پروندهای برای حمید لبخنده و سریال در پناه تو
روزنامه هفت صبح | میانه دهه هفتاد است. صدای پای تغییرات شنیده میشود. وفور جوانها و نوجوانها در معابر همه را گیج کرده است.مدارس سه شیفته،رقابت سخت در کنکور و انرژی مهیبی که در این طبقه حاصل از انفجار جمعیتی سالهای ۵۹ تا ۶۱ گرد آمده است. دیگر برخی قیود کمکم برداشته میشوند. فائزه هاشمی با گروه طرفدارانش دست روی چیزهایی گذاشته که گفتنش تا همین چند سال قبل غیرقابل باور بود. دوچرخهسواری زنان،فوتبال زنان، پیشنهاد کت و دامن برای دخترها و…!
واکنشها به او سنگین است اما همه میدانند در سطح جامعه تغییراتی دارد شکل میگیرد. ابراهیم حاتمی کیا آژانس شیشهای را میسازد و بین رزمندهها و گروههای فشار تفاوت را نشان میدهد. صدای پای موسیقی پاپ دوباره شنیده میشود. فرهاد یکی دو سال قبل بالاخره کنسرت داده است و شاگردان بابک بیات در تکاپو برای اولین ترانههای پاپ جوانپسند مخصوص نسل جوان هستند.آن هم با شعری از احمد شاملو.در مطبوعات کلید ماجرا از حوزه هنری زده میشود. هفته نامه مهر میآید که دیگر رودربایستی را کنار گذاشته و مستقیم به مسائل مورد علاقه جوانان میپردازد. رک و صریح و خواندنی.این موج جوانانه در دوم خرداد ۱۳۷۶ در عرصه سیاست هم ضرب شست خود را به همگان نشان داد.
تلویزیون هم به نوعی این ماجرا را درک کرده بود و این گونه است که اولین سریال عاشقانه جوانپسندانه در میان بهت همگان روی آنتن شبکه دوم میرود. در پناه تو. در دورهای که سکان تلویزیون به دست علی لاریجانی است. لاریجانی خودش بعدها دیگر کمتر از این ریسکها کرد. چهرهها همه را گیج کرده است و ربطی به تیپهای مالوف و مرسوم تلویزیونی تا آن موقع ندارند.
لعیا زنگنه در نقش دختر خوش چهره چادری گرفتار دو دلداده. حسن جوهرچی و رامین پرچمی. و حتی نشانههایی از دلدار سوم هم هست:پارسا پیروزفر.سریالی که با موسیقی فاخر کارن همایونفر به یک اتفاق بزرگ بدل میشود. هرچند از دست گزند سانسور درامان نمیمانند اما هرچه هست اتفاق گیجکنندهای است. بانی این اتفاق حمید لبخنده بود. کارگردان باسلیقهای که پیشگام یک اتفاق شد. پیشرو و خطشکن و خطر کرد و برنده شد.
چرا در پناه تو کالت شد؟
غروب شنبه ۱۸ دی خبر آمد حمید لبخنده در سن ۷۰ سالگی از میانمان رفته. مدتها خبری از این کارگردان نبود و او دور از هیاهو به دلمشغولیهای خود میرسید. خبر درگذشت لبخنده خیلیها را متاثر کرده؛ اصولا مرگ تلخ است اما مرگ آدمهای خاطرهساز تلختر. حالا چند نسل از سریالی یاد میکنند که برای نخستین بار فضایی تازه از ارتباط دانشجویی و ماجرای عشق و عاشقی را به تصویر کشید: در پناه تو. این سریال چرا ماندگار شد و عنوان کالت گرفت؟ گزارش اصلی به این مسئله اختصاص دارد و در بخشهای دیگر صفحه سراغ سایر وجوه کارنامه زندهیاد لبخنده رفتهایم.
ورد اول| قصه خاص
سال ۱۳۷۵ سریالی از شبکه دو پخش شد که قصه آن «نو» و «متفاوت» بود. طرف اصلی مریم افشار (لعیا زنگنه) است؛ دختری از خانوادهای متمول و پایبند به اصول اخلاقی. چهره زیبا و رفتار خاص از مریم، معشوقی ساخت که همدانشگاهیها در تب شوق وصال و ازدواج با او میسوختند! مریم به رامین پاسخ مثبت میدهد .
اما ازدواج به طلاق میانجامد و او به عاشق دلباخته دیگر یعنی محمد میرسد. در این مثلث عشقی اما همه چیز به سادگی آنچه بیان شد، پیش نمیرود. محمد به سبک فیلمهای پیش از انقلاب مردانگی میکند؛ از عشق خود میگذرد و زمینه پیوند رامین و مریم را فراهم میکند. وصال محمد و مریم هم دراماتیک است و بر اساس رای قاضی… بازخوانی فضای کلی در پناه تو کافی است تا بدانیم چرا یک سریال محبوب خاص و عام میشود.
مورد دوم|دوره خاص
نیمه دوم دهه ۷۰؛ دوره سازندگی؛ روزهای تلاش برای بازگرداندن آرامش به جامعه پس از هشت سال جنگ. ویدئو سالهاست جای خود را باز کرده و رقیب جدی تلویزیون است. چه باید کرد؟ موسیقی را که نمیتوان آزاد کرد تا بخشی از سرگرمی مخاطب تامین شود. در این اتمسفر در پناه تو خلق میشود؛ با فیلمنامه عامهپسند علیرضا طالبزاده و کارگردانی حمید لبخنده. مخاطب که سالهاست چنین قصههایی در تلویزیون ندیده، خیلی زود شیفته آن میشود. کار تا جایی پیش میرود که حتی مدل چادر مریم افشار یک الگو میشود! این تاثیر گسترده یادآور اوشین است و نشانههایی که از آن در جامعه باقی ماند.
مورد سوم|شخصیتها
پای چشم رنگیها مدتی بود به سینما باز شده بود اما تلویزیون همچنان سختگیریهای خاص خود را داشت. مریم و پارسا از جمله خطشکنهایی بودند که در کنار دیگر شخصیتهای خوشقیافه، شمایلی متفاوت به در پناه تو دادند. حالا که سریال را میبینیم با کاراکترهای عصا قورت داده هم مواجهیم اما آن زمان شیوه رفتار آنها نو و متفاوت بود.
برخوردی که خانواده مریم با او داشتند و برخلاف تفکر سنتی، رابطه دختر و پسر را بهراحتی هضم میکردند، از اتفاقات نو سریال محسوب میشود. حتی در محیط دانشگاه برای نخستین بار روابط دانشجویان به شکل منطقی به نمایش درآمد. فراموش نکنیم داریم از روزهای منتهی به آغاز دوران اصلاحات میگوییم که روابط دانشجویان در دانشگاه توام با سختگیری بود.
مورد چهارم| بازیگران
در پناه تو یک ویژگی شاخص دیگر هم داشت و آن میدان دادن به جوانهایی تازهنفس است. حمید لبخنده به جای رفتن سراغ بازیگران مطرح سینما و تلویزیون، از یکسری بازیگر جوان تازهکار استفاده کرد که ظرف چند ماه تبدیل به چهرههایی شناخته شده برای مخاطبان تلویزیونی شدند.
غیر از زندهیاد حسن جوهرچی که پیش از این در «برخورد» و «بر بال فرشتگان» بازی کرده بود، لعیا زنگنه، رامین پرچمی، پارسا پیروزفر، شهرزاد عبدالمجید، رزیتا غفاری، کیومرث مرادی، اتابک نادری و سحر زکریا، با در پناه تو برای اولین بار جلوی دوربین رفتند. لبخنده نقشهای مکمل را به بازیگران نامآشنا سپرد و از ترکیب نهایت سود را برد. این الگو بعدها مورد استفاده قرار گرفت اما موفقیت سریالها به اندازه در پناه تو نشد.
مورد پنجم | ماجرای سانسور
چند سال پیش پرده از یک راز درباره سریال افتاد و روایتهایی درباره سانسور داستان در پناه تو رسانهای شد. در نسخهای که از تلویزیون پخش شد، به نظر میرسد که محمد به خاطر علاقه رامین به مریم کنار میکشد اما اصل ماجرا از این قرار بوده که محمد بعد از آنکه متوجه علاقه پارسا به مریم میشود پا روی علاقهاش میگذارد اما قبل از اینکه پارسا به مریم پیشنهاد دهد، پای رامین به میان میآید. فکر کنید ضلع چهارم عشق حذف نمیشد، در پناه تو بیش از آنچه هست، مورد توجه قرار میگرفت.