پروندهای خواندنی از کارنامه کامبوزیا پرتوی
روزنامه هفت صبح، وحید سعیدی، احمد رنجبر | مردی آرام، توانا و بیحاشیه. اینها توصیفات دقیقی برای معرفی کامبوزیا پرتوی نیست، اما میتواند معرف بخشی از شخصیت او باشد. نام پرتوی برای بچههای دهه ۶۰ یادآور فیلمهای متفاوتی مثل گلنار و گربه آوازهخوان است. اسم او با فیلمهای موفق زیاد دیگری هم پیوند خورده؛ چه آنها که پرتوی نویسندهشان است و چه آنها که خودش کارگردانی کرد.
نکته بارز کارنامه او تنوعی است که در آن به چشم میخورد. پرتوی با ساخت فیلم کوتاه شروع کرد و بعد از آن جذب دنیای نویسندگی و کارگردانی فیلمهای سینمایی شد. ابتدا سراغ کارهایی برای بچهها رفت؛ آن هم در دورانی که هنوز کشور درگیر جنگ بود و بیم افسردگی کودکان میرفت. قلم پرتوی پر بود از امید؛ او از دل ناامیدیها به مخاطبانش امید میداد.
در فضای عبوس سینمای دهه ۶۰ گلنار پر بود از رنگ و موسیقی. پرتوی حتی وقتی به طور مستقیم سراغ فیلمی با تم جنگی رفت، بچهها را قهرمان قرار داد و بازی بزرگان را با تاکید بر انسانیت ساخت. او همپای نیازهای جامعه پیش آمد. وقتی دید نوجوانها با مسائل تازهای مواجه شدهاند، من ترانه ۱۵ سال دارم را نوشت.
وقتی متوجه شد برخی جوانها در بلندپروازی گرفتار بیراهه میشوند، سراغ نوشتن فیلمنامه فراری رفت… . کامیون آخرین فیلمی است که او ساخت و متاسفانه در زمان حیاتش روی پرده نرفت. این فیلم هم ریشه در تألم آدمها دارد، اما حاصلش اثری سرخوش و امیدوارکننده است… پرتوی در سالهای اخیر با بیماری دستوپنجه نرم میکرد و متاسفانه او را روز گذشته بر اثر کرونا از دست دادیم. به احترام سالها فعالیت درخشان پرتوی در سینما، پرونده امروز هفت صبح به کارنامه او اختصاص دارد. روحش شاد.
کارگردانی هشت فیلم حاصل حضور ۳۳ ساله کامبوزیا پرتوی در سینمای حرفهای است. درباره پنج فیلم او به تفصیل نوشتهایم، اما ماهی، ننهلالا و فرزندانش و افسانه دو خواهر را فراموش نمیکنیم. این فیلمها حاصل دورانی است که پرتوی دغدغه کودکان و نوجوانان را داشت. او ۱۴فیلمنامه برای دیگران نوشته که درباره پنج مورد شاخصتر آنها نوشتهایم. دایره، قطعه ناتمام، علی و دنی، ایستگاه متروک، هر شب تنهایی و … دیگر فیلمنامههای موفق اوست.
شیرک هم هست؛ دومین فیلمنامه بلند پرتوی و اولین متنی که کارگردانی دیگر (داریوش مهرجویی) آن را ساخته. فیلم داستان چند نوجوان است که محل سکونت آنها مورد حمله گرازها قرار گرفته. فیلم شیرک داستانی سرگرمکننده دارد؛ درعینحال هدف غایی آن تهییج نوجوانها و جوانهاست که در محیطی کوچک زندگی میکنند. فیلم بر اصالت وجودی آنها صحه میگذارد و تاکید میکند اگر به نوجوانها بها داده شود، آنها میتوانند اتفاقهای مهمی رقم بزنند.
*** گلنار | ۱۳۶۷
موضوع کلی: گلنار فیلمی برای کودکان و نوجوانان است.
فضای فیلم: کامبوزیا پرتوی گلنار را بعد از ماهی ساخت. اینبار هم او دست روی داستانی جذاب گذاشت و با نگاهی به قصه «دختر گیسوطلا و سه خرس» آن را روایت کرد. گلنار داستان دخترکی به همین نام است که پیش پدر و مادرش زندگی میکند. روزی باد دستمالش را میبرد و او در جنگل با حیوانات مواجه میشود.
نوع پرداخت: در فضای دوران جنگ، کامبوزیا پرتوی میدانست باید قصههای امیدوارکننده تحویل بچهها دهد. ظاهر داستان و موقعیت شخصیت اصلی که مادرش را از دست داده، غمبار است، اما فضای فیلم سرشار است از رنگ و موسیقی شاد. فیلم گلنار در کنار تلفیق جذاب دنیای عروسکها و انسانها، مسائل آموزشی و اخلاقی را در دل قصه خود داشت.
میزان موفقیت: فیلم گلنار در زمان اکران با استقبال مواجه شد و همچنان یکی از آثار موفق و مهم سینمای کودک قلمداد میشود.
*** گربه آوازهخوان|۱۳۶۹
موضوع کلی: گربه آوازهخوان برای مخاطب کودک و نوجوان ساخته شد.
فضای فیلم: اینبار هم کامبوزیا پرتوی داستان کودکانهاش را با تلفیق شخصیتهای رئال و عروسی روایت کرد. در کنار عروسکها، رضا بابک، حمید جبلی و پوراندخت مهیمن از جمله بازیگران بودند. در این فیلم، ایرج طهماسب، دنیا فنیزاده، حسن پورشیرازی و ماندانا کریمی به عنوان عروسکگردان حضور داشتند. اینبار گربهها میداندار بودند و در کنار آدمها قرار گرفتند. داستان گربه آوازهخوان پر بود از نکات عبرتآموز برای بچهها؛ مسائلی مانند حفظ حرمتها، آداب دوستی و …
نوع پرداخت: بهرغم نکات آموزشی فراوان، حرفهای فیلم گربه آوازهخوان در قالب یک داستان سرگرمکننده بیان میشد. فیلم سرشار از موسیقی شاد بود و هنوز ترانههای آن توسط بچههای آن نسل زمزمه میشود: قد و قوارهام رو نبین، لباس پارهام رو نبین، سرم بلنده تو سرا، آبرو دارم به خدا.
میزان موفقیت: گربه آوازهخوان در زمان اکران با استقبال مواجه شد و هنوز اثری ممتاز است.