کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۶۳۲۸۰
تاریخ خبر:

پرونده‌ای برای فیلم ‌سراسر شب‌ در گفتگو با فرزاد موتمن

روزنامه هفت صبح، احمد رنجبر | کارنامه فرزاد موتمن افت و خیز داشته است؛ گاهی فیلم‌هایش با تحسین خاص و عام مواجه شده و در مواقعی‌، سخت‌پسندها ساخته‌اش را پس زده‌اند. «سراسر شب» موقعیتی بینابین دارد. برخی آن را اثری ضعیف می‌دانند و عده‌ای دست به تحسین فیلم زده‌اند. «سراسر شب» از جمله فیلم‌هایی است که اگر نتوانی همراهش شوی‌، همان ابتدا آن را پس می‌زنی‌. اگر دوستش داشتی تا آخر می‌روی.

حالا می‌ماند این پرسش که آیا فیلم را دوست داشته‌ای یا نه؟! «سراسرشب» مدتی پیش در طرح اکران آنلاین به نمایش درآمد. به همین مناسبت پرونده امروز به این فیلم اختصاص دارد. ابتدا اشاره‌ای گذرا به درون مایه فیلم شده است تا بدانیم با چه اثری مواجه هستیم. گفت‌و‌گویی مفصل هم با فرزاد موتمن انجام دادیم که او از شرایط ساخت فیلم «سراسر شب»گفته است.

«سراسر شب» را فرزاد مؤتمن سه سال پیش ساخت. فیلم قرار بود در جشنواره رونمایی شود که هیأت انتخاب آن را نپذیرفت. سازندگان امیدوار به اکران آن در سالن‌ها بودند، ولی سینماها تعطیل شدند. در نهایت «سراسر شب» از چندی پیش در قالب طرح اکران آنلاین از طریق پلتفرم‌ها در دسترس مخاطبان قرار گرفته است. با فرزاد مؤتمن درباره ساخته جدیدش گفت‌وگو کرده‌ایم.

* یکسری توضیحات را قبلا درباره «سراسر شب» بیان کرده‌اید. چون ممکن است برخی خواننده‌های ما آن را ندیده باشند، گفت‌وگو را با ماجرای شکل‌گیری ایده فیلم شروع کنیم.
ایده «سراسر شب» به اوایل دهه ۹۰ برمی‌گردد؛ به سال‌های ۸۹ ، ۹۰ و ۹۱ که روزهای سختی برایم بود و اتفاق‌های ناخوشایندی در زندگی‌ام افتاد. برای مدتی قرنیه چشمم کدر و بینایی‌ام دچار مشکل شد. من سه‌تا فیلم را در حالی ساختم که چیز زیادی نمی‌دیدم و همه‌چیز فلو بود.

چندتا اتفاق بود که ایده «سراسر شب» را شکل داد، ولی اتفاق‌های خیلی تلخی بودند. چالش اصلی این بود که چطور می‌توانیم فیلمی درباره اتفاقات تلخ بسازیم، اما ماحصلش تلخ نباشد و فیلم شیرین باشد. فکر کردیم چطور می‌توانیم تلخی فیلم را در تماشاچی ته‌نشین نکنیم و این اثر یک پایان خوش داشته باشد. چون پایان شیرین، تنها چیزی است که احتمالا ما می‌توانیم از سینما وارد زندگی کنیم و از آن لذت ببریم.

* و رمان «پس از تاریکی» هاروکی موراکامی کجای این ماجراست؟
خیلی از قصه موراکامی استفاده نشده. آنجا دختری است که خوابیده و از خواب بیدار نمی‌شود. با مردی از طریق تلویزیون در ارتباط است که هویت این موجود اصلا مشخص نمی‌شود و در انتها دختر اصلا از خواب بیدار نمی‌شود. درواقع هیچ اتفاقی در رمان موراکامی نمی‌افتد و ویژگی‌اش در همین است. بااین‌حال فضای رمان، به‌شدت جذاب است. من از مهندسی رمان موراکامی استفاده کردم. درواقع آرماتوربندی فیلمنامه را از رمان موراکامی گرفتم .کاراکتر داود مرادی (امیر جعفری) هم تا حدودی شبیه شخصیت رمان «گرسنگی» کنوت هامسون شکل گرفت. هرچند ما از «گرسنگی» هم خیلی استفاده نکردیم. برای همین در تیتراژ نوشته‌ایم برداشت آزاد.

* چطور می‌شود یک فضای تلخ و خشن تبدیل به نتیجه‌ای شیرین شود؟ اگر فیلمنامه را در همان سه سال می‌نوشتید باز هم نتیجه همین می‌شد؟
واقعیت این است که پنج، شش سال فقط ایده‌های فیلمنامه توی ذهنم بود و هیچ چیزی ننوشتم. من سه سال پیش شروع به نوشتن کردم. نسخه اول را تنهایی نوشتم و دو نسخه دیگر با زامیاد سعدوندیان نوشته شد. در این مراحل ایده شکل گرفته بود. می‌دانستم چیزی که به داستان امید می‌دهد، سینماست، به همین خاطر قصه آن دختر کتک‌خورده (آزاده صمدی) پایان خوشی ندارد. در این قصه، سینما، ادبیات، موسیقی و عشق نیست، بلکه چک و سفته و نفرت است. ولی در قصه مهتا (الناز شاکردوست)، سینما، ادبیات و عشق هست، به همین خاطر این قصه پایان خوشی دارد. دختر مثل زیبای خفته از خواب بیدار می‌شود و …

* «سراسر شب» اولین فیلمنامه‌ای است که شما نوشته‌اید و ساخته شده است. بااین‌حال جزو کارگردان‌هایی هستید که اسمتان بر فیلم‌ها غلبه دارد و امضای‌تان در آنها پررنگ است. چرا در این سال‌ها ننوشتید؟
من نمی‌خواهم چنین ادعایی کنم و این لطف شماست‌… همه فیلم‌هایم به‌جز «سراسر شب» بر اساس فیلمنامه‌هایی که دوستان دیگر نوشته‌اند، بوده است. گاهی در چهار مورد این ارتباط با نویسنده خیلی نزدیک بوده؛ یعنی نویسنده به‌رغم داشتن دنیای خود، طوری نوشته که به دنیای من نزدیک بوده است؛ مثل سه فیلمی که با سعید عقیقی کار کردیم (هفت‌پرده، شب‌های روشن و صداها) یا فیلمی که با امیر افشار کار کردیم (سایه‌روشن). اصلا افشار فیلمنامه را نوشته بود و من وقتی خواندم، به آن علاقه‌مند شدم و ساختم. با سعید از ابتدا هماهنگ بودیم و می‌گفت فلان ایده را بسازیم و … آنجاها ارتباط بهتری شکل گرفته بود، چون من و متن و نویسنده خیلی به هم نزدیک بوده‌ایم. یک جاهایی هم این نزدیکی وجود ندارد. سفارش بوده است و گفتند بساز.

* اسم می‌برید؟
منظورم فیلم‌هایی است که سفارش داده شده؛ بعضی‌هایشان هم بد نیستند و دوستشان دارم؛ مثل «خداحافظی طولانی»، «آخرین‌بار کی سحر را دیدی؟» و «باج‌خور». درواقع آنها را فیلمنامه‌نویس نوشته، با تهیه‌کننده به توافق رسیده است و بعد خواسته آنها را گاهی هم من خودم را در اختیار سینمای صنعتی گذاشتم؛ مثل دو کمدی «پوپک و مش‌ماشاالله» و «چشم‌وگوش‌بسته». فکر می‌کردم که فیلم پرفروش هم باید بسازم تا صاحبان سینماها از دست ما راضی باشند. (با خنده)

* فیلمنامه‌ای دارید که آماده ساخت باشد؟
در ماه‌های اخیر که در قرنطینه هستم، متنی درباره کرونا می‌نویسم. اصولا آنچه در یک سال اخیر بر ما گذشته موضوع این فیلمنامه است.

* در «سراسر شب» سینما پررنگ است. چیزی که برایم جالب بود به انتهای فیلم برمی‌گردد که تهیه‌کننده و کارگردان (مهدی سلطانی و امیر جعفری) با هم بگومگو می‌کنند و با ادبیاتی نه‌چندان مؤدبانه با هم حرف می‌زنند. برخلاف تصور عام که فکر می‌کنند کارگردان‌ها تمکن دارند، متوجه مشکلات مالی کارگردان می‌شویم. چقدر از آنها واقعیت است و چقدرش زبان حال فرزاد مؤتمن؟
همه آن‌چیزی که در آن صحنه می‌بینید واقعی است. تجربه‌اش کردم.

* چند کلمه بیشتر نگفتید؛ سکوتتان عجیب است.
برای اینکه تلخ است. دوست دارم از کنارش بگذرم.

* بهرام بیضایی هم در «وقتی همه خوابیم» از تهیه‌کننده قبلی‌اش انتقاد می‌کند و بهتر است بگوییم انتقام می‌گیرد. این قابل درک است، ولی درباره شما چون خبر اختلاف‌نظرتان کمتر رسانه‌ای شده، چنین حمله‌ای به سینما علامت سوال دارد.
من همیشه آنچه را که در صحنه فیلم‌ها می‌گذرد به بیرون نمی‌کشم. فکر می‌کنم باید اختلاف‌ها همان‌جا دفن شوند.

* الناز شاکردوست دو نقش دارد که یکی کوتاه‌تر و دیگری مطول‌تر است. چه در او دیدید که برای نقش مهتا انتخاب شد؟
خودش با انرژی بالا و عشق بود. با اینکه واضح بود خیلی از ابعاد فیلمنامه برایش مبهم است، خیلی با من بحث کرد. وقتی بهش گفتم «آلفاویل» گدار را ببین، روز بعد آمد و درباره‌اش صحبت کرد. الناز شاکردوست برای این نقش زحمت کشید. جنس بازی در «سراسر شب» یک مقدار دور از بازی‌هایی است که انجام می‌دهد و فکر کنم کمی هم به او سخت گذشت، ولی نتیجه خوب بود.

* شخصیتی که بازی می‌کند، دانشجوی پزشکی است که عاشق سینما بوده و نتوانسته است به آرزویش برسد. ولی انتقال این حسرت به مخاطب کار ساده‌ای نیست و اگر همه‌چیز سر جای خود نباشد چه‌بسا نتیجه عکس به دست بیاید.
الناز شاکردوست نیمه اول فیلم را یک جور بازی می‌کند، نیمه دوم را جور دیگری. در نیمه اول کاراکتر مهتا درست است که دانشجوی پزشکی است، اما بیشتر به یک دختر دبیرستانی می‌ماند. خام است، کمی بچه است. حتی کتابی که با خودش آورده خیلی بزرگ است. انگار آن را از کتابخانه پدرش کِش رفته. خیلی با هیجان درباره موسیقی، سینما و ادبیات صحبت می‌کند. کوله‌پشتی هم خیلی کمک کرده تا وجهه دختر دبیرستانی را کماکان با خود داشته باشد.

او در نیمه دوم بزرگ می‌شود؛ به آن مردی که با او همراه شده کم‌کم علاقه‌مند می‌شود. حسود می‌شود؛ به خواهرش و دختری که پسر با او به کافه رفته حسادت می‌ورزد. راه‌رفتنش عوض می‌شود؛ کمی طنازی و زنانگی با آن توأم می‌شود. الناز شاکردوست این نکته را خوب تفکیک کرد؛ چون فیلم داستان بالغ شدن یک دختر در یک شب است. داستان اصلی این است: دختری در ابتدای فیلم با چشمانی اشکبار در تاکسی می‌نشیند و در انتهای فیلم با تاکسی به خانه برمی‌گردد.

حالا چشمانش می‌درخشد، درونش بهت و حیرت است، اما چشمانش می‌خندد. این تفاوتی است که کاراکتر در ابتدا و انتهای فیلم دارد. اتفاق فیلم این است که مهتا می‌رود تا بفهمد بر سر خواهرش چه آمده؛ خودش عاشق می‌شود و برمی‌گردد. اگر دقت کنید این همان قصه «آلفاویل» است. برای همین به آن زیاد اشاره می‌شود. در این فیلم لمی کوشن (ادی کنستانتین) یک جاسوس است که به سیاره‌ای فرستاده می‌شود تا بفهمد سر جاسوس قبلی چه آمده. او الکلی شده؛ اتفاقی نیفتاده. خود لمی کوشن است که عاشق ناتاشا می‌شود و به زمین برمی‌گردد؛ اتفاق مهم فیلم همین است. این همان قصه «سراسر شب» است.

* شاید مخاطبی که عادت به دیدن «چشم‌وگوش‌بسته» دارد، متوجه اشاره‌های فیلم نمی‌شود.
بله، ولی همین قصه را نگاه می‌کند، به همین خاطر اشاره به فیلم‌ها در «سراسر شب» مزاحم قصه نیستند. اینها برای عاشقان سینما گذاشته شده‌اند و اگر کسی متوجه نشود، به فیلم لطمه نمی‌خورد. وقتی می‌گوید: «من ۹ هزار کیلومتر آمده‌ام تا این آتیش رو برای تو روشن کنم»، تماشاچی سینمارو می‌داند این دیالوگ در اصل مال هاوارد هاکس است؛ در «داشتن و نداشتن» و می‌داند این دیالوگ را گدار دزدید و گذاشت در «آلفاویل»؛ ما هم از گدار دزدیدیم. (خنده)

* سینا حجازی قبلا پیشنهاد بازی داشته است؛ چه شد که پیشنهاد شما را قبول کرد؟
ما ابتدا تصور نمی‌کردیم این نقش را یک خواننده بازی کند. در فیلمنامه هم خواننده نبود، بلکه نوازنده گیتار باس بود که در یک گروه زیرزمینی ساز می‌زد. تهیه‌کننده اصرار داشت که این نقش را یک خواننده بازی کند. خواننده‌های زیادی دیدم، ولی هیچ‌کدام مناسب نبودند. من ترجیح می‌دادم که یک بازیگر حرفه‌ای نقش را بازی کند تا اینکه به سینا حجازی رسیدیم. او ویژگی‌های خاصی داشت که نظرم را جلب کرد. اولا سینا حجازی در خانواده‌ای هنری بزرگ شده. پدرش (صدرالدین حجازی) بازیگر است، در نتیجه خیلی با این دنیا بیگانه نیست. دوم اینکه خیلی بی‌ادعا آمد و گفت من هیچی نمی‌دانم و آمده‌ام یاد بگیرم. در نتیجه با گارد باز آمد و ضمن اینکه به نظرم آمد به متن هم علاقه دارد. در نتیجه ما تغییری در فیلمنامه ایجاد کردیم که کاراکتر، خواننده باشد.

* کامنت‌ها را در فیلیمو و نماوا می‌بینید؟
بله، بله.

* فیلم چون معمایی شروع می‌شود، خیلی‌ها انتظار دارند با همین تم جلو برود. چرا داستان را سرراست‌تر بیان نکردید؟
مشکلی که در سامانه‌های اینترنتی نمایش فیلم وجود دارد این است که همه فیلم‌ها را یک‌جا و در یک سطح قرار می‌دهند. این درست نیست، چون هیچ فیلمی برای «همه» مخاطبان ساخته نمی‌شود. خیلی از مخاطبان می‌خواهند «شام ایرانی»، «خوب،بد،جلف» و … ببینند. بعد با «سراسر شب» مواجه می‌شوند که برایشان بیگانه است. این سامانه‌ها راه‌حلی هم ندارند، چون باکسشان انعطاف‌ناپذیر است؛ یعنی حاضر نیستند فیلمی مثل «سراسر شب» را جدا کنند تا تماشاچی اهلش به سراغ آن برود. ولی بر اساس کامنت‌هایی که به صفحه اینستاگرام من می‌آید متوجه می‌شویم که فیلم خیلی موفق عمل می‌کند. هم تماشاچی خاص و هم عادی را جلب کرده است.

اگرچه این فیلم فقط برای مخاطب خاص ساخته نشده، اما درعین‌حال فیلمی است که چارچوبی دارد و اگر می‌خواستیم از برخی چیزها بگذریم، آن‌موقع با یک فیلم سردرگم بی‌هدف روبه‌رو می‌شدیم. ضمن اینکه بخش تریلری فیلم را که مربوط به آزاده صمدی است حدود ۱۴ دقیقه کوتاه کردیم و این الان مشکل ایجاد کرده است. ما برای اینکه خواست تهیه‌کننده را برآورده کنیم تا فیلم به زیر ۱۰۰ دقیقه برسد، از یک چیزهایی گذشتیم.

* موبایل آدم‌ها را به هم وصل می‌کند و موتیف فیلم می‌شود. این تکرار برای علاقه‌مندان سینما می‌تواند جذاب باشد، اما بعضی‌ها را گیج کرده.
چیزی که متوجه شدم این است که بیشتر مخالفان فیلم با واژه‌هایی عصبی و پرخاشگر از «سراسر شب» یاد می‌کنند. برخی فیلم را دوست دارند و عده‌ای بینابین هستند. من حتی نقدهای منفی را هم استوری می‌کنم. همه اینها برای فیلم پیروزی است.

دانلود PDF

کدخبر: ۳۶۳۲۸۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر