کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۱۹۵۸۳
تاریخ خبر:

پرونده‌ای خواندنی برای سریال «میدان سرخ»

روزنامه هفت صبح | چهار قسمت از پخش سریال «میدان سرخ» به کارگردانی ابراهیم ابراهیمیان گذشته است؛ سریالی پیچیده و مرموز با شخصیت‌های متنوع و فراوان که برای شناخت هرکدام از آنها زمان بیشتری لازم است. از میان بازیگران این سریال، رضا یزدانی تا اینجا بیشتر از همه به چشم آمده است. خواننده‌ای که سال‌هاست در موسیقی پاپ ایران مطرح شده و همکاری‌های زیادی با سینما و تلویزیون داشته است.

یزدانی با گریمی بسیار متفاوت در نقش یک گنگستر مشهور به اسم گروچف ظاهر شده؛ نقشی که خود یزدانی می‌گوید مهمترین نقش کارنامه‌اش است و همیشه آرزوی بازی‌اش را داشته. در این پرونده ضمن انتشار گفت‌وگویی با این خواننده‌ بازیگر، مروری داریم بر ویژگی‌های شخصیت‌های مهم سریال «میدان سرخ» و بررسی بازی هرکدام از بازیگران اصلی. البته طبیعتا با گذشت زمان و پیش رفتن سریال، از نقش‌های مهمتری هم پرده برداشته می‌شود و سراغ آنها هم خواهیم رفت.

یکی از ویژگی‌های مهم سریال «میدان سرخ»، بازی رضا یزدانی با چهره‌ای جدید در نقشی متفاوت است. یزدانی به‌عنوان یکی از ستاره‌های پاپ موسیقی ایرانی شناخته می‌شود اما سال‌هاست در فیلم‌ها و سریال‌های مختلف هم بازی می‌کند. اولین‌بار که تصویر او را با این گریم در نقش گروچف دیدیم، کاملا برایمان عجیب بود. رضا یزدانی با اینکه تجربه فراوانی در خواندن تیتراژ سریال‌ها و فیلم‌های مختلف دارد، در این سریال فقط به‌عنوان بازیگر حضور پیدا کرده و به‌نظر خودش هم سپردن موسیقی تیتراژ به فرزاد فرزین انتخاب بهتری بوده است. این گفت‌وگو را پیرامون حال و هوای حضورش در این سریال، چگونگی آشنایی با این نقش و مواجهه‌اش با این تغییر چهره و… بخوانید.

‌شما جزو خواننده‌هایی هستید که بارها در فیلم‌ها و سریال‌های مختلف به‌عنوان بازیگر فعالیت کرده‌اید. این‌بار اما با گریمی متفاوت، در نقشی متفاوت با شما روبه‌رو هستیم. خودتان برایمان بگویید اولین‌بار چطور با این نقش مواجه شدید؟
قبل از هر چیز اصرار داشتم چند قسمت از سریال را ببینم. من قبلا با بهرام بهرامیان در سریال «از یادها رفته» همکاری کرده بودم و چهره و حالت‌‌ها و زوایای صورتم را می‌دانست. خلاصه آقای بهرامیان برایم نقش را تعریف کرد. در گریم هم مرتب می‌گفت این صورت تخت است. این کار را کنیم آن تغییر را ایجاد کنیم. مدام به خطوط چهره من اضافه می‌کردند. این چروک‌های پیشانی و گودی زیر گونه‌ها را که الان دارید در سریال روی صورتم می‌بینید، همه در گریم به این شکل درآمده. من هیچ کدام را روی صورتم ندارم.

برای اینکه خشن‌تر به نظر برسید؟
بله. این‌ها را اضافه‌ کرده‌اند تا به خشونت نقش کمک کند. اگر دقت کنید در واقعیت، در نگاه و چشم‌هایم این حجم از خشونت را ندارم و همه با گریم اضافه شده.

بعد از اینکه خودتان را با این گریم دیدید چه حسی داشتید؟ برایتان عجیب بود یا از ابتدا انتظار داشتید به اینجا برسد؟
من از زمانی به کار اضافه شدم که بهرام بهرامیان به‌عنوان کارگردان سریال در کار حضور داشت. شاید باورتان نشود؛ روزی که تست گریم داشتیم، یک روز تمام طول کشید تا به نتیجه‌ نهایی برسند. یعنی از صبح آمدم نشستم سر گریم تا بالاخره شب تمام شد.

همان‌طور که توضیح دادید بخشی از این تغییرات به‌واسطه گریم انجام شد اما غیر از گریم چطور؟ چطور توانستید با مختصات این نقش روبه‌رو شوید و کاری کنید که در این قالب، باورپذیر به‌نظر برسید؟ گروچف درکل از نظر شما چه تعریفی دارد؟
گروچف یک مرد میانسال است که ما گذشته‌اش را نمی‌بینیم اما می‌توانیم حدس بزنیم؛ از آدم‌هایی است که خیلی سختی کشیده. چون این مدل آدم‌ها همگی گذشته ناآرامی داشته‌اند. از یک‌جایی باید این سختی‌ها را کشیده باشد و این آزار و اذیت‌ها را در زندگی تحمل کرده باشد تا در این سن، به آدمی رسیده باشد که این‌همه خشونت دارد. نمونه‌های خارجی چنین شخصیت‌هایی را زیاد دیده‌ایم. گذشته‌شان هم نشان داده شده که چطور به چنین آدمی تبدیل شده‌اند. مثلا شاید پدر و مادرش را کشته‌اند یا هر اتفاق دیگر. در سریال هم جایی وجود دارد که گروچف دختر شیدا (مهتاب کرامتی) را گروگان می‌گیرد، با خودم همیشه فکر می‌کردم شاید این اتفاق در گذشته برای خود گروچف هم افتاده باشد. توسط یک مافیایی گرفته شده و با خشونت بزرگ شده است.

غیر از این گریم سخت و سابقه جذابی که خودتان برای نقش در نظر گرفته‌اید، کدام ویژگی از این شخصیت برایتان اهمیت بیشتری داشت و جالب‌تر بود؟
من عاشق سینمای نوآر هستم و همیشه دوست داشتم چنین نقش‌هایی را بازی کنم. از مدت‌ها پیش منتظرش بودم و به آن فکر می‌کردم؛ چند سال است برای بازی کردن در چنین نقشی منتظرم. به نظرم همیشه آدم به چیزی که فکر می‌کند و دوست دارد، می‌رسد.

شما در سریال «از یادها رفته» هم در نقش منفی ظاهر شده بودید که تا حدودی به این نقش نزدیک بود. بازی در نقش گروچف تجربه‌ بهتری بود؟
بله من یک تجربه- نه به این شکل منفی و خشن اما- تقریبا نزدیک به این فضا در سریال «از یادها رفته» داشتم. شازده‌ای که در قدرت بود و کاراکتر منفی داشت اما عاشق‌پیشه هم بود. یک سال و نیم هم سر آن سریال بودم، اما به این شکل از شخصیت منفی که نمایش خشونت زیادی هم داشته باشد، خیلی برایم جذاب بود و همانطور که گفتم خیلی سریع هم به نقش رسیدم. در کل بازی در این سریال تجربه خیلی خوبی است؛ همان‌طور که گفتم سینمای مورد علاقه‌ام سینمای نوآر است، برای همین خیلی دوست داشتم چنین نقشی را بازی کنم.

درکل بازی در نقش‌های منفی و اکشن را بیشتر از نقش‌های آرام و عاشقانه می‌پسندید؟
فرقی ندارد. من در دوران کرونا و قبل از این سریال ۵ تا فیلم سینمایی کار کردم که نقش‌های متنوعی در آنها داشتم. مثلا در فیلم «کوچه ژاپنی‌ها» به کارگردانی امیرحسین ثقفی نقش خیلی منفی بازی کردم که آن‌هم خیلی خشن است. آن‌هم کاراکتر عاشقانه‌ای ندارد ولی یک فیلم دیگر دارم به اسم «شبِ هامون»- که نمی‌دانم کی پخش می‌شود- فقط دو تا بازیگر دارد، من و خانم نازنین فراهانی. آنجا هم نقش منفی بازی کرده‌ام اما بطنِ شخصیت، آدم احساساتی است و زوایای پنهان خودش را دارد.

فکر می‌کنید مردم شما را بیشتر در چه نقش‌هایی می‌پسندند؟ درباره نقش‌هایی که بازی کرده‌اید چقدر بازخورد گرفته‌اید؟
هیچ‌کدام از نقش‌های منفی و این فیلم‌هایی که گفتم هنوز اکران نشده تا بازخوردش را بین مخاطبان ببینم. نقشم در سریال میدان سرخ هم هنوز دیده نشده، بنابراین باید ببینم بعد از دیده شدن این کارها، نظر مخاطبان چیست و چه بازخوردی می‌گیرم. در سریال «از یادها رفته» با اینکه نقش منفی داشتم، اما این‌طور بازخورد گرفتم که مخاطبان دوستش داشتند.

شاید به‌خاطر جذابیت مثلث عشقی بود که یک ضلعش شما بودید.
وقتی کاراکتر در قسمت ۱۵ مُرد، طبق آمار خود تلویزیون، سریال ۴۳‌درصد بیننده‌اش را از دست داد. چون یک ضلع از آن سه ضلع عاشقانه حذف شد.

تا اینجای سریال «میدان سرخ» حس می‌کنید کاراکترها توانسته‌اند آنطور که باید جذابیت ایجاد کنند؟
کاراکترها در این سریال هر کدام جذابیت‌های خودشان را دارند. هر کدام به‌صورت مستقل جذاب هستند و بیننده را می‌توانند با خودشان همراه کنند. من هم همه سریال را ندیده‌ام که بتوانم درباره کاراکترها اظهارنظر کنم اما فعلا کاراکتر گروچف به‌نظرم جذاب است.

در میدان سرخ سکانسی بازی کرده‌اید که به نسبت سایر بخش‌های سریال به آن علاقه داشته باشید؟
بله. یک سکانس هست که فکر کنم در قسمت چهارم دیدید. همان‌جایی که کنار بهرام افشاری بازی دارم. سکانس رولت روسی. خیلی سکانس جذابی شده. فکر می‌کنم در سینمای ایران تا به حال مشابهش را نداشته‌ایم.

بیشتر با کدام بازیگران رودررو بازی داشتید؟ با کدامشان توانستید در کار رابطه بهتری داشته باشید؟
تقریبا با همه بازیگران سریال بازی دارم. با همه درگیر هستم. بچه‌ها همه از دوستان من هستند، اما با خانم کرامتی از خیلی قدیم دوستی دارم. همیشه به کنسرت‌های من آمده‌اند. همیشه آنپلاگدهایی که می‌گذاشتم آمده‌اند، یک فیلم هم برایشان بازی کرده‌ام؛ تهیه‌کننده فیلم تیک‌آف بودند که من آنجا در خدمتشان بودم و در بوشهر سر آن فیلم خیلی خاطرات خوبی داشتیم و همین آشنایی باعث شد تا بده‌بستان ما در سریال خیلی جذاب شده باشد.

با مانیا علیخانی بازیگر نقش شادی هم بازی زیادی داشتید؟
مانیا که عشق من است. ما از قدیم سر تئاترهای آقای رحمانیان دو بار با هم همکار بودیم. خیلی دختر ناز و شیرینی است. یک سکانسی داشتیم که مانیا بالای کوه بازی داشت. کات که دادند، از کوه می‌آمد پایین که دیدم در دامنه کوه دارد به‌سختی پایین می‌آید. من طوری رفتم در دل کوه تا این بچه را بگیرم که دست و پاهای خودم زخم شد. چون همه‌مان زمین خوردیم. خیلی نگرانش بودم در آن لحظه.

به‌هرحال در این مدت بعد از بازی در نقش‌های مختلف، سلیقه مخاطبان تا حدودی دستتان آمده. فکر می‌کنید میدان سرخ بتواند توجه مخاطبان شبکه نمایش خانگی را جلب کند؟
فکر می‌کنم در ادامه اتفاق خیلی خوبی برای سریال بیافتد. مردم میدان سرخ را خیلی دوست خواهند داشت. چون این جنس از کار را تا حالا در سریال‌سازی ایران نداشته‌ایم. کاری که اینقدر پروداکشن قوی، فیلمبرداری درجه یک، جلوه‌های ویژه عالی و داستان جذابی داشته باشد. تریلری است که به‌نظرم شبیه‌اش را نداشته‌ایم.

به نظر خودتان سریال جز بازیگران درجه یکی که در آن حضور پیدا کرده‌اند، دیگر چه برگ برنده‌هایی دارد؟
افت‌وخیزهای سریال، صحنه‌های زد و خورد و مهیجی که دارد، بازیگرانی که همگی به‌نام هستند، روابط کاراکترها با هم و زوایای پنهانی که بیننده تا آخر نمی‌داند، معمایی بودنش که تا اواخر سریال هم حل نمی‌شود؛ به‌نظرم این‌ها دلیل جذابیت میدان سرخ است.

شما به‌عنوان خواننده تیتراژ، تجربه زیادی در همکاری با سریال‌های مختلف داشته‌اید. وقتی به‌عنوان بازیگر در یک سریال حضور پیدا می‌کنید، با وقتی که به‌عنوان خواننده تیتراژ همراه سریال هستید حس شما به آن کار و احساس تعلق‌تان چه فرقی دارد؟ به هر حال در بازیگری زمان بیشتری هم همراه پروژه هستید.
این موضوع بستگی به پروژه دارد. زمانی می‌بینید ۳ هفته مانده به پخش می‌گویند تیتراژ می‌خواهیم. در تلویزیون بیشتر این اتفاق می‌افتد. ولی در سینما بیشتر اینطور است که از پیش‌تولید در کنار کار هستم. بنابراین، به‌عنوان خواننده تیتراژ یک فیلم یا سریال، خیلی به این بستگی دارد که چه زمانی صدایت کنند و چه زمانی کار را بخواهند و چقدر وقت داری و چقدر می‌توانی انرژی بگذاری و…

اگر شرایط نرمال باشد و به‌موقع هم از شما دعوت به همکاری کنند و مثلا از پیش‌تولید هم در کار حضور داشته باشید، فکر می‌کنید کدام شرایط برای رضا یزدانی جذاب‌تر است؟ اینکه به‌عنوان یک بازیگر جزئی از یک کار باشید یا به‌عنوان خواننده؟
خیلی فرق می‌کند؛ من در تمام شرایطی که می‌گویید بوده‌ام. یک وقت بوده که شهرام شاه‌حسینی زنگ زده گفته؛ رضا آنتن دارم و خودم اصلا فکر نمی‌کردم کار خوبی دربیاید. اما نتیجه می‌شود، ترانه زخمی برای سریال پرستاران که روزبه بمانی گفت: «چی از این بهتر که زخمم می‌زنی، این یعنی هر لحظه تو تن منی/ شب خودت زخمامو می‌بندی برام، صبح خودت دوباره خنجر می‌زنی…» خیلی ترانه زیبایی بود. یادم است در تئاتری کار می‌کردم و پشت‌صحنه آن تئاتر، آهنگش را ساختم. حتی یادم هست بچه‌ها آمدند گفتند رضا صدایت تا روی صحنه می‌آید. (می‌خندد) یک ربع زمان برد تا ساختمش! هم این تجربه را داشته‌ام و کار مصطفی کیایی که آمد و گفت من دارم فیلم می‎سازم از پیش‌تولید بیا و کنارم باش. زمانی هم بوده که خودم بازی می‌کردم مثل از یادها رفته و گفتند که می‌خواهیم کلیپ هم داشته باشیم ولی من ترجیح می‌دادم تیتراژش را نخوانم.

نزدیک دوسال است که به‌خاطر شیوع ویروس کرونا هیچ کنسرتی برگزار نشده و طبیعتا در این مدت روزگار برای شما و سایر خواننده‌ها و نوازنده‌ها خیلی سخت گذشته. کمی از احساستان در این باره بگویید.
این دوسالی که به‌خاطر کرونا نتوانسته‌ام روی استیج بروم، دارم دق می‌کنم. واقعا دارم دق می‌‌کنم. چندروز پیش داشتم یکی از کنسرت‌هایم را نگاه می‌کردم دیدم بی‌اختیار گریه می‌کنم. خیلی حالم بد شد. شما نمی‌دانید. انرژی‌ای که روی استیج از مردم می‌گیری در هیچ فیلمی، در هیچ سینمایی، در هیچ کجای جهان نمی‌گیری. یعنی آن لحظه‌ای که وارد استیج می‌شوی و ۳ هزار نفر برایت فریاد می‌کشند و آن حجم از انرژی سمتت می‌آید و تو با آن روبه‌رو می‌شوی، آن لحظه‌ها اصلا جزو عمرت لحاظ نمی‌شود!

دانلود PDF

کدخبر: ۴۱۹۵۸۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر