوجو برای یافتن کودک آغاز شد و پدر در بازجوییهای اولیه اظهار داشت: همراه پسرم در خیابان با چند نفر درگیر شدهام و آنها را با چاقو زدم وآنها نیز فرزندم را دزدیدند که طی مراجعه پلیس به محل و پرسوجو از اهالی معلوم شد چنین اتفاقی اصلا در آن جا رخ نداده است. همچنین آثار خونریزی نیز در محل مشاهده نشد. بعد از مشخص شدن قضیه، حامد اظهارداشت:
دروغ گفتم هیچ اطلاعی از فرزندم ندارم و در خانه خواب بودم و آن روز اصلا بیرون از خانه نرفتم، خانوادهام فرزندم را کشتند و لباسهایم را خونی کردند تا برایم پاپوش درست کنند. خواهر حامد نیز اظهار داشت: برادرم از لحاظ روانی مشکل دارد. او معتاد به شیشه است و نزدیک به یکسال است که همسرش از وی به دلیل اعتیاد شدیدش جدا شده است. در نهایت با گزارش شهروندان جسد کودکی هشتساله در حالیکه با چاقو به قتل رسیده بود در پارکی حوالی جنوب تهران پیدا شد.
*** توهم علت قتل
پدر با فرزند بیرون میرود و به دلیل اینکه موتورش را به تازگی خریده بود و به خاطر توهم ناشی از مصرف شیشه کودک هشتسالهاش را برای موتورش قربانی کرده و خون او را به بدنه موتور مالیده است. ننگ پذیرش این جرم آنچنان سنگین است که حامد با وجود دلایل و شواهد محکم همچنان اظهار میدارد که دیگران لباسها و موتورش را به خون فرزندش آغشته کردهاند.
اما وجود دلایل روشن و شهادت شهود و آثار برجا مانده از جرم صورت گرفته جایی برای ادامه دروغگوییهای وی باقی نگذاشته و با تکمیل پرونده حامد با دستور قاضی راهی زندان میشود تا در دنیایی که بسیاری از والدین برای محافظت از فرزندان خویش جان میدهند حامد جزو افرادی باشد که به خاطر ناتوانی در ترک شیشه کودکان معصومشان را قربانی خواستههای شیطانی و اعتیاد دیوانه وار خود به شیشه میکنند .